چهارشنبه 7 آذر 1403

پیشینه‌شناسی تفکر مذهبی و سکولار در ایران

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
پیشینه‌شناسی تفکر مذهبی و سکولار در ایران

در نگاهی تطبیقی به نوشته‌ها و روزنامه‌ها و جراید جناح روشن‌فکر و متجددان غرب‌گرا طی یک یا دو دهه قبل از مشروطیت دیده می‌شود که بیشتر آه و افسوس خوردن برای عقب‌ماندگی ایران از کاروان تجدد و تمدن نمودار است و این نوشتار‌ها یا فاقد یا دارای اثرات کم‌رنگ ضداجنبی و ضداستعماری بوده و کمتر علیه فرهنگ غربی است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سدید؛ از نظر پیشینه‌ی تاریخی شکی نیست که جریان مذهبی به زعامت علما لااقل از دوران آغاز صفویه در ایران ریشه‌ی ممتد و پایدار داشته است به‌ویژه آن که بعد از هجرت بزرگانی مانند مقدس اردبیلی به نجف اشرف، بسیاری از زعما و پیشوایان شیعه یا از ایران بوده‌اند یا به نحوی به ایران شیعی مرتبط و مربوط می‌شده‌اند. هرچند تعارضات مذهبی بین فقها، صوفیه و فیلسوفان در طول دوران صفویه وجود داشته و گاه این تعارضات به جمع بین عقاید مختلف و گاه به معارضات جدی‌تری می‌انجامیده است، اما در هر حال بسیاری از امور اجتماعی، دینی و فکری مردم را علما انجام می‌داده‌اند از جمله مسائل مربوط به قضا، امور خیریه و اوقاف، نماز جمعه و بسیاری دیگر از مسائل دینی و اجتماعی.

طی دوران سلطنت نادرشاه که بعد از آشوب و فتنه‌ی افغان صورت گرفت در فاصله‌ی سال‌های 1142-1148 و 1148-1160 هجری قمری با توجه به سیاست «تقریب» نادرشاه، به تدریج از قدرت علما کاسته شد و درگیری و تشنجات زیادی بین علما و او به وجود آمد و با توجه به عمق تشیع در جامعه‌ی ایران بعد از دو قرن کم‌کم نفرت عمومی از نادرشاه بالا گرفت و سرداری که بعد از بیرون کردن افغان‌ها، قهرمان محبوب ملی بود به جهت برخورد و ستیز با تشیع و ظلم زیاد به مردم در سال‌های آخر سلطنتش به صورت منفورترین فرد درآمد. هرچند تعارضات مذهبی بین فقها، صوفیه و فیلسوفان در طول دوران صفویه وجود داشته و گاه این تعارضات به جمع بین عقاید مختلف و گاه به معارضات جدی‌تری می‌انجامیده است، اما در هر حال بسیاری از امور اجتماعی، دینی و فکری مردم را علما انجام می‌داده‌اند از جمله مسائل مربوط به قضا، امور خیریه و اوقاف، نماز جمعه و بسیاری دیگر از مسائل دینی و اجتماعی در ابتدای دوران قاجاریه روابط دین و دولت به نحوی ترمیم شد؛ آن‌چنان‌که این روابط نه به سردی دوران نادر و نه به گرمی دوران صفویه بود. با توجه به ضعف دستگاه حکومتی قاجار به‌خصوص بعد از قرارداد ترکمنچای و به دنبال رقابت خردکننده‌ی دول استعماری در ایران و نیز با توجه به این که قاجار‌ها از ابتدا نه با حمایت مردمی و ملی و عقیدتی بلکه به صورت یک ایل فاتح در صحنه‌ی سیاسی ایران ظهور کردند، همچنین با توجه به فشاری که آن‌ها بر ملت وارد می‌کردند و ضعف سیاستشان در برابر دول خارجی و اعطای امتیازات کشور به آن‌ها، تنها ملجا و پناه مردم در برابر ظلم و ستم، منزل و بست و حریم علما بود. در سال‌های 1308 و 1309 هجری قمری در پی قیام بزرگ تحریم تنباکو و تثبیت هرچه بیشتر رهبری سیاسی علما علیه استعمار خارجی و استبداد داخلی، ورود علما و مجتهدان شیعه در زندگی سیاسی و اجتماعی مردم جلوه‌های بارز و ملموس‌تری یافت. همچنین به دنبال موفقیت عظیم اسلامی - ملی لغو امتیازنامه‌ی رژی و شکست خوارکننده‌ی استعمار انگلیس، تحریکات سیاسی حوزه‌های دینی و نویسندگان مذهبی هر روز جلوه‌ی بیشتری پیدا کرد. گرچه این تحریکات و وضعیت روحی بالای رهبری علما بعد از رحلت مرجع علی‌الاطلاق شیعه یعنی آیت‌الله میرزای شیرازی به سال 1313 هجری قمری مدتی دچار وقفه شد، اما جرقه‌ای که با اندیشه و همت میرزا در حوزه‌ها، روحانیت و مردم و به طور کلی همه‌ی آحاد و طبقات ملت شیعه زده شد بارقه‌اش خیلی زود ابعاد گسترده‌تری یافت. در این مورد حتی شاهدیم که دشمنان شناخته‌شده‌ی علما نیز به این تاثیر مهم معترف‌اند چنان که یحیی دولت‌آبادی [1] در این مورد می‌نویسد: «به هر صورت دخالت اضطراری میرزای شیرازی در امر سیاست گرچه برای حفظ استقلال مملکت و نگاهداری از تجاوزات بیگانگان بسی سودمند بود ولیکن بذری در مزرعه‌ی روحانیت پاشیده شد که معلوم نیست چه حاصلی برویاند و چه نتیجه‌ای در آینده برای سیاست و روحانیت این مملکت داشته باشد و کدام دست قوی بتواند این خلط و مزج را برهم زده، هر یک از سیاسیون و روحانیون را به ادای وظیفه‌ی خود وادارد.» [2] با پیروزی قیام تحریم تنباکو و هرچه بیشتر سیاسی شدن علما و تهاجم روحانیت و مردم در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی این امر به تدریج ابعاد وسیع‌تری یافت چنان‌که این تفکر در ذهن علما به‌خصوص علمای حوزه‌ی بزرگ اصفهان شکل گرفت که زندگی و معاش و اقتصاد مسلمانان را از آلودگی به دست‌های ناپاک اجانب پاک کنند. تشکیل شرکت اسلامیه‌ی اصفهان به قصد تولید کالا‌های داخلی در برابر نفوذ اقتصاد و سلطه‌ی خارجی، حرکت عمیق و گسترده‌ای بود که اثرات آن به تمامی شهر‌های ایران رسید و حتی شعبه‌هایی از این شرکت در شهر‌های لندن، بادکوبه، سن‌پترزبورگ، استانبول، بمبئی، قاهره و پاریس نیز دایر شد. موید اصلی این شرکت تجاری که دستاورد حرکت تحریم تنباکو بود، علمای حوزه‌ی اصفهان خاصه آیت‌الله حاج آقا نورالله اصفهانی بود. به دنبال موفقیت عظیم اسلامی - ملی لغو امتیازنامه رژی و شکست خوارکننده‌ی استعمار انگلیس، تحریکات سیاسی حوزه‌های دینی و نویسندگان مذهبی هر روز جلوه‌ی بیشتری پیدا کرد. گرچه این تحریکات و وضعیت روحی بالای رهبری علما بعد از رحلت مرجع علی‌الاطلاق شیعه یعنی آیت‌الله میرزای شیرازی به سال 1313 هجری قمری مدتی دچار وقفه شد، اما جرقه‌ای که با اندیشه و همت میرزا در حوزه‌ها، روحانیت و مردم و به طور کلی همه‌ی آحاد و طبقات ملت شیعه زده شد بارقه‌اش خیلی زود ابعاد گسترده‌تری یافت در اساسنامه‌ی اولیه شرکت، هدف این حرکت به صراحت مقابله با نفوذ کمپین‌های غربی اعلام می‌شود. در بخشی از اساسنامه این طور قید شده است: «چون تا به حال نه تجار، نه کسبه‌ی ما معنی و لذت کسب را نچشیده است بلکه واضح‌تر گوییم از 40 سال به این طرف تمام تجار ما هر یک به قدر وسع تنخواه خود، مزدور و کارکن کمپانی‌های خارجه بوده‌اند که مالی از خارج آورده به ده‌یک و ده‌یک‌نیم منافع که همان اجرت مزدوری خود و تنخواه خود است، بردارند...». [3] در جایی دیگر از اساسنامه، فواید ایجاد شرکت ملی و تحریم کالا‌های خارجی، چنین برشمرده می‌شود: «شرکت به چه کار خواهد رسید؟ بلی، همان است که آب رفته را به جوی آورد و رشته‌ی گسیخته‌ی تجارت داخله‌ی ما را محکم خواهد کرد؛ ملک و وطن ما را آباد و صنایع منقرض شده‌ی ما را حیات می‌دهد؛ ما را از ذلت احتیاج به امتعه‌ی خارجی می‌رهاند؛ قماش‌های قلب فاسدشده‌ی خارجه‌ی را که در عوضش روح و ثروت مملکت ما می‌رود موقوف می‌دارد و صنایع استادان خودمان را که فعلا جاذب انظار تمام صنعتگران عالم است و در تماشاخانه‌های خارجی به یادگار در کمال احترام نگه می‌دارند به حال اولین عودت می‌دهد». [4] ذکر این قسمت از اسناد خودکفایی و تحریم درست هشت سال قبل از مشروطیت و هفت سال بعد از تنباکو نشان می‌دهد که تحریکات سیاسی و اجتماعی علما علیه استعمار خارجی ابعاد گسترده‌ای پیدا کرده بود و آحاد مردم به رهبری علما قبول ذلت خارجی را در هیچ‌یک از شئون زندگی خود طالب نبوده‌اند. در یکی دیگر از تاییدات علما در مورد تحریم نفوذ اجانب در امور معاش مسلمین و اهمیت تولید ملی و خودکفایی (اعلامیه‌ی مرحوم آیت‌الله میرزا حسین نوری ملقب به محدث نوری) می‌خوانیم که: «نوع مسلمانان سال‌ها است اثر اجابت را در دعای خود نمی‌بینند. در مقام پیدا کردن سبب آن برنیامدند و به رفض عیب آن را در دعا و از آن ناقل به دیگری مستقل شوند و ندانستند که اول شروط اجابت، پاکیزگی مطعوم و ملبوس است و هرچه در آن‌ها مداقه کنند اثرش را در آن‌جا مشاهده کنند». [5] نکته‌ی دیگری که مرحوم محدث نوری روی آن انگشت می‌گذارد و هشداری برای تجارت خارجی در زمان حال محسوب می‌شود مربوط است به این که رشد صنایع و تجارت خارجی در کشور اسلامی به مرور زمان حب و علاقه به کشور خارجی را در دل‌ها راسخ می‌کند؛ «زیرا که محبت صنفی با مودت عدویشان جمع نشود و مشابهت قومی با مباینت دیگران میسر نشود بلکه بر مرور ایام حب آن طایفه در قلب راسخ و بغض این، در قلب مستقر و جوارح مستور در منسوج اغیار با چنین قلب ویران و هیئت عدوی، ایمان برای حضور در محضر قدس حضرت الهی و اظهار عبودیت و احتیاج و استدعای انجام حوائج محلی و به جهت اجابت و دفع مکاره و بلا جای امیدی نخواهد ماند». [6] مرحوم شریعت اصفهانی آیت‌الله شیخ‌الشریعه راجع به همین موضوع در یکی از اعلامیه‌های تحریمی کالا‌های خارجی و تشویق صنایع ملی می‌نویسد: «نان خود به سفره‌ی مردم خوردن، به نعمت خویش منت از دیگری بردن، خانه‌ی همسایه سوختن و چراغ اجانب برافروختن و جامه‌ی خویش دریدن و کلاه بیگانه دوختن نه کار عقلا است». [7] توجه به این اعلامیه‌ها متضمن چند نکته بوده و این تاثیر‌ها را در جریان دینی عصر مشروطیت داشته است: [8]
  • جریان مذهبی در عصر مشروطیت عموما دارای مواضع ضداجنبی بوده و یکی از اهداف محدود کردن و مبارزه با استبداد داخلی را سد کردن نفوذ استعمار خارجی می‌دانسته است. ریشه‌ی این جریان در مبارزه‌های چند سال قبل از زمان تنباکو بوده و جبهه و جریان مذهبی، پیکار‌های خود را عموما با ملغمه و اصول ضداجنبی همراه می‌کرده است. در حالی که با نگاهی تطبیقی در نوشته‌ها و روزنامه‌ها و جراید جناح روشن‌فکر و متجددان غرب‌گرا در یک یا دو دهه قبل از مشروطیت بیشتر آه و افسوس خوردن برای عقب‌ماندگی ایران از کاروان تجدد و تمدن نمودار است و این نوشتار‌ها یا فاقد یا دارای اثرات کم‌رنگ ضداجنبی و ضداستعماری بوده و کمتر علیه فرهنگ غربی است. این نکته را هم باید اضافه کرد که بسیاری از روشن‌فکران و رجال فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در سده‌ی اخیر نتوانستند این دوگانگی - یعنی مهر و کین به غرب - را برای خود تفسیر کنند؛ مهر و علاقه به تجدد و پیشرفت‌های غرب و نفرت و کینه از تجاوزات و تعدیات مغرب‌زمین. در مورد روشن‌فکران قبل از مشروطه و بعد از مشروطه این نکته مسلم است که شوق پیشرفت و تجدد در آنان به قدری اشتعال داشت که فجایع و مصائب غرب را یا نمی‌دیدند یا نمی‌خواستند ببینند و لذا در مورد پیشینه‌ی تاریخی دو جریان مذهبی و سکولار قبل از مشروطه، این مطلب به ذهن می‌آید که در نحوه‌ی نگرش به استعمار و غرب، بین این دو جریان تا زمان مشروطه اختلاف‌ها و تفاوت‌هایی بنیادین وجود داشته است.
  • این اعلامیه‌ها و فعالیت‌های اجتماعی - سیاسی بر تحرک وسیع و مردمی روحانیت شیعه دلالت دارد و با این‌گونه تمهیدات و تحولات است که علمای شیعه به استقبال عصر مشروطیت و جنبش عدالتخانه رفته‌اند.
  • نوع شعائر و اهداف و اصول به زبانی گفته شده است که دقیقا در عصر مشروطیت نیز ابعاد دیگر خود را نشان می‌دهد و از این لحاظ عصر مشروطیت به نوعی «فضاسازی» شده که عناصری را از گذشته به ارث برده است و به نظر می‌رسد ادعای روشن‌فکران در این باره که فضای عصر مشروطیت بیشتر وامدار فضای فکری و جو اجتماعی ساخته‌ی آنان است کلامی غیردقیق و غیرمنصفانه باشد.

به طور کلی می‌توان گفت از لحاظ نوع رابطه با مردم و فضای غالب بر زمان، اندیشه‌ی دینی نوعی تحرک و فضای ضداجنبی را به عصر مشروطه منتقل کرده بود در حالی که فضای روشن‌فکری برای عصر مشروطیت، شوق تجدد و رفع عقب‌ماندگی و رسیدن به قافله‌ی تمدن را به ارمغان آورده بود. آنچه لااقل بین هر دو طیف در قبل از انقلاب مشروطیت مشترک به نظر می‌آید این سخن بوده است که شرایط موجود، استبداد حاکم و عقب‌ماندگی ایران باید متحول شود. این دو جریان همچنین در این مورد که بیماری اجتماعی و سیاسی ایران به مرحله‌ی خطرناکی رسیده است با هم اشتراک نظر داشته‌اند. همین فضای مشترک و اصل مشترک است که نزدیکی و گاه تبیین دیدگاه‌های دو جناح یا انتقال برخی مفاهیم و نبود مرزبندی‌های سیاسی و گاه التقاط در اندیشه‌های آنان را قبل از مشروطه موجب شده است. با شروع انقلاب مشروطه و بحث از قانون اساسی و شرایطی که باید بر ایران و حکومت و جامعه حاکم شود، نغمه‌ی اختلاف بلند شد و هرچه از انقلاب مشروطه بیشتر گذشت این اختلاف عمیق‌تر و مرز‌های جدایی پررنگ‌تر شد. از این لحاظ بین عصر مشروطیت و شرایط قبل و بعد از پیروزی آن با شرایط قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معاصر، اشتراک‌هایی وجود دارد؛ اشتراکی که به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و معلوم شدن ریشه و عمق اختلاف‌ها در مبانی و اصول و بازتاب آن در مسائل و صحنه‌های اجتماعی و سیاسی بین جریان دینی و غیردینی تمایزات بیشتری را نشان داده است و می‌دهد.

جریان مذهبی در عصر مشروطیت عموما دارای مواضع ضداجنبی بوده و یکی از اهداف محدود کردن و مبارزه با استبداد داخلی را سد کردن نفوذ استعمار خارجی می‌دانسته است

در تکمیل بحث گفته شده یادآوری این نکته ضروری است که این اشتراک ظاهری اولیه و اختلاف‌های باطنی و ظاهری را نباید فقط در حوزه‌ی فکر و مسائل اندیشه‌ای محصور و محدود دانست چراکه در هر دو دوره یعنی عصر مشروطیت و عصر انقلاب اسلامی، جامعه‌ی ایران در سال‌های قبل از پیروزی نهضت دچار نوعی استبداد سیاسی و حکومتی بوده و از این لحاظ جهت اصلی تفکرات مختلف و حتی متضاد، مصروف آن نقطه‌ی تقابل و معضل اصلی می‌شده است. البته در هر دو نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی در دوره‌ی قبل از پیروزی نهضت، تفاوت‌هایی در شیوه‌ی مبارزه، شعارها، جهت‌ها، آرمان‌ها و اصول بین دو تفکر دیده می‌شود، ولی به نظر می‌رسد همه‌ی گروه‌ها و گرایش‌ها سعی داشتند حل مسئله و بیان اختلاف‌ها را به زمانی موکول کنند که این دشمن مشترک از صحنه حذف شده باشد. بحث از نگرش گرایش‌ها و جناح‌های مختلف در مورد استبداد حاکم قبل از پیروزی نهضت و نحوه‌ی ارتباطات برخی از آنان در این تحقیق نمی‌گنجد. پی نوشت * دکتر موسی نجفی - مورخ و استاد علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی [1]. از اشخاص منتسب به فرقه‌ی ضاله و نویسنده‌ی کتاب «حیات یحیی». [2]. یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، ج 1، تهران، عطار، 1362، ص 137. [3]. اساسنامه‌ی شرکت اسلامیه‌ی اصفهان، نقل از کتاب اندیشه‌ی سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقانورالله اصفهانی، موسی نجفی، تهران، بی نا، 1369، ص 58. [4]. همان، ص 54. [5]. تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 99. [6]. همان جا. [7]. همان، ص 86. [8]. برای بحث گسترده‌تر و مستند پیرامون این اعلامیه‌ها و اسناد مربوط به تحریم و سیر تحول این اندیشه در تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران، ر. ک. به: موسی نجفی، اندیشه‌ی تحریم در تاریخ سیاسی ایران، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1372.

/ انتهای پیام / دکتر موسی نجفی