چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403

چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس

نادر، مثل بسیاری از معاودین از فرنگ که در همان جوانی و بعضا با مدارک تحصیلی ناقص و تکمیل نشده، به پست‌های مدیریتی بالا رسیدند، نبود و با وجود زبان‌دانی و تحصیلات خارجی، عازم جبهه شد چون عاشق امام بود.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - سردار خستگی‌ناپذیر عرصه فرهنگی انقلاب، یکی از معدود چهره‌های جریان‌ساز حوزه فرهنگ و هنر انقلابی با دیدگاه جهانی، حاج نادر طالب‌زاده روز 9 اردیبهشت چشم از جهان فروبست و با نبودش، خلاء وجودی شخصیت‌های طراح و استراتژیست فرهنگی را در کشور عمیق‌تر کرد.

طبق معمول، و طبیعتا، با فقدان حاج نادر، دل‌نوشته‌ها و یادداشت‌ها و مراثی و حتی اشعاری در یادبود آن عزیز سفرکرده یکی دو روزی مهمان رسانه‌های اصولگرا و انقلابی بود و... تمام!

اما آن‌چه که بهانه‌ی نگاشتن این سطور شد، انتشار ویدیوهایی از صحبت‌های زنده‌یاد طالب‌زاده در واپسین بستر بیماری قبل از عروج بود. او در یکی از ویدیوها نظر خود را درباره‌ی مرحوم «حبیب محبیان» و تلاش‌های خود برای گره‌گشایی از ادامه فعالیت آن مرحوم در ایران بیان می کند.

مرحوم محبیان، هنرمندی که با وجود سال‌ها حضور در لس‌انجلس هیچ‌گاه تن به ابتذال رایج در بخش پولساز موسیقی لس انجلسی نداد و کارهایش همواره وزن و وقار و ویژه‌ای در موسیقی پاپ داشت، به امید ادامه فعالیت در ایران، بار از لس انجلس بست و به ایران آمد، اما با وجود همه قول و قرارها و وعده‌های داده شده به او، هیچ‌گاه به طور رسمی اجازه کار نیافت، تا این که در خرداد 95 در کتالم رامسر و بر اثر حمله قلبی از دنیا رفت.

مرحوم حبیب محبیان

غرض این است که همین صحبت‌های حاج نادر جبهه انقلاب درباره تلاش‌هایش برای گرفتن مجوز فعالیت حبیب (به علاوه حرف‌هایی که در همین ویدیو درباره موسیقی سیاوش قمیشی می زند)، مشتی نمونه‌ی خروار، از سلیقه هنری و فرهنگی خاص حاج نادر، دید باز و گشوده و بصیرت افق‌نگرانه و افق‌گشا برای عرصه فرهنگی و هنری کشور بود.

زنده‌یاد طالب‌زاده همواره به دنبال گره زدن جریان انقلاب اسلامی به جریانات جهانی ضداستعماری و ضداستکباری با هدف گسترده‌تر کردن این جبهه بود. او به جد و عمیقا باور داشت که «همدلی، از همزبانی بهتر است» و محصور و محدود کردن فرهنگ و هنر انقلاب در درون مرزها و عدم اتصال آن با جریان‌های آلترنانتیو جهانی و برقرار نشدن تعاملات فرهنگی با ملت‌های دیگر دنیا که تجربیات تلخ استعمار و استثمارشدن را داشته‌اند و همانند مردم آزاده ایران به دنبال رهایی از سلطه الیگارشی فاسد جهانی هستند، در نهایت موجب راکد شدن و درجا زدن فرهنگ و هنر انقلاب می شود و زایش و اثرگذاری آن را به صفر می رساند.

حاج نادر در همان اوایل دهه 70 شمسی، که دوربین خود را برداشت و به دل معرکه‌ی جنگ بوسنی زد، همین همدلی‌ها و هم‌صدایی‌ها را برای تقویت جبهه جهانی ضدظلم دنبال می کرد.

با مهدی نصیری، مدیر مسوول وقت کیهان، در بوسنی با حسن رحیم‌پور ازغدی در دهه 70  در کنار شهید سیدمرتضی آوینی با گروه روایت فتح

در باب بازجذب برخی چهره‌های هنری چون مرحوم حبیب، نادر طالب‌زاده و معدود همفکران او یک تز و ایده مشخص داشتند و آن این که با گشودن فضای فعالیت برای بخش نسبتا خوش‌خیم هنری خارج از کشور (از جمله صنعت موسیقی فارسی لس انجلس)، که آلوده ابتذال نشدند و به لحاظ سیاسی هم با نظام و انقلاب خصومت و عناد نورزیدند، هم جنب و جوش و طراوت هنری داخلی را افزایش دهیم و هم حربه‌ی سواستفاده سیاسی از این چهره‌ها توسط اپوزیسیون را نیز از بین ببریم.

بسیاری از این چهره‌ها که در مقطع انقلاب، با جنبش مردم همراه شدند و حتی ترانه‌های انقلابی خواندند و در حد بضاعت فکری خود، فیلم و تئاتر انقلابی تهیه کردند، با سخت‌گیری‌های عجیب و غیرقابل توجیه و شبه‌کمونیستی جریان چپ (اصلاح‌طلبان بعدی)، چند سال بعد از پیروزی انقلاب کشور را ترک کردند. همان جریان چپ (که محسن مخملباف نماد ایشان بود)، چهره‌های انقلابی معصول و کاربلدی چون مهدی کلهر را از مدیریت عرصه فرهنگ کنار زدند تا بعد از چند سال از پیروزی انقلاب، موجی از مهاجرت هنرمندان به خارج از کشور به راه بیافتد. به طوری که نه فقط اهالی موسیقی، که کارگردانان و بازیگرانی چون محمد مطیع، علیرضا مجلل (بایزگر نقش میرزا کوچک‌خان)، سوسن تسلیمی و منصور تهرانی (سازنده‌ی اولین فیلم انقلابی سینمای ایران با نام «از فریاد تا ترور» و سازنده سرود خاطره‌انگیز «یار دبستانی من») هم جزو مهاجران بودند..

جالب این‌جاست که در ابتدای دولت نهم، در مقطع 84 تا 88، با همین بینش، در دوره وزارت ارشاد حسین صفار هرندی، فضا برای فعالیت هنری بازتر شد و بسیاری از خوانندگان «زیرزمینی» چون محسن چاووشی و محسن یگانه و بسیاری دیگر که امروز ستاره‌های پاپ هستند، مجوز گرفتند و فضای تولید چنان در داخل رونق گرفت که به اعتقاد خود فعالان و پایوران موسیقی لس انجلس (مثلا مسعود امینی) دوره افول صنعت موسیقی فارسی لس انجلس از همان مقطع آغاز شد و این تجربه نشان داد که می توان به صورتی مدیریت‌شده و با برنامه، فضا را بازتر کرد و بستر کار را فراهم کرد و جلوی بسیاری از سواستفاده‌های سیاسی دشمنان از فضای فرهنگ و هنری را گرفت.

الغرض، نادر طالب‌زاده انسان جسوری و باشهامتی بود. کارنامه فعالیت‌های او، از حضور در جبهه‌های جنگ و همکاری با گروه روایت فتح، تا حضور در جبهه‌ی جنگ مسلمانان بوسنی علیه متجاوزان صرب، تا آموزش چند نسل از فعالان رسانه‌ای انقلاب، طراحی رسانه‌ها و تربیون‌های جدید همسو با تحولات فناوری اطلاعات در دنیا برای رساندن پیام انقلاب، تا برگزاری پروژه‌های رسانه‌ای نوین چون کنفرانس «افق نو» و ارتباط‌گیری با فعالان آلترناتیو ضدنظام سلطه در غرب با هدف مقابله با تصاویر جعلی و خصمانه ارایه شده از ایران و... همه نشان از این جسارت و خستگی‌ناپذیری داشت.

البته در این میان، قطعا اشتباهاتی هم وجود داشت. هیچ دیکته نانوشته‌ای غلط ندارد، اما کار جدی، عمیق و پیگیرانه و مستمر، بدون غلط و اشتباه امکان ندارد. ماجرای «کاترین پرز شکدم» و ادعاهای او قطعا ضرباتی به اعتبار حاج نادر وارد کرد و تالمات روحی این اواخر قطعا در وضعیت سلامتی او بی‌تاثیر نبود. کاترین شکدم برخلاف دعاوی بزرگ و شاذ خود، «جاسوس» نبود، چرا که ساز و کار نفوذ و جاسوسی بر اهل فن روشن است و هیچ کشور و دولتی، طبق قواعد و بدیهیات کار جاسوسی، «مهره» خود را به این شکل نمی سوزاند.

شکدم بیشتر به یک کاسب رسانه‌ای شبیه است که تلاش دارد دوران حضورش در ایران را به عنوان فعالیت حرفه‌ای نفوذ و جاسوسی برای صهیونیست‌ها فاکتور کند و البته با جنجال‌آفرینی اسم و رسمی در کند و از کارفرمایان دیگر پروژه بگیرد. البته در فریبکاری او و احیانا به بازی گرفتن نهادهای انقلابی، نهادهای امنیتی هم باید به وظیفه خود عمل می کردند، چرا که چک امنیتی اتباع بیگانه، کار دستگاه امنیتی است. اما زیر سوال بردن کل کارنامه‌ی آن مرحوم و تخطئه‌ی یک عمر مجاهدت او به بهانه مورد کاترین شکدم، کمال ناجوانمردی و خباثت است.

این که برخی چهره‌های معلوم‌الحال، که خود عقبه مشکوک و محکومیت قضایی بابت جرایم ضدامنیتی دارند، اخیرا دوباره فعال شده و ترور شخصیت طالب‌زاده را با استناد به موهومات و مثلا نام خارجی برادر طالب‌زاده، و نه مدارک متقن و محکم کلید زده‌اند، به شدت جای تامل و بررسی دارد.

باید دید که آن مرحوم در اواخر عمر، با فراست تحلیلی و شناخت عمیق خود از شبکه جهانی صهیونیسم، چه خطرهایی را هشدار می داد و منافع چه کسانی و چه گروه‌هایی را به خطر می انداخت، که این چنین ترور شخصیتی او را پس از مرگ کلید زده‌اند.

از جمله یک چهره مذبذب سیاسی که در دو سه سال گذشته، بارها رنگ عوض کرده و چرخش‌های 180 درجه‌ای داشته و البته به سان برخی پروژه‌بگیرهای رسانه‌ای، بی‌محابا به افراد انگ و تهمت می چسباند و البته به نداشتن تعادل روحی هم شهره است.

حقیقت تلخی که متاسفانه در جبهه انقلاب نیز دیده می شود، تنگ‌نظری‌ها، بخل‌ها و حسادت‌هایی است بعضا از سر نقص در تقوا و حب نفس، در افراد و گروه‌هایی دیده می شود و هر کسی را که در این جبهه، تفاوت‌ها و تمایزاتی داشته باشد، با انگشت اتهام نشان می دهد.

نادر طالب‌زاده از خانواده‌ای متفاوت بود. پدرش از افسران ارشد دوران پهلوی بود که از سال 1343 مغضوب رژیم شد. خانواده‌ی مادری او روحانی‌زاده و از سرشناسان تهران بوده است. فضای خانوادگی طالب‌زاده، به مانند بخش عمده کسانی که در دوران گذشته در سیستم نظامی رشد کردند، متفاوت از فضای سنتی بوده است. مضافا این که رشد نادر و برادر و خواهرش در آمریکا، و تحصیل و کار در فضای آمریکایی، طبعا تیپ و رفتار متفاوتی در آن‌ها ایجاد می کرد.

حتی تغییر نام و انتخاب نام انگلیسی برای کسی که می خواهد در آن فضا تحصیل و کار کند، به واسطه‌ی سختی تلفظ نام‌های فارسی برای مردم بومی، یک روند بسیار معمول و عادی است. اما نادر طالب‌زاده جوان، مثل بسیاری از جوانان سال 57 که در خارج از کشور به تحصیل و کار مشغول بودند، با عشق به امام خمینی، متحول و دلبسته انقلاب شدند. کما این که شهید سیدمرتضی آوینی هم در سال 58 متحول شد و به خاطر عشق به امام، شد آن که شد و البته سیدمرتضی هم به واسطه‌ی همین عقبه خاص (دوران روشنفکری و دانشکده هنرهای زیبا و...) نزد بدنه‌ی ظاهربین و تنگ‌نظر ساختار سیاسی، همواره مظنون محسوب می شد و خون به دلش کردند و احتمالا اگر حضور ناگهانی رهبر انقلاب در مراسم تشییع او نبود، امروز از نام و یاد آقا سید مرتضی هم در جبهه انقلاب خبری نبود.

جالب این‌جاست که نادر، مثل بسیاری از رجعت‌کنندگان از فرنگ که در همان جوانی و بعضا با مدارک تحصیلی ناقص و تکمیل نشده، به پست‌های مدیریتی بالا رسیدند و بعدا هم تکنوکرات و «کارگزار» و فلان و بهمان شدند، عمل نکرد و با وجود تسلط به زبان خارجی، و تحصیلات و سابقه کار خارج از کشور، به کنج امن اتاق‌های مدیریتی نرفت و راه جبهه‌ها را در پیش گرفت و تا دین و تعهدی را که در خود به انقلاب و مردم احساس می کرد، ادا نماید.

او نه تنها هیچ‌گاه دنبال میزهای عافیت‌دار و نان‌های چرب و مزایای آن‌چنانی نبود، که حتی در سال 68، در اقدامی عجیب، اموال پدریش را که خود او در آن ساکن بود، مصادره کردند و او تا آخر عمر مستاجر بود و حتی توصیه رهبر معظم انقلاب برای مساعدت در بازگرداندن اموال پدری هم توسط مسوولان امر نادیده گرفته شد!

به هر صورت، حاج نادر امروز، بعد از عمری مجاهدت و تلاش خستگی‌ناپذیر، رخت از این جهان پر هیاهو به دیار باقی کشیده است و فارغ از قیل و مقال و تهمت‌ها و آزارهایی است که بخش‌های زیادی از آن تاکنون رسانه‌ای نشده است. اما او هم مصداق دیگری از سرمایه‌سوزی و قدرناشناسی برخی عناصر است که نه تنها به «جذب حداکثری» اعتقادی ندارند، که همواره در تلاش هستند تا شخصیت‌های بارها امتحان‌پس‌داده و استخوان خردکرده‌ای چون نادر طالب زاده را هم با اتخامات واهی و انگ‌های موهوم از قطار انقلاب پیاده کنند.

چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس 2
چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس 3
چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس 4
چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس 5
چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس 6
چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس 7
چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس 8
چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس 9
چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس 10
چرا مرحوم «نادر طالب‌زاده» هنوز هم ترور شخصیت می‌شود؟ + فیلم و عکس 11