چالشهای سریال سازی در ایران / مخاطب زدایی با رفتارهای غیرحرفهای
اساسا پروژه سریال سازی در ایران به دلایل متعدد از قالبهای استانداردی که در جهان رایج است، فاصله بسیاری دارد و همه این حاشیهها بدون شک باعث خواهد شد تا تلویزیون مخاطبان حرفهای و همیشگی خود را به مرور از دست بدهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ ایامی که گذشت مخاطبان تلویزیون و vod ها به تماشای سریالها و برنامههای، پخششده، نشستند و روزهایی که پیش رو است، مهیای تماشای برنامههای ماه مبارک رمضان میشوند. آنچه بهاتفاق نظر توسط مخاطبان روایت میشود، افت مبحث سریال سازی در چندین سال اخیر است. سریالهایی که نه به لحاظ فرم توانستهاند خود را با شرایط جدید بهروز کنند، و نه به لحاظ محتوا آن کیفیت اسبق را ندارند.
آنچه روشن است اینکه پروژه سریال سازی در ایران به دلایل متعدد از قالبهای استانداردی که در جهان رایج است، فاصله گرفته و سالهاست که دچار حاشیهها و چالشهای فراوانی شده است و همه این حاشیهها بدون شک باعث خواهد شد تا تلویزیون مخاطبان حرفهای و همیشگی خود را بهمرور از دست بدهد و قطعاً سرمایه اصلی یک رسانه، تماشاگران و مخاطبان آن هستند که زمان زیادی میبرد تا اعتماد ازدسترفته مخاطبان دوباره برگردد.
در این گزارش پیش رو تلاش شده است تا به مسائلی اشارهکنیم که تولید سریال ایرانی را با حاشیه و چالش همراه کرده است.
حیف و میل بودجه رسانه ملی
یکی از گلایه های همیشگی تهیه کنندگان سریال های تلویزیونی، بودجه اندک تلویزیون برای ساخت سریال بوده است و حتی عنوان می شود که همان بودجه اندک نیز در زمان مناسب به پروژه تزریق نمی شود و اصطلاحا فرآیند تخصیص بودجه قطره چکانی انجام می شود و گاها حتی چندین ماه از اتمام یک سریال گذشته در حالی که با عوامل آن سریال تصفیه حساب مالی نشده است.
بدون شک مشکلات کلان اقتصادی کشور، به این مساله نیز دامن زده است و باعث شده تا بر میزان بودجه رسانه ملی نیز تاثیر منفی بگذارد؛ هرچند تزریق بودجه مناسب برای تولید سریال در مرحله بالاتر نیازمند درک بالای مدیران کشور بر اهمیت تاثیر گذاری تولید سریال های استراتژیک در پیشبرد اهداف کلان مملکت است؛ نبود بودجه های کافی در تامین سریال های فاخر، در این سال ها باعث شده تا تلویزیون با بازپخش چندین باره سریال هایی چون «مختارنامه و یوسف پیامبر» در این سال ها به بهانه های ماه محرم و یا رمضان، به چنین سریال هایی به لحاظ حض بصری آسیب زده و مخاطب را اصطلاحا از دیدن آنها دلزده کند.
از طرفی در چنین وضعیتی که تولید سریال در رسانه ملی با مشکلات مالی روبروست، ساخت سریال در پلتفرم های شبکه نمایش خانگی گاها با بودجه ای چند برابر در حال انجام است و همین گاها باعث می شود تا برخی کارگردان ها و بازیگران سریال های تلویزیونی به سمت این پلتفرم ها کوچ کنند.
البته نمیتوان از این موضوع نیز عبور کرد که در دوره مدیریت علی عسکری شاهد حیفومیل بودجه صداوسیما با ارائه برنامهها و مجموعههایی پرتکرار بودهایم که نه از کیفیت لازم برخوردار بوده و نه در ربایش مخاطب توفیقی کسب کردهاند. درواقع آنچه به نظر میرسد اینکه رسانه ملی اسرار بیشتری بر کمیت دارد تا جدول پخش خود را تکمیل کند و میل چندانی به کار کیفی ندارد. البته باید به این مسئله نیز اشاره کرد که سریالهای کیفی نیز در سالهای اخیر نتوانستهاند مدل اقتصادی و به صرفهای را ارائه کند که در ادامه به آن اشاره میشود.
مشکل هنوز هم فیلمنامه است
همان طور که سینمای ما سال هاست از فیلمنامه های ضعیف و حفره دار رنج می برد، سریال های تلویزیونی که می توانند با تعداد قسمت های بیشتر و در مدت زمان بالایی بر مخاطبان خود تاثیر گذارند، باز با مشکل اصلی فیلمنامه مواجه اند؛ مشکلی که باعث شده تا برخی کارگردان ها به جای رفع آن، با بسط دادن این موضوع، سریالی را که می شود با 20 قسمت به انتها رساند، در 40 قسمت به مخاطب تحمیل می کنند تا هم منافع مالیشان تامین شود و هم ژست و ادای کارگردان های سریال ساز را درآورند.
نادیده گرفتن سلیقه مخاطب و عدم تنوع ژانر در تولید آثار، باعث شده تا فیلمنامه های سریال ها اکثرا در یک ژانر خاص نوشته شوند و همین به تدریج ریزش مخاطبان را در پی دارد. علاوه بر مشکلات ساختاری که معمولا در نوشتن فیلمنامه ها وجود دارد، یکی دیگر از چالش های این حوزه، عدم کار گروهی در نوشتن فیلمنامه است؛ نوشتن گروهی با سرپرستی و هدایت یک فیلمنامه نویس خبره باعث می شود تا سلیقه ها و فکرهای بیشاری درگیر این پروژه شود و خروجی کار قطها چشم نوازتر از موقعی است که کل فیلمنامه توسط یک نفر به رشته تحریر درآمده است.
نبود فیلمنامه ای جذاب، منسجم و خلاق باعث می شود تا سریال هایی که در فصل نخست با استقبال و رضایت مخاطبان مواجه می شوند، در ادامه فصل های خود با ریزش تماشاگران خود روبرو شوند؛ چون عوامل ساخت آن سریال صرفا به دلیل پیشنهاد مدیران تلویزیون برای ادامه فصل های بعدی و بدون داشتن فیلمنامه ای که مخاطب را مشتاقانه همراه کند، شروع به ساخت سریال می کنند. نمونه های بسیاری از این مدل سریال ها قطعا در ذهن خوانندگان این گزارش و مخاطبان تلویزیون وجود دارد؛ مجموعه سریال «ستایش»، «پایتخت»، «از سرنوشت»، «بچه مهندس» و «زیرخاکی» که همه این سریال ها با وجود شروع عالی، جذاب و ایده آل خود در فصل نخست، در ادامه نتوانستند رضایت مخاطبان را به مانند فصل اول خود داشته باشند.
فصل سوم سریال «زیرخاکی» که در تعطیلات نوروزی به روی آنتن رفت، هرچند با وجود سریال های کم مخاطب سایر شبکه ها توانست لقب پربیننده ترین سریال ایام نوروزی را به خود اختصاص دهد، اما داستان تکراری پیدا کردن گنج و درگیری های پر از تکرار فریبرز و اسکندر، برای مخاطب هوشمندی که به دنبال داستانی جدید بود، ملال آور و کسالت بار دنیال شد و بدون شک اگر همین ماجراهای تکراری برای کاراکترهای «از سرنوشت» که قرار است فصل چهارم آن از امشب و بهانه ماه رمضان به روی آنتن رود، اتفاق بیافتد، این سریال نیز با شکست و عدم استقبال مخاطبان تلویزیون همراه خواهد شد.
شرایط تولید آماتوری
یکی دیگر از مشکلات و چالش های سریال سازی در ایران که آن را از قالب استاندارد جهانی خارج می کند، شرایط کارگردانی کار است. در ایران کارگردان به عنوان اول شخص حرف اول و آخر را در کار می زند اما در عالم دیگر، گروهی کارگردان هدایت و رهبری کار را برعهده دارند و به عنوان مثال برای ساخت یک سریال خارجی چند فصلی، یک کارگردان برای دو قسمت انتخاب می شود و نفر بعدی قسمت های دیگر سریال و فردی دیگر ادامه کار را کارگردانی می کند و در نهایت یک نفر به عنوان لیدر و سرپرست کار، این یکدستی و یکنواختی را به نحوی در کار ایجاد می کند که بیننده این احساس را می کند که همه قسمت های این سریال توسط یک نفر کارگردانی شده است؛ حتی این کار آنقدر حرفه ای پیش می رود که در برخی سریال ها، یک کارگردان مخصوص صحنه های اکشن، کارگردانی دیگر تخصص پلان های داخلی و فردی دیگر عهده دار فضای ملودرام و یا ترسناک کار می شود. اما در ایران همه این پلان ها توسط یک نفر کارگردانی می شود.
و همه این مشکلات کارگردانی در تولید سریال های الف ویژه در ایران چند برابر خواهد شد؛ به عنوان مثال برای ساخت سریال عظیمی مانند «سلمان فارسی» که تولید، فیلمبرداری و مراحل پساتولید آن ممکن است 5 تا 6 سال طول بکشد، اگر در میانه تولید مشکل خاصی برای داوود میرباقری بیافتد، قطعا تمام پروژه به تعطیلی کشیده خواهد شد. در صورتی که اگر این پروژه توسط چهار کارگردان حرفه ای جلو برود و میرباقری هدایت این کارگردان ها را برعهده داشته باشد، قطعا زمان کمتری برای تولید صرف خواهد شد.
افزایش زمان تولید سریال های الف ویژه در ایران، علاوه بر مشکلات کارگردانی، هزینه های اضافی و مشکلات معمول فیلمنامه، باعث می شود که مخاطبی که الان به دیدن این سریال نیاز دارد، قطعا تا 5 سال دیگر، علایق و سلیقه او با دیدن سریال های دیگر فرق کرده و ممکن است به عنوان مثال «سلمان» 6 سال دیگر او را راضی نگه ندارد. و همین مشکل بزرگ باعث شده تا همیشه سریال های نوروزی و ماه رمضانی تلویزیون، تا دقیقه نود و حتی همزمان با پخش، درگیر مسائل تولید و پساتولید باشد.
سانسورهای سلیقه ای ناظران پخش
«سانسور» و «ممیزی» قبل از پخش سریال یکی دیگر از چالش های ساخت مجموعه های نمایشی در ایران است که نمونه های بسیاری وجود دارد که این سانسورهای صرفا سلیقه ای ناظران پخش باعث بوجود آمدن حاشیه ها و ناراحتی های بسیاری برای عوامل ان سریال شده است. یکی از تهیه کنندگان در گفت و گویی نقل می کرد که یکی از ناظران پخش به صحنه ای از سریالم ایراد گرفته بودند که باعث سانسور و ممیزی آن پلان و صحنه شده بود. با ناراحتی به پیش مدیر آن شبکه جهت اعتراض رفتم و با تعجب و برخلاف فرض خود، دیدم که آن مدیر از یک دید کاملا باز و هنری برخوردار است و مخالف کار آن ناظر پخش بوده است.
معمولاً ناظران پخش شبکهها بر اساس یک دسته رفتار فرمی و محدود، با یک سریال برخورد میکنند، درحالیکه اگر راهبرد کلانی در این عرصه وجود داشت، ناظران نیز از این رفتارهای سلیقهای و فرمی عبور میکردند. معمولاً عنوان میشود که اگر سریال به خط قرمز نزدیک شده باشد، ممیزی و سانسور میشود اما پس از بررسی دقیق متوجه میشویم که خطوط قرمز تعریفی نیز راهبردی نیست، بلکه خطوط قرمز، تعیینکننده حاشیه امن مدیران بالادستی است و همین عدم انعطاف و تعاریف عجیب است که انگیزه رشد و نمو را از سریال سازهای انقلابی سلب میکند. پیشنهاد میشود برای حل این مسئله با عبور از رفتار فرمی، دستورالعملهایی واضح و شفاف که راهبرد سریال سازی را تعریف میکنند؛ جهت رفع سوءتفاهم هابه کارگردانها و رسانهها ارائه شود.
انتهای پیام /