چرا پرونده تاجگردون برای اصلاح طلبان مهم است؟
چرا امثال آقای عبدی که اکنون به وجود مجرمی بهنام اکبر طبری معترض شدهاند، تاکنون اعتراضی به مدیران دولت اصلاحات در رابطه با جرائم اقتصادی شهرام جزایری و بابک زنجانی و... نداشتهاند!
به گزارش مشرق، محمد ایمانی در کانال تلگرامی خود در پاسخ به عباس عبدی از تئوریسینهای اصلاحطلب که در رابطه با حمایت از اعتبارنامه تاجگردون نوشت:
عباس عبدی درباره رای منفی به اعتبار نامه تاجگردون نوشته "برایم هم مهم نیست او رای بیاورد یا نیاورد. در جامعهای که در بالاترین سطح دستگاه قضایی آن سالهای متمادی وضعیتی بوده که گوشهای از آن را در دادگاه اکبر طبری دیدیم، پرداختن به این که فلان نماینده کسی را برای شغل معرفی کرده نوعی شوخی و اتلاف وقت است.
او می افزاید: مشکل مجلس، وجود نماینده زیر ده درصدی است! مشکل مجلس، رقابتی نبودن است... مشکل، منع ورود نمایندگانی است که بتوانند نقش مدرس را ایفا کنند و الا نمایندگانی که نقش تدینها را بازی کنند زیاد پیدا میشوند.
عبدی سرانجام می نویسد: "پیشنهاد میکنم جمله عیسی مسیح را هنگامی که دید بدکارهای را میخواهند سنگسار کنند در ابتدای رایگیری برای هر کسی که اعتبارنامهاش مورد اعتراض است تکرار کنند.
"نخستین سنگ را کسی پرتاب کند که خود شرمسار گناهی نباشد." در پی این سخن همه سنگ های خودشان را به زمین انداختند و رفتند. کسانی رای منفی دهند که از هیچ رانتی بهرهمند نشده باشند از جمله رد صلاحیت رقبای قدرتمند".
درباره این استدلال گفتنی است:
تاجگردون، برکشیده دولت اصلاحات است. او سالهای 1373 تا 1380، رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی فارس بود. سپس از 1380 تا 1383 معاونت پارلمانی و پس از آن تا 1384، معاونت امور اقتصادی سازمان مدیریت دولت خاتمی را برعهده داشت. در مجلس دهم نیز عضو فراکسیون امید و رئیس کمیسیون برنامه و بودجه بود. بنابراین پرونده او برای مدعیان اصلاح طلبی مهم است.
ثانیا تخلف و فساد در هر دستگاهی ممکن است رخ دهد. مهم این است که اراده بر لاپوشانی و حمایت است یا برخورد با وجود هزینه برای نظام؟ اهتمام به محاکمه امثال طبری و قاسم زاده، حسین فریدون و پوری حسینی و مهدی هاشمی و نمایندگان متخلف مجلس، حاکی از سلامت و اراده مبارزه با فساد است. همین، حامیان سیاسی و گفتمانی فساد را هراسان می کند.
ثالثا امثال عبدی به اعتبار جاده صاف کنی و توجیه گری رویکرد دولت های مدعی اصلاحات و اعتدال (و ائتلاف با مدعیان مفسد سازندگی) در مظان اتهام تدلیس و تلبیس با مردمند.
از امثال عبدی چند نوشته در اعتراض به زمینه چینی مدیران دولت های مذکور برای مفاسد شهرام جزایری و بابک زنجانی و رسول دانیال زاده و سلاطین سکه و ارز و قاچاق و... منتشر شده، در حالی که عبدی ها در نوع انتخابات، پوستر چسبان های اشرافیت بوده اند؟!
رابعا در انتخابات اخیر، اصلاح طلبان چند لیست داشتند و ادعای رقابتی نبودن مسموع نیست. همچنین در انتخابات پارلمانی برخلاف ریاست جمهوری، به اعتبار عدد نامزدها، پراکندگی رای وجود دارد و درصد آرا عموما پایین است. اما هیچ جا ثابت نشده که تعداد رای، موجب سلامت یا فساد نمایندگان باشد. نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم در تهران و برخی شهرها که اتفاقا رای های بالایی هم کسب کرده بودند، طرف اصلی رشوه های شهرام جزایری بودند و جالب این که عبدی، سرمقاله نویس دائمی روزنامه یکی از همین نمایندگان است!
خامسا، عبدی به درستی از "شهید مدرس" و "تدین"نام برده، اما به قول معروف سوراخ دعا را گم کرده! مدرس برخلاف مدعیان اصلاح طلبی، مغضوب انگلیسی ها بود و توسط گماشته همان ها به شهادت رسید، نه این که تحت الحمایه وزارت خارجه و بنگاه های رسانه ای و اطلاعاتی انگلیس باشد. اگر تدین به صورت مدرس سیلی زد، برخی نمایندگان آلوده در مجلس نهم و دهم، به صورت ارزش ها و آرمان ها پنجه کشیدند.
اشک آقای علی اصغر زارعی از خیانت تصویب عجولانه برجام، کم از صورت سرخ مدرس ندارد.
در فراکسیون امید نمایندگانی را دیدیم که برای عکس یادگاری با مسئول سیاست خارجی اروپا، نزدیک بود همدیگر را زیر پا بگذارند. دها تن از همین ها به خاطر اسناد فساد، رد صلاحیت شدند اما عبدی ها به جای سرافکندگی، از شورای نگهبان طلبکاری می کنند!
و بالاخره این که کار مجلس در بررسی اعتبار نامه ها سنگسار کردن نیست. بر عهده آنهاست که در صورت احراز تخلف اشخاص، رای منفی بدهند. اما ژست پارسایی و استناد به کلام حضرت عیسی (ع) از امثال عبدی عجیب است. آنها دائما توسط رسانه های فاسد بیگانه شارژ و دوپینگ می شوند؛ و سر سفره نشریات آلوده حاضرند. نشریاتی که مدیران آن، از ادامه رفاقت با مفسدانی چون جزایری (در حد رفاقت بساط کله پاچه) پرهیز ندارند.
عبدی پای چنین بساط متعفنی چگونه رویش می شود علیه فساد قلم بزند و به دیگران سنگ بیندازد؟ چرا؟ به رندی که دزدانه وارد زمین مردم شده بود و هنوانه می خورد، گفتند نخور! حرام است. گفت من برای شیرینی و خنکی اش می خورم نه برای حلال و حرام آن!