چرا اصلاحطلبان رادیکال شمشیرها را علیه عارف از رو بستهاند؟ / پشت پرده حملات سازمانیافته به معاون اول رئیسجمهور!
بعد از پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری بازگشت عارف بهعنوان معاون اول باعث شوک بزرگ در اردوگاه چپها شده است!
سرویس سیاست مشرق - سال 1392 ساعتی بعد از اعلام پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری برخی از هواداران شیخ دیپلمات در خیابان شعار میدادند که روحانی نباید عارف را فراموش کند، این افراد که اغلب از اصلاحطلبان تشکیلاتی بودند پیروزی اعتدالیون در انتخابات را حاصل تلاشهای چپها دانسته و میگفتند حسن روحانی مدیون عارف است.
عارف در ساعات پایانی انتخابات خرداد 92 با نوشتن نامهای سرگشاده از انتخابات انصراف داد و حالا هواداران و بخشی از اصلاحطلبان انتظار داشتند او در دولت روحانی، جایگاه بالایی را در اختیار بگیرد و حداقل معاون اول رئیسجمهور آینده باشد. در آنسو اما هواداران روحانی معتقد بودند که عارف در نامه انصراف از انتخابات به فرد خاصی اشاره نکرده و همین موضوع یعنی این پیروزی هزار صاحب نخواهد داشت!
اختلافات از همان شب انتخاباتی بالاگرفته و درنهایت اسحاق جهانگیری بهعنوان معاون اول روحانی انتخاب میشود. در آن روزها علیرغم اینکه نام عارف برای پستهای مختلفی همچون وزارت علوم، آموزشوپرورش و حتی وزارت ارتباطات مطرح میشد اما نه از او دعوتی برای حضور در دولت یازدهم به عمل آمد و نه البته عارف آن جایگاهها را شایسته خود میدانست.
دلخوری، سکوت و ریاست فراکسیون دوقلوها / رفتن به ته دره با عارف!
عارف بعد از پایان انتخابات سال 92 با دلخوری و البته سکوتی قابلتوجه دوباره به بنیاد امید ایرانیان بازگشته و تا مدتها خبری از او در رسانههای اصلاحطلب منتشر نمیشد. البته دوری او از سیاست خیلی طول نکشید، همزمان با آغاز انتخابات مجلس دهم عارف با حمایت خاتمی رئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان شده و بهواسطه فهرستی که بعدها به «لیست امید» معروف شد وارد مجلس شد.
از همان روزهای اول پیروزی چپها در انتخابات مجلس باز درحالیکه اصلاحطلبان گمان میکردند ریاست مجلس را در مشت خوددارند، از گوشه و کنار خبر رسید که بزرگان اصلاحطلب روی علی لاریجانی نظر داشته و عارف فقط میتواند روی یکی از صندلیهای پارلمان رئیس فراکسیون امید باشد.
عارف آن روزها معتقد بود که رأی لازم برای ریاست مجلس را داشته اما از پشت چاقو خورده و برخی افرادی که با لیست امید به مجلس آمده بودند به رقیب او لاریجانی رأی دادهاند. رئیس فراکسیون بزرگ مجلس اعتقاد داشت که نامردی چپها و چراغ سبز از بیرون (خاتمی و محفل بنیاد باران) طوری لابی کردهاند که او گوشهنشین شود.
این کنارهگیری در مجلس حدود 4 سال طول کشیده تا جایی که اصلاحطلبان رادیکال بعد از ناکامی از پیشبرد طرحهای خود در مجلس و همکاری فراکسیون امید با دوقلوی خود او را متهم به «سکوت عارفانه» کردند.
روزنامه قانون یکی از رسانههای اصلی آن روزهای اصلاحطلبان با حمله به عارف نوشته بود:
واردکردن محمدرضا عارف بهعنوان یکی از بازیگران اصلی و یکی از متغیرهای مستقل جبهه اصلاحات به میانه میدان نبردی تخصصی و اعطای قدرت تعیینکنندگی بالا به او، از خرداد 92 به بعد، آن نیز درحالیکه بزرگترین حضور و کنش او در سرتاسر حیات سیاسیاش، عدم حضور در انتخابات 92 بود (آن نیز به شکلی قهری و اجتنابناپذیر) از آن دست تصمیمگیریهای اشتباهی بود که میتواند مانند کاتالیزوری برای فرو غلتیدن به درهای عمیقتر ازآنچه در تیر 84 به آن سقوط کردیم، عمل کند... کنشهای غلط و ناموزون و مستمر عارف، چه در قامت ریاست شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و چه در مقام ریاست منفعلانه فراکسیون امید مجلس دهم و حتی چه در پایهیک فعال سیاسی (با اظهار نظرات بدموقع و غیر کارشناسانه) در کوتاهمدت، جبهه اصلاحات را با بحران کارایی (و در ادامه بحران مشارکت) روبهرو خواهد ساخت... تصمیم به بازی دادن معاون اول دولت اصلاحات در معادلات سیاسی این جریان با خود پیامدهای کلان مخربی برای تغییر و اصلاحاتی موفق به همراه داشته و خواهد داشت.
اما جدا شدن عارف از اصلاحطلبان رادیکال یکشبه نبود؛ در آستانه برگزاری انتخابات مجلس یازدهم یک کودتای عجیب در محافل سیاسی اصلاحطلبان رویداده و به ناگهان شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان از فعالیت دست کشید، این اتفاق یک هدف اصلی داشت که همانا پایین کشیدن عارف از کرسی ریاست عالیترین نهاد تصمیمسازی اصلاحطلبان بوده است.
نتیجه این اقدام از قبل مشخص بوده و حکایت از تقابل مشخص بین تندروها و معتدلین اصلاحطلب داشت؛ این مسئله باعث شد که درنهایت تندروها این شورا را وادار کردند که برای انتخابات دوم اسفندماه 98 لیستی ارائه ندهد؛ از سوی دیگر حزب کارگزاران سازندگی و 8 حزب معتدل دیگر دو لیست جداگانه برای انتخابات ارائه کردند که البته اقبالی از سوی مردم به این لیستها صورت نگرفت!
پس از شکست 30 بر صفر اصلاحطلبان به اصولگرایان در تهران فرش سیاست توسط چپهای رادیکال به طور کامل از زیر پای عارف کشیده شده و جلسات شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به طور کامل تعطیل شد. بهواسطه این تحرکات مشکوک عبدالواحد موسویلاری نایبرئیس این شورا طی یک نامه سرگشاده از سمت خود استعفا کرد.
اصلاحطلبان اعلام کردند که هدف آن است که شعسا (شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان) پوستانداخته و نهاد اجماع ساز (ناسا) جای آن را بگیرد. اما آگاهان سیاسی خوب میدانستند که پشت پرده اقداماتی در حال وقوع است که هدفش آن است که عارف را از سازوکارهای تصمیمسازی اصلاحطلبان حذف کرده و رادیکالهای چپ خانههای خالی را پر کنند. در آن زمان بهزاد نبوی جانشین عارف شده و البته مدتی بعد چریک پیر هم با همین روش حذف شد تا نبوی بداند در مرام اصلاحطلبان تندرو آسیاب بهنوبت است!
موسوی لاری در متن استعفای سرگشاده خود از شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بهعنوان نهاد اجماع ساز یادکرده بود و نوشته بود تا چند هفته دیگر عمر مجلس دهم به پایان میرسد و مجلس دیگر باحال و هوایی متفاوت پا به عرصه وجود مینهد. دولت فعلی نیز آفتابش بر لب پشتبام است و هر چه بود و هست به ماههای پایانی خود نزدیک میشود.
دو ماه پس از استعفای موسوی لاری، داوود محمدی دبیر کل انجمن اسلامی معلمان نیز اعلام کرد که محمدرضا عارف حتی زودتر از عبدالواحد موسویلاری از ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان کنارهگیری کرده است.
عارف نیز در پاسخ به سؤالی درباره نقش خود در نهاد اجماع ساز چنین گفت که نهاد اجماع ساز 15 نفر عضو حقیقی دارد که با مکانیسم مربوطه انتخابشدهاند و همچنین نمایندگان احزاب را در دل خود دارد که بنده نه جزء آن پانزده نفرم و نه در حزبی حضور دارم.
یکی از چهرههای تأثیرگذار اصلاحطلب بعدها در روزنامه شرق درباره حذف عارف چنین نوشت که عارف مخالف تندروی و تبدیل جریان اصلاحات به یک حرکت شبه میلیتاریستی در کف خیابان است.
بازگشت دوباره مهندس اصلاحات به صحنه / ستیز با شمشیرهایی که از رو بستهشده است!
بعد از پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری بازگشت عارف بهعنوان معاون اول باعث شوک بزرگ در اردوگاه چپها شد. اصلاحطلبان رادیکال که در خواب میدیدند که جواد ظریف معاون اول شده و جواد آذریجهرمی همهکاره دفتر رئیسجمهور خواهد بود با واقعیتهای عجیبی روبهرو شده و همه نقشههای آنها نقش بر آب شد.
اصلاحطلبان رادیکال با این ادعا که عامل پیروزی مسعود پزشکیان در انتخابات هستند تلاش داشتند رئیسجمهور را بهصورت کامل قبضه کرده و با کانالیزه کردن او فرصتهای موجود را به تهدید علیه نظام تبدیل کنند. ازجمله این افراد آذر منصوری دبیر کل غیرقانونی و رئیس جبهه اصلاحات بود که خود را «رئیسجمهور ساز» خوانده و ادعا میکرد که پزشکیان باید خودش را با او تنظیم کند.
اما هوشمندی رئیسجمهور و خواندن دست رادیکالها و توجه به مسئله وفاق ملی باعث شد که کابینه به شکل معقولی چیده شده و فردی سیاست خوانده، باتجربه و استخوان خردکرده مانند محمدرضا عارف در کرسی معاون اولی بنشیند.
آمدن دوباره عارف به صحنه سیاست به مذاق رادیکالهایی که او را حذف سیاسی کرده بودند خوش نیامد. آنها بهخوبی میدانستند که مرام عارف تندروی و کوبیدن بر طبل جنگ نبوده و تن به کارهای غیرعاقلانه نخواهد داد، همین مسئله باعث شده است که معاون دولت این روزها زیر بار برخی فشارهای عجیب قرار گرفته و به تعبیری چپهای رادیکال از همین روزهای اول شمشیر را برایش از رو بسته باشند.
روزنامه همدلی یکی از روزنامههای زرد و همراه با اصلاحطلبان رادیکال در نقد عارف چنین نوشته است:
چسبندگی عارف به اخلاقمداری سیاستگریز در کنار فاشگویی ظریف که همراه با گلایههاست همراه زبان آشتیجوی معاون اجرایی او در مطابقت با چینش وزرای فراجناحی ممکن است در آینده اصطکاکهای درونی را بیشتر نشان دهد، همانگونه که ظریف یکبار رفت و به کابینه بازگشت. این تنوع در وزرای اقتصادی هم چندان بدون آسیب نخواهد بود. درعینحال که مسعود پزشکیان سعی خواهد کرد گفتمان سیاسی خود را در ترازوی قدرت بهطور منظم و مستمر میزان کند، باید دید آشتیجویی و اخلاقمداری پزشکیان و برخی اطرافیان او ماهعسل وفاق را تا کجا استمرار خواهد بخشید.
نوع مواجهه خاتمی با عارف نیز جالبتوجه است. در طول دوران ثبتنام انتخابات ریاست جمهوری لیدر اصلاحات هیچ تعارفی به عارف نزد که خلاف روال معمول بود؛ در آن روزها خاتمی از محمد صدر دعوت به کاندیداتوری کرده اما هیچ اقبال و اشارهای به معاون اول دولت خود برای کاندیداتوری نداشته و وی را به جبهه اصلاحاتی احاله کرده بود که نسبت به وی نظر مساعدی نداشته است، مسئلهای که گفته میشود با گلایههای برخی احزاب در خصوص سوگیریهای خاتمی نیز مواجه شده بود!
بعدها مشخص شد که این تعارف نزدن سیاسی در خود علائم خاصی دارد که حکایت از فاصله عمیق رادیکالها با اصلاحطلبی میانهرو چون عارف است. برخی شواهد دیگر نشان میدهد که در آیندهای نهچندان دور میزان فشارها بر معاون رئیسجمهور و تلاش برای به حاشیه کشاندنش بیشتر خواهد شد.
حرکت در این وضعیت نیاز به هوشمندی و ظرافتهایی دارد. ازجمله تلاش برای کاهش برخی مسائل ساده سیاسی از اطراف دفتر معاون رئیسجمهور که فرصت را از رادیکالها خواهد گرفت. عارف این روزها خوب میداند که در جایگاهی سخت و با مأموریتی دشوار قرار دارد. هدف جریان رادیکال دور کردن دولت از طرح وفاقی است که کشور را در مسیر حرکت به قله دچار انحراف نکرده است.