پرواز با آتش
به هر سه خلبان تأکید شد اگر مایل نیستند اجباری نیست و میتوانند نیایند اما، آنها این عملیات را پذیرفتند تا با انهدام «لانه زنبور» عراقیها برگ دیگری در کتاب تاریخ نبردهای هوایی ایران در جنگ تحمیلی به ثبت برسانند.
به گزارش ایسنا، یکی از شاهرگهای اصلی عراق، شهر موصل بود. در این شهر پایگاه هوایی موصل و همچنین مخازن سوخت قرار داشت. پایگاه هوایی موصل بارها مورد تاخت و تاز تیزپروازان نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بود ولی مخازن سوخت هیچ وقت به طور کامل منهدم نشده و در تمامی حملات خسارت وارده بسیار جزئی بود. حتی در یک عملیات هدف همین مخازن بود که به دلیل استتار و ابهام انگیز بودن محل قرار گیری، خلبانان نتوانستند آن جا را پیدا کنند.
از آن جا که این مجموعه برای عراق بسیار مهم بود و در واقع یکی از شاهرگ های حیاتی به حساب می آمد، از سوی دشمن بسیار محافظت می شد؛ به طوری که سرتاسر این منطقه توسط موشکهای «سام 2 و 3 و 6» و پدافند هوایی قدرتمند پوشش داده می شد. در حملات پیشین، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، سه تن از بهترین خلبانهای خود را به نامهای سرلشکر خلبان شهید «علی اقبالی»، سرلشکر خلبان شهید «اسدالله بربری» و سرلشکر شهید «دلحامد» را بر فراز موصل از دست داده بود و خلبانان نیروی هوایی به این منطقه «لانه زنبور» میگفتند.
این مخازن باید منهدم شود
از سوی فرماندهی نیروی هوایی دستوری ابلاغ شد که بر مبنای آن طرحی پیریزی شود و به هر نحو ممکن این مخازن منهدم شوند. زیرا با انهدام این مجموعه، عراق عملا در سوخترسانی به هواپیماها و تجهیزات زمینی خود با مشکل روبه رو می شد.
طراحی و برنامهریزی عملیات آغاز میشود
کار بر روی این عملیات آغاز و طراحان اتاق جنگ نیروی هوایی مشغول طراحی نقشه حمله شدند. در این عملیات سه چیز از اهمیت فوق العادهای برخوردار بود:
اول: برق آسا بودن عملیات
دوم: سبک بودن هواپیماهای شرکت کننده
سوم: سکوت مطلق رادیویی
*عاقبت درگیری میگ عراقی با تایگر ایرانی
*پژوهشگر بریتانیایی درباره مغز متفکر حملات هوایی ارتش ایران چه میگوید؟
در کنار این سه اصل، باید طوری عمل میشد که دشمن کاملا غافلگیر شود. پس برای اجرای این عملیات باید نقشه، علائم و مختصات به صورت دقیق محاسبه میشد تا در هر شرایط جوی، خلبانان بتوانند آنجا را پیدا و منهدم کنند. نکته دیگر استفاده از تعداد جنگنده بالا، برای کاهش وزن بود در عین حالی که میبایست هدایت جنگندهها را بهترین و ماهرترین خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بر عهده میگرفتند زیرا به دلیل حساسیت بالای منطقه و همچنین محافظت شدید آن، باید احتیاط می شد.
شرح عملیات بر روی کاغد بدین شکل بود
ابتدا توسط یک فروند اف 4 شناسایی از محل و عکس برداری های لازم انجام شود، سپس 4 فروند اف 5، هر کدام مسلح به چهار بمب در سکوت کامل رادیویی آن جا را درهم بکوبند. پایگاه های مبدا نیز مشخص شد. ذکر میگردد که کل عملیات با رعایت اصول کامل حفاظتی انجام بپذیرد.
مرحله اول عملیات: پرواز شناسایی
بدین ترتیب یک فروند فانتوم شناسایی "آر - اف -4" نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از یکی از پایگاه های نیروی هوایی جهت شناسایی این منطقه با حفظ اصول حفاظتی کامل به پرواز درآمد. در نزدیکی مرز، فانتوم ارتفاع خود را کم کرده و از لابه لای درهها گذشته و وارد خاک عراق میشود. خلبان با سرعت به سمت هدف پیش میرود و بعد از رسیدن به آن، ابتدا با سرعت از روی آن رد شده و یک سری از عکسهای لازم را تهیه میکند. سپس با گردشی مجدد، ارتفاع خود را به پایینترین حد ممکن رسانده و با ارتفاع حدود 9 متری از سطح زمین به هدف نزدیک شد، از روی آن میگذرد و عکسهای لازم را تهیه میکند.
دشمن که تازه متوجه هواپیمای ایرانی شده است، بیامان به سمت آن شلیک میکند که خوشبختانه خلبان با مهارت، مانع اصابت گلولههای ضدهوایی میشود.
بعد از اتمام عملیات، خلبان ارتفاع هواپیمای خود را حفظ کرده و با قرار دادن موتور هواپیما در حالت پس سوز (در این حالت بنزین از لوله ای با سوراخهای ریز به پشت موتور جنگنده پاشیده میشود و آتش میگیرد. در نتیجه سرعت هواپیما افزایش می یابد) با حداکثر سرعت و با ارتفاع کم، سمت خود را به سوی مرزهای ایران طی میکند. خوشبختانه به دلیل ارتفاع کم، سبک بودن و همچنین سرعت بالا، هواپیماهای دشمن موفق به رهگیری هواپیمای شناسایی نمیشوند و خلبان به سلامت به پایگاه مبداء بازمی گردد.
مرحله دوم: مشاهده عکسها، تطبیق و نهایی شدن طرح عملیاتی
پس از اتمام عملیات شناسایی و تهیه عکسهای هوایی لازم، طرح عملیات با توجه به عکسها برنامه ریزی میشود. در عکسهای گرفته شده، مخازن کاملا مشخص بود، آنها در کنار پایگاه و در جنوب شرقی شهر موصل قرار داشتند.
اینک کار طرح ریزی و برنامهریزی به اتمام رسیده است. تصمیم بر این گرفته می شود که این عملیات توسط پایگاه هوایی تبریز انجام پذیرد، لذا طرح عملیات به صورت محرمانه به پایگاه هوایی تبریز ارسال میشود.
مرحله نهایی: انهدام مخازن سوخت، خلبانها انتخاب میشوند
فرمانده پایگاه و معاون عملیات پایگاه بعد از مطالعه طرح عملیات، مرحوم سرتیپ خلبان «محمد دانشپور» که یکی از بهترین و ماهرترین خلبانان آن زمان نیروی هوایی بود را به عنوان لیدر یا همان فرمانده دسته پروازی انتخاب می کنند. بعد از اطلاع مرحوم دانشپور از عملیات، نحوه اجرای آن و دیگر جزئیات، از او خواسته می شود که سه نفر دیگر را خود انتخاب کند.
با توجه به حساسیت عملیات، مرحوم دانشپور سروان خلبان «یدالله شریفی راد»، سرلشکر (ستوانیکم آن زمان) شهید «پرویز ذبیحی» و سرلشکر (ستوانیکم آن زمان) شهید «مصطفی اردستانی» را برای این عملیات انتخاب کرد.
به هر سه نفر تأکید شد اگر مایل نیستند اجباری نیست و میتوانند نیایند، که همگی با اشتیاق جواب مثبت دادند.
بعد از موافقت همگی، دانشپور اعلام میکند که هیچ کس نباید از موضوع، محل و سایر مباحث عملیات اطلاع داشته باشد. پس مقرر شد که روز بعد یعنی جمعه بیست و سوم آبان ماه سال 1359 رأس ساعت 10 همگی در اتاق بریفینگ (اتاق توجیهات قبل از پرواز) پایگاه حضور داشته باشند.
پیش به سوی هدف
ساعت 10 صبح روز 23 آبان ماه، دانشپور بریفینگ را آغاز نمود. کلیه ملاحظات از هنگام پرواز تا هنگام بازگشت بازگو شد، همچنین مشکلات احتمالی نیز مرور شد. دانشپور ذکر کرد به دلیل این که پدافند این منطقه خیلی قوی است و احتمال میرود که از سوی رادارهای دشمن شناسایی شویم، سکوت مطلق رادیویی در کل مسیر رفت و برگشت الزامی است. به همین دلیل بار دیگر به دقت مختصات محل، مورد ارزیابی قرار گرفت و به سوالات نیز پاسخ داده شد تا نیازی به مکالمه رادیویی نباشد. شماره های پروازی هم مشخص شد:
شماره یک: سرهنگ دانشپور لیدر دسته
شماره دو: ستوان ذبیحی
شماره سه: سروان شریفی
شماره چهار: ستوان اردستانی
آرایش پروازی هم بدین شکل مشخص شد:
لیدر دسته ابتدا، شماره 2 روی بال چپ، شماره 3 روی بال راست و شماره 4 در امتداد شماره 3 روی بال راست او.
هر چهار فروند روی باند قرار میگیرند و با استفاده از علائم، سه فروند دیگر آمادگی خود را به لیدر دسته اعلام میکنند. پس از لحظاتی جنگندهها پرواز میکنند و در ارتفاع 12000 پایی قرار میگیرند. جنگندهها با ارتفاع کم به سمت شمال به پرواز ادامه دادند و از مرز گذشتند. راه به شکلی بود که جنگندهها میبایست در ارتفاع پایین از میان درهها بگذرند. در این هنگام جنگندهها در ارتفاعات شمالی عراق در میان درهها بودند و آرایش خود را نیز به شکل خطی (پشت سرهم) تغییر داده بودند. در بعضی از نقاط به دلیل تنگی دره مجبور بودند هواپیما را کج کنند تا بالها با صخره برخورد نکنند. بعد از اتمام کوهها جنگنده ها با گردشی خود را در مسیر پایگاه قرار دادند.
هدف شناسایی و منهدم می شود
در حدود سه مایلی پایگاه، لیدر دسته فرمان پاپ (اوج گرفتن و سپس شیرجه زدن بر روی هدف) را صادر میکند. ابتدا خود و به دنبال آن شماره 2 تا ارتفاع 9000 پایی اوج گرفته و بر روی هدف شیرجه میروند. در همین لحظه شماره 3 و 4 نیز شروع به اوج گرفتن میکنند. شماره 1 و 2 هدف ها را با دقت هرچه تمام تر منهدم میکنند. چون فاصله زمانی بین دو دسته بود آتشی که از بمباران دسته اول به پا شده بود توسط دسته دیگر کاملا قابل مشاهده بود. سپس شماره 3 و به دنبال آن شماره 4 روی هدف شیرجه می روند و بمبهای خود را تخلیه می کنند.
عملیات تا این لحظه کاملا موفق است. مخازن بزرگ نفت همگی در آتش میسوزند. جنگندهها با مانورهای بجا، سعی میکنند که از مهلکه فرار کنند زیرا پدافند دشمن مانند فردی که دچار هذیان شده باشد، بیهدف به هر سوی تیر اندازی می کنند.
به همین دلیل اولین اشتباه رخ داد. طبق قرار قبلی جنگندهها باید به سمت شمال پرواز میکردند، ولی شماره 2 به اشتباه به سمت شرق پرواز کرد و برای رهایی از دست پدافند، هواپیمای خود را نیز در حالت پس سوز قرار داد. شماره 4 تلاش میکند تا به او برسد و به ناچار سکوت را شکسته و فریاد میزند:
- شماره 2 کجا میری؟ مسیر سمت شماله، اشتباه میری...
در این لحظه لیدر دسته در رادیو اعلام می کند:
- سکوت رادیویی را حفظ کنید
شماره 2 که متوجه اشتباه شده بود، بلافاصله مسیر خود را به سمت شمال اصلاح کرد.
ذبیحی پروازی جاودانه آغاز میکند
در راه بازگشت شماره 2 متوجه پاسگاه مرزی میشود و به سمت آن شیرجه رفته و شروع به تیزاندازی میکند. در همین حال چون به وجد آمده بود، مرتب از پشت رادیو فریاد میزد و خوشحالی می کرد. که شماره 4 به او می گوید اشتباه زدی به هدف نخورد.
در همین لحظه ناگهان دو شبح از دور مشاهده شدند. شماره 4 متوجه شده و اعلام می کند:
- ذبیحی... هواپیمای عراقی... بزن روی پس سوز و فرار کن.
با اعلام شماره 4 (شهید اردستانی) شماره 1 و 3 (دانشپور و شریفی) همگی باکهای سوخت خارجی را برای سبک شدن هواپیما رها میکنند و هواپیما را در حالت پس سوز قرار می دهند چون مهماتی برای مقابله با میگهای عراقی نداشتند. ذبیحی نتوانست سریعا عکسالعمل نشان دهد و متاسفانه مورد هدف موشک میگ عراقی قرار گرفت و همچون قطعهای آتش به زمین برخورد کرد.
شهید ذبیحی به خاطر این که ارتفاع کمی از سطح زمین داشت و متلاشی شدن هواپیمایش، متاسفانه فرصت پریدن از هواپیما را نیز پیدا نکرد. او همراه با هواپیمایش با زمین برخورد کرد.
تعقیب تا ترکیه
میگها با سرعت شروع به تعقیب هواپیماهای ایرانی میکنند. هر سه خلبان به دلیل نزدیکی میگها و همچنین نداشتن سوخت کافی، به سمت مرز ترکیه پرواز میکنند. لحظاتی بعد درحالی که دانشپور از مسیر دیگر به سمت ایران رفته بود، شریفی و اردستانی خود را به ترکیه میرسانند که بلافاصله به سمت ایران گردش میکنند چون هرچند از دست میگهای عراقی خلاصی پیدا کرده بودند، ولی دو خطر آنها را تهدید می کرد. اول هدف قرار گرفتن توسط موشکهای زمین به هوای ترکیه و دوم اتمام سوخت هواپیما به خاطر استفاده از پس سوز.
پس درحالی که هر جنگنده با چشم قادر به مشاهده دیگری نبود، در ارتفاع کم به مسیر ادامه دادند ولی متوجه شدند که با این حالت هرگز به ایران نخواهند رسید؛ لذا یکی از خطرها را پذیرفته و ارتفاع را زیاد کرده و به سوی ایران حرکت کردند. حسن این کار این بود که در ارتفاع بالا، هواپیما سوخت کم تری مصرف میکند. علاوه بر آن در صورت اتمام سوخت، مسافتی بیشتر را می توان طی کرد و امکان زنده بودن خلبان نیز در هنگام خروج اضطراری بیشتر میشود.
فرود اضطراری در ارومیه
تا پایگاه تبریز نزدیک به 120 مایل راه بود. درحالی که جنگندهها سوخت برای طی 80 مایل بیشتر نداشتند. با نزدیک شدن به مرز هرکدام در شرایط اضطراری قرار میگیرند و تصمیم میگیرند که در نزدیکترین پایگاه به مرز رفته و در آن جا فرود بیایند. با تماس با رادار این کار میسر میشود و رادار اعلام میکند در فرودگاه ارومیه فرود بیایید.
سرانجام دو جنگنده با فاصله زمانی کمی از مرز میگذرند. درحالی که در این هنگام میزان سوخت باقی مانده آنها حدود 300 پوند میباشد. در این هنگام دانشپور از اردستانی که نزدیکتر به شهید ذبیحی بود از حال او جویا میشود که به دلیل اضطرابی که در صدای اردستانی بوده منصرف میشود و او نیز می گوید در ارومیه فرود بیایید.
چون هرلحظه امکان سقوط هواپیما به دلیل تمام شدن سوخت میرفت، تقاضا می کنند که از جهت مخالف روی باند بنشینند که موافقت میشود. در این زمان هواپیمای اردستانی 150 پوند بنزین و هواپیما سروان شریفی 100 پوند بنزین بیشتر نداشت و این درحالی بود که حداقل سوخت لازم برای یک هواپیما 600 پوند است. ابتدا اردستانی در فرودگاه ارومیه فرود می آید و دقایقی بعد سروان شریفی فرود میآید.
بعد از سوختگیری، هر دو جنگنده به سمت پایگاه تبریز پرواز میکنند. به محض رسیدن به پایگاه تبریز، دانشپور به استقبال آنها میآید. آنها که از موضوع شهید شدن ذبیحی اطلاع نداشتند، پرسیدند:
- چی شده؟
که ماجرا توسط اردستانی تعریف میشود. همگی متأثر می شوند و سکوت لحظاتی حکم فرما می شود. ولی چاره ای نیست ذبیحی سبکبال پرکشیده بود. پیکر پاک سرلشکر خلبان شهید پرویز ذبیحی 22 سال بعد، همراه با پیکر پاک تعداد دیگری از خلبانان شجاع ما از جمله شهیدان دوران، اقبالی، بربری، افشین آذر، جهانشاه لو و تعدادی دیگر به میهن اسلامی مان بازگشت.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
انتهای پیام