سه‌شنبه 27 خرداد 1404

پدافند حمایتی سیاستگذاران

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع
پدافند حمایتی سیاستگذاران

جنگ به عنوان یکی از بحران‌های اجتماعی و اقتصادی شدید، ساختار عادی زندگی مردم و عملکرد اقتصادی کشورها را مختل می‌کند. با شروع جنگ، اختلال در زنجیره های تامین، افزایش ناگهانی تقاضا برای برخی اقلام، نابودی زیرساخت ها، جابه‌جایی جمعیت و افزایش هزینه های عمومی، همگی دولت ها را به طراحی و اجرای سیاست های حمایتی فوری و موثر وادار می‌کند.

این سیاست ها اهدافی اساسی دارند: حفظ حداقل سطح رفاه عمومی، جلوگیری از فروپاشی اجتماعی و مدیریت بهینه منابع کمیاب. سیاست های حمایتی در زمان جنگ شامل مجموعه ای از اقدامات گسترده در حوزه های مالی، اجتماعی و اقتصادی است. مهم‌ترین این سیاست ها حمایت مستقیم از اقشار آسیب پذیر، عرضه کافی کالاهای اساسی در بازار و تامین خدمات پایه همچون بهداشت است. این سیاست ها اغلب با هدف پاسخ سریع به نیازهای اضطراری و ایجاد حداقلی از ثبات اجتماعی در میانه بحران اجرا می شوند.

حمایت از اقشار آسیب‌پذیر

پرداخت های مستقیم انتقالی یکی از ابزارهای حمایتی رایج و اثربخش است که دولت ها در شرایط جنگی از آن بهره می برند. این پرداخت ها که می توانند به صورت نقدی یا غیرنقدی انجام شوند، مستقیما به خانوارهایی تعلق می گیرند که بر اثر جنگ دچار آسیب شده اند. مزیت اصلی این سیاست، سرعت عمل و اثرگذاری فوری آن بر قدرت خرید مردم است. خانوارهایی که در معرض خطر قرار دارند، با دریافت این حمایت ها قادر خواهند بود نیازهای اولیه خود همچون خوراک، بهداشت، آموزش و سرپناه را تامین کنند. همچنین، این پرداخت ها می توانند نارضایتی های اجتماعی را کاهش دهند. البته این سیاست ها با چالش هایی نیز همراه هستند؛ از جمله دشواری در شناسایی دقیق جامعه هدف در شرایط بی نظمی، کمبود منابع مالی دولتی و احتمال وابستگی بلندمدت مردم به کمک های دولتی در بلندمدت که در صورت نداشتن برنامه ریزی برای خروج تدریجی از حمایت ها، ممکن است مانعی برای بازسازی اقتصادی پس از جنگ باشد.

علاوه بر حمایت مالی مستقیم، جبران خسارات مادی کسب‌وکارها و افراد آسیب دیده ناشی از جنگ یکی دیگر از الزامات دولت ها در این دوران است. جنگ ها اغلب به تخریب گسترده املاک مسکونی، واحدهای تولیدی، مزارع کشاورزی، زیرساخت های حمل ونقل و شبکه های انرژی منجر می شوند. جبران این خسارات، هم از نظر بازگرداندن مردم به زندگی عادی و هم برای احیای چرخه تولید و اشتغال، حیاتی است. دولت ها می توانند از ابزارهایی همچون بیمه های دولتی، پرداخت وام های کم بهره، اعطای کمک های بلاعوض یا بودجه های بازسازی استفاده کنند. سیاست جبران خسارت نه تنها یک وظیفه انسانی و اخلاقی است، بلکه از منظر اقتصادی و امنیتی نیز تضمینی برای پایداری بلندمدت جامعه به شمار می‌رود.

عرضه کالاهای اساسی در زمان جنگ

در زمان جنگ، برخی کالاها و خدمات اساسی دچار افزایش ناگهانی تقاضا می شوند. مواد غذایی، سوخت، دارو، پوشاک، اقلام بهداشتی و آب آشامیدنی از جمله کالاهایی هستند که در زمان بحران، به دلیل اختلال در تولید یا انتقال و ترس عمومی، با فشار تقاضای مضاعف مواجه می شوند. دولت ها باید بتوانند به سرعت برای تامین این کالاها وارد عمل شوند. راهکارهایی همچون حفظ ذخایر استراتژیک، مدیریت توزیع کالاها، افزایش تولید داخلی و مدیریت صادرات کالاهای اساسی در این مقطع بسیار موثر هستند. همچنین، دولت باید بتواند نظام توزیع را به گونه ای طراحی کند که اقشار ضعیف جامعه از دسترسی به این کالاها محروم نشوند.

در همین راستا، استفاده از کالابرگ یا کوپن یکی از ابزارهای موثر برای توزیع عادلانه کالاهای اساسی در زمان جنگ است. این ابزار سابقه ای طولانی در تاریخ کشورها دارد و در شرایطی که منابع محدود و تقاضا زیاد است، می تواند اطمینان حاصل کند که همه افراد جامعه به حداقلی از نیازهای ضروری خود دسترسی داشته باشند. دولت ها از طریق نظام کالابرگی می توانند کالاهایی نظیر آرد، روغن، برنج، شیر، شکر، سوخت و دارو را براساس ترکیب خانوار و منطقه جغرافیایی تخصیص دهند. این روش علاوه بر عدالت توزیعی، به دولت امکان کنترل بهتر موجودی انبارها و پیش‌بینی نیاز آینده را می‌دهد. البته برای موفقیت این سیاست، باید زیرساخت های شفاف اجرایی، نظارت موثر و مکانیزم های ضدفساد نیز طراحی شوند؛ چرا که تجربه نشان داده است در صورت ضعف نظارت، کالابرگ می تواند به بازار سیاه و رانت منجر شود.

اهمیت مدیریت بازارها

یکی دیگر از محورهای مهم سیاستگذاری در زمان جنگ، مداخله در بازار برای حفظ ثبات قیمت‌ها و تامین منافع عمومی است. با این حال، نباید این مداخلات به گونه ای باشد که سازوکار طبیعی بازار را از بین ببرد. بازار نقش مهمی در کشف قیمت، تخصیص منابع و انگیزه بخشی به تولید دارد و حذف یا تضعیف آن در بلندمدت می تواند موجب ناکارآمدی اقتصادی شود. در زمان جنگ، دولت ها باید با احتیاط عمل کنند. مثلا به جای کنترل دستوری قیمت، می توانند با ارائه یارانه به تولیدکننده، عرضه را حفظ کنند. همچنین ایجاد انگیزه برای تولید بیشتر از طریق معافیت های مالیاتی یا تامین مواد اولیه ارزان، به مراتب اثربخش تر از مداخله مستقیم در قیمت مصرف‌کننده خواهد بود. تنظیم بازار باید به صورت هدفمند، موقت و شفاف انجام شود تا بتوان پس از پایان جنگ، به تدریج وظایف را دوباره به بازار واگذار و از تخریب ساختار رقابتی جلوگیری کرد.

در مجموع، سیاست های حمایتی در زمان جنگ، ستون‌فقرات حفظ پایداری اجتماعی و اقتصادی در دوران بحران هستند. دولت ها برای مقابله با تبعات گسترده جنگ، نیازمند رویکردی ترکیبی هستند که از یک سو پاسخگوی نیازهای فوری مردم باشد و از سوی دیگر، امکان بازسازی و توسعه پس از جنگ را نیز فراهم آورد. پرداخت های مستقیم، جبران خسارات، تامین کالاهای اساسی، استفاده از کالابرگ و مداخلات محدود در بازار، اگر با طراحی دقیق، شفافیت اجرایی و نظارت همراه باشند، می توانند از بروز بحران‌های ثانویه جلوگیری کرده و پایه ای برای عبور موفق از دوران جنگ و آغاز بازسازی باشند. هدف نهایی باید حفظ انسان ها، استمرار حیات اقتصادی و بازگشت سریع به ثبات پس از جنگ باشد.