چرا جمهوری اسلامی مدارا کرد؟
«شهید دهیم؛ اما کشته نه». این جملهای است که بهعنوان تدبیر نظام در برخی محافل گفته و رسانهای شده است. اما چرا؟
به گزارش مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:
یکم. «شهید دهیم؛ اما کشته نه». این جملهای است که بهعنوان تدبیر نظام در برخی محافل گفته و رسانهای شده است. اما چرا؟ ابتدا دقت کنید؛ راهبرد مدارا در اغتشاشات اخیر فارغ از تصمیمات غلط و کمکاریها و اهمالکاریها و تسامحهای غیرراهبردی با آشوبهای کف خیابان است. چهبسا در مواردی مماشات و انفعالها اکیدا جای گلایه دارد. با این حال ما با یک راهبرد کلان به نام مدارا و مراعات مواجه بودیم. راهبردی که فرمانده سپاه تهران به نقل از فرمانده کل سپاه اینطور گفت که نباید از سلاح گرم استفاده میکردیم. اما چرا؟
دوم. الف. در 4ساعت اول هجوم معترضان به کاخ سفید 4نفر کشته شدند.
ب. در ماجرای جنبش والاستریت به گزارش پلیس آمریکا 6هزار نفر دستگیر شدند.
ج. در ماجرای اعتراضات انتخابات آمریکا در یک هفته 10نفر زیر 30سال کشته شدند. این در حالی است که رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا تصریح کرده بود که اعتراضات اغلب مسالمتآمیز است.
د. در ماجرای پس از 11سپتامبر تلفنها و ایمیلها توسط امنیتیها شنود و دیده میشد.
ه. در اعتراضات انتخاباتی آمریکا 25شهر حکومت نظامی برقرار و اینترنت بسیاری از شهرهای پرجمعیت قطع شد.
و. توییتر بهعنوان یک پلتفرم آمریکایی وقتی احساس خطر امنیتی کرد حساب رئیسجمهور قانونی این کشور را بست.
ماجرا روشن است؛ رفتار غربیها و آمریکاییها در زمان صیانت از امنیت...
سوم. تقریبا اجماع وجود دارد که حوادث این دوماه اعتراض نبود و اغتشاش بود. خود ضدانقلاب هم معترف به براندازی خشن است و نه اصلاح و تغییر. جان بولتون اعتراف کرد مخالفان در کف خیابان اسلحه دارند. فیلمها و اسلحههای کشف شده و شهدای این ایام نیز به کفایت گویاست. سؤال این است که کدام کشور سر امنیتش این میزان مدارا نشان میدهد؟ کدام مصلحت مهمتری وجود دارد؟
به این فهم، کلید این راهبرد در سبک مواجهه رهبر انقلاب با حوادث اخیر است. یکی از پربسامدترین بخشهای سخنان رهبری در این ایام تأکید بر دستهبندی دستگیر شدههاست. آشوبگر و مزدور و منافق و تروریست و مجرم به کنار اما جاهلان و غافلان و هیجانزدهها نیز یک سوی قصهاند. اما چه فرقی میکند؟ مدارا چرا؟ چرا ناجا اسلحه گرم دست نگرفت؟
چهارم. جنس اغتشاش این دوماه با همه موارد مشابه از 78 تا 88 و تا 98 متفاوت است. اینبار با جریانی مواجه بودیم که در محاصره رسانهای شبکهها، دچار دگرگونی هویتی شده بودند. یک مسخشدگی کامل که اساسا نه صدای حقیقت به گوش آنها میرسید و نه توان و اراده جدا شدن از گرداب شبکهای دروغ را داشتند. مسلوب الارادههایی که عصر شبکه آنها را تسخیر کرده و در یک خلسه رسانهای گرفتار القاهای اغواگرایانه دشمن شده بودند. هوشیاری این جریان در نهایت در مواجهه با واقعیت حاصل میشود. باید تلاش کرد بیدار شود. او نیت نکرده است آدم بکشد. چهبسا تصمیم آگاهانهای نیز برای مبارزه ندارد. او گرفتار هیجانهای کاذب رسانهای شده است. جهت اطلاع رجوع کنید به اعترافات منتشر شده دستگیر شدههای اخیر.
اما مگر چه فرقی میکند؟ وقتی اثر یکی است و منجر به ناامنی میشود، چه غافل و چه مغرض ثمرهاش میشود ناامنی برای مردم. بند آخر، پاسخ این سؤال است.
پنجم. جمهوری اسلامی به قاعده مردمسالاری هم جامعه برایش مهم است و هم اجزای جامعه. نگاه دلسوزانه و پدرانه به افراد باعث میشود که تنها به ثمره رفتار آنها توجه نکند و تلاش کند بهعلت این رفتار برسد و برای درمانش تدبیر کند. اینجاست که نمیتواند از کنار غفلتهای تودرتوی قربانیهای نظام شبکهای پلتفرم به راحتی بگذرد.
این مهمترین و کلیدیترین تفاوت جمهوری اسلامی با تمام حکومتهای عالم است. اینجاست که آن جمله کلیدی فرمانده سپاه همچنان طنینانداز میشود که خطاب به آمریکا گفت: ما با همین جوانهایی که کف خیابان آمدهاند سراغتان خواهیم آمد.
ششم. روشن است که حساب مجرم ولو از سر غفلت از بقیه جداست و باید تقاص پس دهند اما این راهبرد مدارای جمهوری اسلامی را باید دربارهاش کتابها و مقالهها نوشت... جزئیات این راهبرد دلسوزانه و تعلیمی در آینده بیشتر روشن میشود.