پیامدهای اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
پس از آغاز جنگ جهانی دوم در سال 1318 خورشیدی، ایران بلافاصله در این جنگ اعلام بی طرفی کرد اما پس از حمله آلمان نازی به شوروی و پس از آن به دنبال اتحاد بریتانیا و شوروی، متفقین تصمیم گرفتند از طریق ایران یا به اصطلاح خودشان از دالان پارسی نیز برای ارسال کمک به جبهه های نبرد در شوروی استفاده کنند.
به دنبال این تصمیم در سومین روز از شهریورماه 1320، نیروهای شوروی با حمله هوایی و زمینی از شرق و شمال و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب وارد ایران شدند و با متلاشی کردن ارتش به سمت تهران حرکت کردند.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه بوعلی سینا در رابطه با این رخداد سیاسی بیان کرد: جغرافیا و سپهر سیاسی ایران در سال 1320 به صورتی بود که بی طرفی ایران در جنگ عملا به نفع آلمان نازی تمام می شد بنابراین متفقین بر آن شدند تا ایران را اشغال کنند و از طرفی ایران توان دفاع از بی طرفی خود را نداشت.
دکتر حسن رحیمیروشن در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: اگر بی طرفی ایران در این جنگ پذیرفته می شد طبیعتا کار کردن مهندسان و شرکت های آلمانی در ایران منعی نداشت و این مسئله به ضرر متفقین بود و از طرفی منابع نفتی ایران که براساس قرارداد دارسی در اختیار دولت انگلیس بود نیز در خطر می افتاد.
وی ادامه داد: آلمان ها به شدت در حال پیشروی در قلب شوروی بودند و خطر شکست شوروی به وسیله آلمان از طریق ایران و قطع جریان نفت انگلستان مسئله ای بود که انگلیسی ها احساس می کردند بی طرفی ایران به ضرر آنها در این جنگ تمام می شود.
رحیمیروشن با بیان اینکه ارتش آلمان صدها کیلومتر در عمق خاک شوروی پیش روی کرده بود و همچنان در حال پیش روی به عمق شوروی و قفقاز بود، توضیح داد: دشمنان دیروز یعنی جبهه سرمایه داری و کمونیست حالا خطر مشترکی را به نام فاشیسم یا نازیسم احساس می کردند بنابراین در این مقطع تاریخی متحد شدند. کمک رساندن به شوروی از مسائل مهم آن زمان بود.
وی افزود: کمک رساندن به شوروی در آن زمان مسئله مهمی بود و برای این کار چند راه وجود داشت اما تنگه های بسفر و داردانل در ترکیه به جبهه های جنگ نزدیک بود و خود ترکیه نیز مایل به این کار نبود، افغانستان نیز کشوری کوهستانی بود و بندر، راه آهن و جاده شوسه نداشت، از طرفی بندر ولادی وستوک روسیه هم در مواقعی از سال یخبندان بود.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه ایران تنها و بهترین راه کمک به شوروی ها بود، ادامه داد: ایران زیرساخت های لازم را داشت و از بنادر و فرودگاه های خوبی برخوردار بود و مهمتر از همه ایران یک خط راه آهن داشت که شمال و جنوب را به هم متصل می کرد و از این طریق می شد کمک های سنگین تسلیحاتی را به شوروی رساند.
وی با اعلام اینکه مجموع این عوامل باعث شد بی طرفی ایران نادیده گرفته شود و متفقین به ایران حمله کنند، افزود: نکته مهم دیگر این است که بی طرفی هم نیاز به قدرت دارد. اگر شما می خواهید در جهان میان قدرت هایی که درگیر هستند بی طرف باشید، باید قدرت حفاظت از این بی طرفی را داشته باشید وگرنه بی طرفی شما نادیده گرفته می شود.
رحیمیروشن تبیین کرد: در جنگ جهانی دوم متفقین احساس می کردند اشغال ایران خیلی ساده و راحت است و همین اتفاق نیز افتاد به طوریکه ارتش ظاهرا مدرن رضاشاه بیش از 80 ساعت نتوانست مقاومت کند و از شمال و جنوب درهم شکست و ایران به اشغال متفقین درآمد.
وی در رابطه با دلایل شکست ارتش ایران گفت: ارتش ایران را همان دولت هایی که به ایران حمله کردند، مجهز کرده بودند بنابراین از توان لجستیک، هوایی و دریایی ایران اطلاع داشتند و فرماندهان آن روز ارتش ایران متأسفانه وابسته به بیگانه بودند از جمله در آستانه حمله به ایران دو لشگری که باید از تهران دفاع می کرد، توسط فرماندهانشان مرخص شده و تهران را ترک کرده بودند که همین امر باعث نارضایتی رضاشاه شد و درجه این سرلشکران را کند اما دیگر کار از کار گذشته بود.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه بوعلی سینا با بیان اینکه نداشتن روحیه ملی سبب فروپاشی زودهنگام ارتش ایران شد، اظهار کرد: عدم وفاداری ژنرال های ارتش رضاشاه حتی به خود رضاشاه و ایران، وابسته بودن به بیگانگان، نبود روحیه دفاع و نداشتن روحیه ملی سبب فروپاشی زودهنگام ارتش شد.
وی افزود: شاید در آن زمان ارتش ایران توان مقابله با ارتش متفقین را نداشت اما توان جنگ چریکی و نامتقارن را می توانست داشته باشد که متأسفانه اراده و روحیه ای در این زمینه وجود نداشت. نکته اساسی آن است که ارتش آن روز ایران جوشیده از بطن ملت و مردم نبود بلکه یک ارتش وابسته بود که زود فروپاشید.
وی در رابطه با مقاومت های مردمی در جنگ جهانی دوم بیان کرد: در آن دوران فضایی در کشور حاکم بود که دیگر کسی از رضاشاه حمایت نمی کرد، رضاشاهی که در سال های نخست سلطنتش مردم آن را به عنوان سردار قهرمان ستایش می کردند، از دهه دوم حکومتش به بعد چهره خشن و دیکتاتوری به خود گرفت و حتی دوستان نزدیک به خودش مانند سردار اسعد بختیاری و تیمورتاش را کشت و فاجعه هایی مانند مسجدگوهرشاد سبب دلزگی مردم از او شد و در موقع سقوطش نیز هیچ حرکتی از جانب مردم صورت نگرفت.
رحیمیروشن ادامه داد: با این وجود در جنگ جهانی دوم مقاومت های پراکنده ای مانند مقاومت نهضت جنوب در کشور مشاهده شد که این نهضت به رهبری رئیسعلی دلواری با همکاری یکی از مستشاران آلمانی مقاومت هایی در برابر انگلیسی ها داشتند.
وی در رابطه با پیامدهای اشغال ایران توسط متفقین مطرح کرد: سقوط دولت ایران، جایگزینی دولت جدید به رهبری محمدعلی فروغی، عزل رضاشاه یا فشار بر استعفای رضاشاه و تغییر سلطنت از پدر به پسر پیامد سیاسی این جریان بود.
وی تبیین کرد: در ابتدا متفقین می خواستند در ایران جمهوری اعلام کنند اما آن فضا به وجود نیامد و کسی حاضر نشد بپذیرد و تصمیماتی برای براندازی سلطنت پهلوی نیز داشتند و در این راستا به سراغ خاندان قاجار رفتند اما آنها هم در شرایطی نبودند که سلطنت را قبول کنند.
عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه بوعلی سینا در رابطه با دیگر پیامدهای این واقعه ادامه داد: در آن زمان فضای رعب انگیز دوران دیکتاتوری رضا شاه شکسته شد و ما وارد یک فضای سیاسی بازی شدیم که از فرط باز بودن نزدیک به هرج و مرج شد و قدرتی که شاه متمرکز کرده بود، بین دربار، ارتش، مجلس و قوای متفقین تقسیم شد و در آن دوران نفوذ خارجی نیز افزایش پیدا کرد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: این اشغال پیامدهای اقتصادی بسیار زیانباری هم برای مردم داشت و باعث بالا رفتن نرخ تورم شد، از طرفی نیز بنادر، فرودگاه ها و راه آهن ایران به علت استفاده زیاد مستهلک شده بود.
انتهای پیام