چرا کنترل ذهن افراد با واکسن مشروع نیست؟ / 13 اصل «فقه مهندسی ژنتیک» به روایت علی اکبر رشاد
مبلغ نوشت: خداوند متعال، کائنات مادی را مسخر انسان کرده تا در قبضهی انسان باشد ولی اگر تصرفاتی در چهارچوب و فرآیند زیستفناوری صورت ببندد که منتهی به نقض کرامت انسان شود، مشروع قلمداد نمیشود.
به گزارش مبلغ ساخت موجود زنده توسط انسان، دست بردن در فرآیندهای اصلی طبیعت و خلقت به نفع بشر، نحوه برخورد صحیح با موضوع افزایش تولید محصولات تراریخته و در همین اواخر، موضوع احتمال وجود برنامه ای برای کنترل ذهن افراد بشر از طریق میکروارگانیسمهای موجود در واکسنهای کرونا، همه و همه موضوعاتی است که بیش از پیش وظیفه عالمان حوزوی را برای پاسخ به مسائل ایجاد شده توسط دانش ژنتیک و فناوری زیستی گوشزد مینماید.
علی اکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی قم، یکی از افرادی است که در سالهای اخیر در حوزه «فقه مهندسی ژنتیک» ورود کرده است و برخی از دروس خارج خود را به این موضوع اختصاص داده است. در نظر وی قبل از بحث در بخش فروع این فقه، باید 4 دسته از قواعد کلی را در نظر گرفت و با پیشفرض گرفتن آنها، به پاسخ به مسائل فرعی پرداخت. این 4 دسته در نظر آقای رشاد عبارت است از: مبانی نظری، قواعد اخلاقی، قواعد اصولی و قواعد فقهی پرکاربرد.
سرویس «حوزه» مبلغ با توجه به شبهات جدی که در مورد تزریق واکسن کرونا پیش آمده است و در راستای رسالت خود برای انعکاس تولیدات فقهی مرتبط با نیازهای روز که از سوی سلایق مختلف در حوزه های علمیه تولید میشود، مبانی نظری فقه مهندسی ژنتیک از نگاه آقای رشاد را بازنشر نموده است. ایشان در درس هفتم از مجموع دروس خارج خود در اردیبهشت سال 99، سیزده اصل را در این جهت مطرح نموده است که در ادامه میخوانید:
علی اکبر رشاداصل اول: سنن تکوینی فراگیر الهی
یکی از این مبادی، اصل فراگیر بودن سنن تکوینیه الهیه است که بر اساس مشیت تکوینیهی الهیه، بر همه عوالم حاکم و در همه ساحات و سطوح هستی، جاری است. خارج از این سنن، هیچ ارادهای نافذ نیست و کسی، تکویناً نمیتواند از این سنن خارج شود. لهذا ممکن است از این اصل بتوانیم این نتیجه را بگیریم که اگر نوعی از تصرف در هستی و کائناتِ حیه (موجودات زنده)، ممکن و میسر باشد، به این معنا خواهد بود که ما خارج از سنن الهیه عمل نکرده ایم و توحید در خالقیت الهی نقض نشده.
اصل دوم: عدم تبدل سنن الهیه
اصل دیگر از مبادی نظری، رد امکان تبدیل سنن الهیه است. «رفض التبدیل لسنن الله و خلقه مطلقاً» اصولاً سنن الهی تغییر ناپذیرند. این به مثابهی یک اصل پذیرفته است. چون بنا نداریم به نحو تفصیلی سنن الاهیه را بررسی کنم، به همین اشاره کفایت میکنیم؛ شواهد قرآنی این موارد را یادداشت کرده ام، ولی از آن عبور میکنیم. از باب نمونه: فَلَن تَجِدَ لِسُنَتِ اللَهِ تَبدیلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَتِ اللَهِ تَحویلاً[1]
اصل سوم: جریان خلقت به واسطه اسباب
اصل و مبنای سوم، «جریان الأشیاء بالأسباب» است. ما در درس سوم، اجمالی از آن را در پاسخ به این شبهه که مهندسی ژنتیک نوعی دخالت در خلقت است و اعمال فرایندهای زیستفناورانه به این معناست که بشر دارد خارج از مدار اراده تکوینیه الهیه عمل میکند، مورد بحث و بررسی قرار دادیم. عرض کردیم چنین نیست. بلکه بشر به مثابهی اسباب و ابزارهای جریان خلقت، این جا نقشآفرینی میکند: أبی الله أن یُجری الأشیاء الا بالأسباب.
اصل چهارم: تداوم بیوقفه خلقت
اصل دیگر «عدم انقضاء الخِلقه» است. خلقت پایان نگرفته است و متوقف نشده است. بلکه خلق یک سیر «لایقفی» دارد. خداوند متعال همچنان و هر دم در کار خلق جدید است. یَسئَلُهُ مَن فِی السَماواتِ وَ الأَرضِ کُلَ یَوم هُوَ فی شَأن [2] حسب یک تفسیر، این آیه دلیل حاجت بی وقفه همه موجودات به افاضه وجود و در نتیجه عدم وقفه در خلقت است. اجمالاً در جلسه سوم به بعضی روایات هم استناد کردیم.
اصل پنجم: تفاوت خلقت با صناعت
اصل دیگر اینکه تفاوت است بین خلقت و ایجاد با صناعت و احیا؛ از این رو میان خلقت و ایجاد که تنها از خالق تعالی ممکن است و اعمال میگردد با صناعت و تصرفات صناعی که از بشر بر میآید و آن هم بر اساس اعطای «اذن تکوینی» و «حق تشریعی» تسخیر به بشر از سوی باری است، نباید خلط کرد. طبق آیات قرآن و احادیث شریف، خلقت منحصر در خالق است و صناعت که با استفاده از قوانین مجعول الاهی و به اذن حق میتواند صورت گیرد، از بشر ساخته است.
اصل ششم: حصر علیت حقیقی در حق تعالی
اصل دیگر اصل حصر علیت حقیقی به حق تعالی است. بدین جهت غیر حق تعالی، آفریننده نمیتوانند باشند. البته به اذن الله ممکن است جز الله نیز در خلقت موجود دیگر نقشآفرینی کند (اما در این صورت غیر الله، ابزاری بیش نخواهدبود) و میتواند فرآیند خلقت را طبق قوانین الاهی طی کند و مخلوقی پدید آورد. مثل نقشی که حضرت عیسی سلام الله علیه داشتند: وَ رَسُولاً اِلی بَنی اِسرائیلَ أَنِی قَد جِئتُکُم بِآیَه مِن رَبِکُم أَنِی أَخلُقُ لَکُم مِنَ الطِینِ کَهَیئَهِ الطَیرِ فَأَنفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیراً بِاِذنِ اللَهِ وَ أُبرِئُ الأَکمَهَ وَ الأَبرَصَ وَ أُحیِ المَوتی بِاِذنِ اللَهِ وَ أُنَبِئُکُم بِما تَأکُلُونَ وَ ما تَدَخِرُونَ فی بُیُوتِکُم اِنَ فی ذلِکَ لَآیَهً لَکُم اِن کُنتُم مُؤمِنینَ[3] از آنجا که اولاً: خلقت به معنی ایجاد و از عدم به وجود آوردن است، ثانیاً: خلق، عملی بی پیشینه و بدون اقتباس از الگوی موجود (فطر) است، بنابراین کار حضرت مسیح (س) ایجاد نبود، احیا بود و طبق صریح این آیه، آن حضرت با استفاده از مواد موجود و طبق نمونه موجود فرآیند احیا را طی میکرد تا باذن الله موجود زندهای (پرندهای) پدید آید، اطلاق خلق به فعل حضرت عیسی (ع) یا به معنی لغوی (غیراصطلاحی) است یا به معنی مجازی است (خلق به معنی احیا به کار رفته). و الا خلقت و علیت حقیقیه منحصراً در ید قدرت ذات باری تعالی است. سایر عوامل چه عوامل ارادی و چه علل غیر ارادی (طبیعی)، حقیقتاً علت نیستند، بلکه همگی مُعِد هستند و نقش اعدادی دارند.
در برخی اخبار هم وارد شده است از جمله: «أبی اللهُ أن یُجری الأشیاء الا بالأسباب» که عمل عوامل اعدادی در طول مشیت تکوینیهی الهیه قرار می گیرند و برای تحقق مشیت تکوینیهی الهیه نقش اعدادی ایفاء می کنند.
اصل هفتم: تعظیم حیات و ضرورت صیانت از آن
اصل دیگر، اصل تعظیم حیات، ارزش ذاتی حیات و ضرورت صیانت از این موهبت الهیه است. گویی ما داریم در اینجا به نحوی به مقاصد الشریعهی مرتبط با حوزه فقه مهندسی ژنتیک هم اشاره میکنیم. تصرفی که در هستی میکنیم نباید ناقض حیات بوده، آن را به خطر بیاندازد. حق نداریم حیات موجودات را نا بحق به خطر بیندازیم. حیات دارای ارزش ذاتی است و ما به مثابه انسان و موجودات عاقل، موظف به صیانت از آنها هستیم.
اصل هشتم: کرامت ذاتی انسان و وجوب صیانت از آن
اصل بعد، کرامت ذاتی انسان و وجوب تحفظ بر آن است. خدای متعال به انسان کرامت ذاتی بخشیده و باید آن را حفظ کرد. اگر تصرفاتی در چهارچوب و فرآیند زیستفناوری صورت ببندد که منتهی به نقض کرامت انسان شود، مشروع قلمداد نمیشود. مِن أَجلِ ذَلِکَ کَتَبنَا عَلَی بَنِی اِسرَائِیلَ أَنَهُ مَن قَتَلَ نَفسًا بِغَیرِ نَفس أَو فَسَاد فِی الأَرضِ فَکَأَنَمَا قَتَلَ النَاسَ جَمِیعًا وَمَن أَحیَاهَا فَکَأَنَمَا أَحیَا النَاسَ جَمِیعًا وَلَقَد جَاءَتهُم رُسُلُنَا بِالبَیِنَاتِ ثُمَ اِنَ کَثِیرًا مِنهُم بَعدَ ذَلِکَ فِی الأَرضِ لَمُسرِفُونَ[4] و وَ لقَد کرمنا بَنی آدمَ وَ حملناهُم فی البَر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خَلقنا تَفضیلاً[5]
اصل نهم: ضرورت حفظ و صیانت از نسل
اصل دیگر، تعظیم نسل و ضرورت حفظ و صیانت از نسل است. رفتاری که موجب شود نسل انسان و حتی نسل دیگر حیوانات و احیاناً نسل نباتات به ناحق منقرض شود، میتواند در فقه مهندسی ژنتیک محل تأمل و درنگ باشد.
اصل دهم: ارزش بدن و ضرورت محافظت از آن
اصل دیگر، ارزش بدن یا «تعزیز البدن و ضروره الحفاظ علیه» است. بدن نمیتواند نابجا مورد لطمه و آسیب قرار بگیرد. ما نمیتوانیم فرآیندهایی را طی کنیم که به بدن آسیب بزند. «حق الصحه» و «حق التغذیه» و «حق الترفه» و امثال آن در ذیل این بحث به دست میاید که فروع فقهیه مختلفی را میتواند تولید کند.
اصل یازدهم: تسخیر
مورد بعد، اصل تسخیر است. به نظر ما دو اصل تسخیر داریم. بلکه سه عنوان میتواند در مباحث فقهیه به عنوان اصل تسخیر مورد توجه قرار بگیرد: یکی «تسخیر الأکوان المادیه للانسان» است. بعضی آیات به چنین تسخیری اشاره دارد. خدای متعال، موجودات مادی را مُسخَر انسان ساخته است. این تسخیر تکوینی است. بعضی از آیات که ظاهراً مشابه آیاتی است که مستند و مبنای این اصل اول است را میتوان حمل بر اصل «تسخیر تشریعی» کرد. بسا بتوان از آنها استفاده کرد که خدای متعال اراده فرموده است که تسخیر و تصرف بشر در موجودات زنده و غیر زنده با شرائط خاصی مشروع باشد و در آنها تصرف کند. مثلاً مراد از آیهای مثل هُوَ الَذِی خَلَقَ لَکُم مَا فِی الأَرضِ جَمِیعًا [6] این قسم باشد که تصرف بشر را در آنچه در زمین هست تشریع کرده و مشروع اعلام میفرماید. این هم یک عنوان اصل تسخیر است. این تسخیر، تشریعی است.
اصل تسخیر دیگری هم وجود دارد. قرآن تصریح میفرماید بعضی از شما را به تسخیر بعضی دیگر در آوردیم. این اصل تسخیر غیر از آن دو است. این قسم سوم از تسخیر، تسخیر اجتماعی است. در اینجا مراد این است که اصولاً و قهراً جامعه به طبقات مختلفی - البته نه به لحاظ ارزشی - تقسیم میشود. مراد تقسیمبندیهای سرمایه دارانه و لیبرالیسی نیست. به طور قهری و طبیعی انسانها به گروههای اجتماعی گوناگونی تقسیم میشوند و اصناف مختلفی به وجود میآید تا زندگی و حیات بتواند جریان پیدا کند. این همان چیزی است که مرحوم علامه طباطبایی (ره) از آن به مثابه مبنای تشکل جامعه استفاده میکند. ایشان معتقد است انسان به نحوی است که باید یکی، دیگری را مسخر کند و به خدمت بگیرد تا جامعه پدید آید و شئون و امور جامعه جریان پیدا کند. منظور از تسخیر سوم همین معنی است. بنابراین ما سه اصل تسخیر داریم که مراد ما اولی است.«اصل تسخیر الاکوان المادیه للانسان» خداوند متعال، اکوان و کائنات مادیه را مسخر انسان کرده تا در قبضهی انسان باشد. این میتواند در مباحث فقهی هم مورد توجه و تمسک قرار گیرد. البته باید حدود و ثغورش مشخص شود.
اصل دوازدهم: اصل حفظ و صیانت از حرث
مراد از این اصل آن است که بشر موظف به حفظ محیط زیست خویش است، هم برای دوره حیات نسل خود و هم بمثابه امانتدار برای نسل های آینده. برخی از اصول مانند همین مورد میتواند دو وجهی انگاشته شود: قاعده نظری جزو مبانی، و قاعده عملی جزو قواعد فقهی.
اصل سیزدهم: وظیفه مندی انسان بر پیشرفت
اصل سیزدهم «توظیف الانسان لتحقیق التقدُم و التنمیه و الحضاره» است. خدای متعال انسان را موظف ساخته است که پیشرفت را فراهم کند. خصلت پیشرفتورزی به لحاظ تکوینی در سرشت انسان تعبیه شده و انسان چون کمالخواه است، دانش طلب است حقیقت جوست، ارزشهای متعالی را دوست میدارد، گرایش ذاتی به سمت تعالی و تکامل و ارزشهای متعالی دارد، بنابراین پیشرفتورز است. هم در نگاه اسلامی و دینی و هم به لحاظ شرعی، انسان موظف است به پیشرفت، توسعه و تمدن دست پیدا کند و سبک زندگی خودش را اصلاح کند و ارتقاء بخشد. این بمثابهی اصلی است که از پارهای از آیات میتواند به دست آید. وَاِلی ثَمودَ أَخاهُم صالِحًا قالَ یا قَومِ اعبُدُوا اللَهَ ما لَکُم مِن اِله غَیرُهُ هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الأَرضِ وَ استَعمَرَکُم فیها فَاستَغفِروهُ ثُمَ تُوبُوا اِلَیهِ اِنَ رَبی قَریب مُجیب [7] مفهوم «واستعمرکم فیها» همین است که خدای متعال، شما را عامل عمران زمین قرار داده است. شما باید در عالم و خاصه زمین، عمران و آبادانی ایجاد کنید. این یک اصل است و این اصل ما را به تحصیل علم و توسعه دانش و بسط و توسعه فناوریها و ارتقاء بهره وری از طبیعت و کائنات حیه و غیر حیه، ملزم میکند.
[1] فاطر / سوره35، آیه43.
[2] الرحمن / سوره55، آیه29.
[3] آل عمران / سوره3، آیه49.
[4] مائده / سوره5، آیه32.
[5] اسراء / سوره17، آیه70.
[6] بقره / سوره2، آیه29.
[7] هود / سوره11، آیه61.
کد خبر 1730737