شنبه 10 آذر 1403

چرتکه‌اندازی برای فرهنگ

وب‌گاه دنیای اقتصاد مشاهده در مرجع

حداقل 5 یا 6 نسل در یک باغچه مشترک ریشه گرفته‌اند و جوانه زده‌اند. خاطره ساخته‌اند و بازگشته‌اند و نسل بعدی را به همان «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» سپرده‌اند به خیال آنکه او هم یکی از کانونی‌ها می‌شود و هوش و حواسش در هوایی خلاقانه‌تر از هر چهاردیواری آموزشی پر و بال می‌گیرد. حالا قرار است آن باغچه به طمع تعریض خیابان یا هر فکر خام دیگری، پاک شود، انگار از ابتدا نبوده است. دولت...

این کارنامه مربوط به نام‌های درخشانی است که در دل آن کار کرده‌اند. عباس کیارستمی، نورالدین زرین‌کلک، پدر فیلم‌های انیمیشن ایران از بنیان‌گذاران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بهرام بیضایی فیلم‌های عمو سیبیلو، رگبار، سفر، غریبه و مه و کلاغ را در کانون ساخت. امیر نادری، فرشید مثقالی، علی‌اکبر صادقی نیز از دیگر چهره‌های به نام این مجموعه هستند. البته این لیست سر درازی دارد. از بخش‌های برجسته کانون پرورش فکری، کتابخانه آن است که گنجینه عظیمی محسوب می‌شود. این مجموعه در کنار سایر داشته‌های کانون ظرف دهه‌های مختلف توسط اهالی کانون، صیانت شده است. اما چند سالی است که ساز دولت با ساز کانون ناکوک شده است. حضور مدیرانی که در حوزه کودک سررشته‌ای ندارند و مهم‌تر از آن کانون و کارکرد آن را نمی‌شناسند. این ناآگاهی چنان بوده که کانون را از ریل اصلی خارج کرده است و گرفتن کتابخانه‌های آن و بردن زیرمجموعه وزارت ارشاد، احتمالا آخرین ضربات به این تن نیمه جان خواهد بود.

استقلال کانون را پس بدهید

داوود کیانیان، نمایشنامه‌نویس، کارگردان و پژوهشگر تئاتر کودکان و نوجوانان، از بدو تاسیس کانون با محصولات کانون رشد کرده و از سال 70 تا 80 در مرکز تولید تئاتر کانون فعالیت داشته است. او در گفت‌وگو با «دنیای اقتصاد»، می‌گوید: «کانون برای پرورش فکری کودکان و نوجوانان به وجود آمد و موفق عمل کرده است. شاهد آن نیز خروجی‌های کانون در حوزه‌های کتاب، سینما، تئاتر، موسیقی، شعر، ادبیات، عروسک، کاردستی، خط و نقاشی و... که در سطح ملی مطرح شده و گاه در سطح جهانی حرف اول را زده‌اند. به دلیل حفظ آثار ارزشمند و حضور هنرمندان مطرح و پرورش کودکان خلاق و هنرمند، کانون باید به صورت مستقل حفظ شود.» به گفته او، به دلیل تغییر سیاست‌های فرهنگی، هنری و مدیریت‌های ضعیف این ارزش‌ها رو به کاهش گذاشته است. برای بازگشت به ارزش‌های هنری، مدیریت آگاه و قوی نیازمند است، نه پاک کردن صورت مساله.

فاجعه‌ای به نام ادغام کانون

ادغام سازمان‌ها در هم تجربه تازه‌ای نیست؛ هر بار با هزار توجیه انجام می‌شود و چندی بعد آثار شکست و ناکامی‌اش که ظاهر شد، زمینه‌های جدایی‌اش چیده می‌شود. کیانیان، نابودی کانون با همه دستاوردهای بزرگ فرهنگی و هنری که در پرورش کودکان و نوجوانان داشته، بیکاری کارمندان و مربیان فرهنگی و هنری، بی‌انگیزگی هنرمندان برای تولیدات هنری و آوارگی کودکان و نوجوانان را از نتایج ادغام کانون می‌داند.

او می‌گوید: «ساختار کانون محکم و بر مبنای درستی بنا شده، به همین دلیل توانسته تا کنون دوام بیاورد. مرکز آموزش آن برای مربیان فرهنگی و هنری به صورت حضوری و غیرحضوری همیشه فعال بوده و دوره‌های مدیریتی برای مدیرانش داشته است. حال، مجموعه‌ای با این حجم از تجربه، امکانات انسانی و... در جایی ادغام شود که جز در بخش کتابخانه‌ای تجربه دیگری ندارد.»

نکته مهمی که کیانیان به آن اشاره می‌کند، سابقه نهاد کتابخانه‌های عمومی است. او می‌گوید: «از زمان تاسیس این نهاد، کتابخوانی رشد داشته است؟ مگر غیر از این است که کتابخوانی روزبه‌روز رکود داشته و تیراژ کتاب‌ها به عدد 500 رسیده است؟ در حالی که کانون در بخش کتابخانه‌ای همیشه یک گام جلوتر حرکت کرده است.» او تاکید می‌کند که آثار و نتایج ادغام کانون در نهاد کتابخانه‌ای، به یک فاجعه منجر خواهد شد. بعد از اعتراضات که ظرف روزهای اخیر نسبت به این تصمیم شد، حالا وزیر ارشاد آن را انتشار یک گزارش کارشناسی دانسته که درست هم نبوده است، شاید بتوان این حرف را یک نوع عقب‌نشینی دانست. اما جملات بعدی او چنین نگاهی را تایید نمی‌کند: «اصل درخواست برای حمایت بیشتر، تقویت و هم‌افزایی جریان فرهنگی و اصیل و ترویج کتابخوانی بوده است و هر تصمیمی در حوزه فرهنگی دولت مردمی به پشتوانه کسب دیدگاه‌ها و نظرات کارشناسی دلسوزان و خبرگان اتفاق می‌افتد که موضوع اخیر نیز تابعی از این رویکرد کلان است.»

چه کسانی استحقاق تعطیلی دارند؟

دلیل و بهانه دولت برای این ادغام، زیان‌ده بودن آن است. حتی اگر نگاه اقتصادی به مجموعه‌های فرهنگی وجود داشته باشد، میزان آن نباید به اندازه سایر نهادهای اقتصادی باشد. در صف زیان‌ده‌های دولت، شرکت‌ها و مجموعه‌های بزرگ‌تری قرار دارند که زیان انباشته‌شان فراتر از ذهن است و استحقاق بیشتری برای تعطیلی دارند.

آنچه در باره شرکت‌های زیان‌ده در دنیا مرسوم است، واگذاری آنها به شرکت های موفق و توانمندی است که بتوانند ضررها را جبران کنند نه آنکه آنها را در دولت ادغام کنند.

کیانیان می‌گوید: «عنوان زیان‌دهی برای کار فرهنگی و در اینجا کتابخانه‌ها عنوان نادرستی است. در تمام دنیا برای کار فرهنگی و هنری بدون آنکه به برگشت سرمایه در کوتاه‌مدت و به صورت پولی چشم داشته باشند، سرمایه‌گذاری می‌کنند. بازدهی آن در آینده با حضور انسان‌های آگاه، خلاق و کارآمد. چه نگاه سودآور مالی می‌توان به این موضوع داشت؟ همین‌قدر که بتوان آنها را کتابخوان بار آورد، یعنی سود. کانون همیشه به این سودهای معنوی و انسان‌ساز چشم داشته که با هنرمندانی که به جامعه جهانی معرفی کرده، سربلند بوده است.» به گفته او، تشکیل نهادهای موازی در این زمینه می‌تواند قوام‌دهنده شرایط باشد نه حذف آنها. چنان که هنگامی که بخش کودکان و نوجوانان حوزه هنری فعال شد، کسی نه تنها اعتراضی نکرد، بلکه استقبال هم کردند.

باید این نهادهای موازی مانند سازمان فرهنگی هنری شهرداری، بخش‌های فعال کودک و نوجوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از جمله مرکز هنرهای نمایشی تقویت و گسترش یابند، نه آنکه بدون کارشناسی آنچه را که داریم در هم ادغام کنیم و باعث حذف نهادی بشویم که کاربردهایش در همه زمینه‌های فعالیتش توانسته عالی باشد، اما به‌واسطه مدیریت‌های ضعیف و نا‌کارآمد به وضع فعلی دچار شده است.

حالا نوبت ریشه کانون پروش فکری است

کیانیان، کانون را مادر کودکان و نوجوانان معرفی می‌کند که علاوه بر آنکه آگاه است، هنرمندی است که با قصه و لالایی کودکانش را پرورش می‌دهد، با بازی و سرگرمی‌های سازنده آنها را به بازی می‌گیرد، با سینما و تئاتر مهارت‌های زندگی را به آنها می‌آموزد. با نقاشی و خط نگارش را یاد می‌دهد. در کارگاه‌های سفال و عروسک‌سازی تمرین زندگی را... کودکان با حذف کانون یتیم می‌شوند. کانون نخستین و مهم‌ترین نهاد تربیتی ایران و جهان است که در دنیا مشابهش را نمی‌توان یافت. سال به سال شاخ و برگ این درخت تنومند زده شده و اکنون نوبت به ریشه رسیده است. بستن هر یک از کتابخانه‌های کانون که نهادی چند منظوره پرورشی است، شاید موجب افتتاح یک زندان جدید شود.

میراث فرهنگی کانون

فائزه فیض، طراح صحنه و مدرس نمایش خلاق، از دهه 70 وارد کانون شده و سال به سال حضورش را به عنوان مدرس و طراح صحنه و عروسک تمدید کرده است. او کانون را به واسطه نقشی که در حوزه آموزش‌وپرورش کودکان از دهه چهل تا به امروز داشته، یک نوع میراث فرهنگی می‌داند.

خانم فیض می‌گوید: «اکنون کانون با تربیت نسل‌های مختلف که یکی در میانسالی است و دیگری جوانی و نسل سوم در دوره کودکی یا نوجوانی به سر می‌برد، برای سه نسل تجربه‌ای از یک جنس گذاشته و خاطره ساخته است. پاک کردن و حذف این مجموعه، می‌تواند به معنای حذف بخشی از میراث فرهنگی باشد.» یک ایراد این نوع نگاه آن است که ما هیچ‌گاه رفتار دوستانه و محترمانه‌ای با آثار باستانی و میراث فرهنگی‌مان نداشته‌ایم و میراث بر میراث را فروریخته‌ایم.

به گفته او، کارکرد کانون در سال‌های اخیر و به دلیل نوع مدیریت آن، ضعیف شده و حالا به نوعی، زیان‌ده شده که آن نیز جای تامل و بررسی دارد. اما کانون با توجه به پیشینه و کارنامه درخشانی که داشته، اکنون میراث ایران محسوب می‌شود و باید آن را حفظ کرد.

موضوع زیان‌ده بودن کانون به گفته خانم فیض باید بررسی و آسیب‌شناسی شود، اما بسیاری از افراد در مناطق محروم، به واسطه کانون فرصت ورود به کتابخانه‌های آن را پیدا می‌کنند و فضای یادگیری و تنفس برای‌شان ایجاد می‌شود. در چنین فضایی، آثار فوق‌العاده‌ای توسط هنرجویان در روستاها پردازش می‌شود.»

او معتقد است با توجه به آنکه سازمان کتابخانه‌ها، فعالیت چشمگیری نداشته و نتایج خاصی از خود ارائه نداده است، آن بخش می‌تواند در کانون پرورش فکری ادغام و تلفیق شود. چراکه این پتانسیل در کانون وجود دارد و قادر به جذب بزرگسالان نیز است.

نگاه اقتصادی به کانون

خانم فیض در مورد وضعیت زیان‌ده بودن کانون پرورش فکری معتقد است باید با یک هم‌اندیشی آن را از این وضعیت خارج کرد. او می‌گوید: «وقتی در سال‌های اخیر کارها به طرف خاصی سوق پیدا کرد، یک‌باره کیفیت کارها افت کرد و زیان‌ده شد.»

به گفته خانم فیض، اساس و مبنای تاسیس کانون، کتابخانه و توسعه کتابخوانی بوده و بخش‌های انیمیشن، سینما، موسیقی، نقاشی یا تئاتر بعدتر به آن اضافه شده است. اکنون نمی‌توان پایه‌های آن را قطع و قیچی کرد و باقی بخش‌ها را که اکنون بسیار کمرنگ هم شده، باقی‌گذاشت و نگه داشت.

--> اخبار مرتبط