چرخش از «توحش» به «براندازی»
تحولات اخیر در گروههای اپوزیسیون مانند طرح وکالت به پهلوی یا دیدارش با مقامات صهیونیست و یا ارتقای وزن منافقین و تحول شبکهسازی رسانهای و تشکیلاتی این گروهک، پیامهای سیاسی متعددی دارد.
سرویس دیدگاه مشرق - از ابتدای بحران سوریه در 2011 و تکوین و توسعه فرقههای تکفیری (مانند داعش) تاکنون، با اینکه ایران به عنوان کانون تشیع، همواره یکی از اصلیترین اهداف گروههای سلفی تندرو بوده و هست اما به لطف امنیت منطقهای ایجاد شده توسط کمربند مقاومت و امنیت ملی پایدار کشور، از میان دهها عملیات تروریستی داعش در سراسر جهان، فقط دو حمله در ایران به وقوع پیوست؛ یکی حمله همزمان به مرقد حضرت امام (ره) و ساختمان اطراف مجلس شورای اسلامی در روز هفدهم خرداد 1396 و دیگری حمله به زوار و خدام حرم احمد بن موسی (ع) در روز چهارم آبان ماه سال گذشته.
یک عملیات تروریستی با سلاح سرد هم در شانزدهم فروردین (سوم رمضان) سال گذشته در حرم رضوی به وقوع پیوست که در آن فردی ازبک تبار به ضرب چاقو به سه روحانی حمله کرد. با اینکه انتساب ضارب به داعش قطعی نبود اما آنچه به قطعیت اثبات شد این بود که وی دارای گرایش تکفیری بوده و براساس تعالیم سلفیگری مبادرت به این کار کرده است.
یکی از تمایزات عمده گروههای تروریستی تکفیری با جریانی مانند سازمان منافقین در این است که عاملیت گروهک نفاق، کاملاً به صورت سفارشی، دستوری و وابسته به منویات دولتها و سرویسهای خارجی صورت میگیرد و فاقد پشتوانه گفتمانی است.
با اینکه سازمان سعی دارد خود را نماینده یک گفتمان ضدظلم معرفی کند، اما از واضحات است که مسائل نظری و ایدئولوژیک در این فرقه کاملاً جنبه صوری و تزئینی دارد. درحالی که اقدامات گروههای سلفی، براساس انگیزهها و اهداف گفتمان تکفیر مذهبی انجام میشوند، هرچند که در نهایت، پرونده این فرقهها و تعیین اهداف و خطوط کلان آنها نیز توسط نهادهای اطلاعاتی غربی و به طور خاص سرویس اطلاعات خارجی اسرائیل (موساد) مدیریت میشود.
تیغ تکفیر
ابزار سختی که مورد استفاده گروههای تکفیری برای عملیات تروریستی قرار گرفته عمدتاً در چند مورد خلاصه میشود؛ اسلحه گرم خودکار و نیمه خودکار، جلیقه و چاشنی انفجاری، نارنجک، تجهیزات ارتباطی و سلاح سرد. در سه عملیات مذکور، به تناسب از این گونههای تجهیزات گرم و سرد استفاده شد.
در عملیات تروریستی حمله به مجلس و حرم حضرت امام (ره)، هم از عامل انتحاری، هم از عامل انفجاری و هم از اسلحه سبک استفاده شد.
از عنصر تروریستی حمله به حرم احمد بن موسی شاهچراغ (ع) نیز سلاحی از خانواده کلاشنیکف به انضمام 180 فشنگ جنگی و 7 خشاب کشف و ضبط شد. اما علاوه بر ادوات فوق، باید به اسلحه و تجهیزات کشف شده و استفاده نشده هم اشاره کرد که در عملیاتهای متعددی توسط نیروهای امنیتی کشف و ضبط شدند.
تجهیزاتی مانند اسلحه نیمهسنگین، مقادیر زیادی فشنگ جنگی و مواد لازم برای ساخت بمب دستساز و انتحاری و....
شبکه پشتیبانی
مهمتر از خود ابزارها و نیروهای عامل، ساختار حامی و هادی این نیروها است که روند اجرای عملیات را طی تمام مراحل تسهیل میکند. تحلیل شبکه پشتیبانی (اعم از حمایت و هدایت) بحث مفصلی است که میتواند موضوع نوشته مستقلی باشد، در اینجا به برخی از موارد مهم آن اشاره میشود.
یکی از موارد مهم در پشتیبانی عملیات، فرایند پیچیدهسازی آن است که بسیار حیاتی است؛ چراکه مجموعه اقداماتی که در این فرایند انجام میشوند، مانند تغییر پی در پی اماکن سکونت و تنوع و تعدد راههای برقراری تماس، میتوانند ضریب شکست عملیات را کاهش دهند. تمهید امکانات و تهیه ابزار لازم برای عملیات در کنار کسب اطمینان از سفید بودن منطقه عملیاتی ازجمله مواردی هستند که برعهده این ساختار پشتیبانی متصل به سرویسهای خارجی هستند.
یک شیوه جدید!
درمورد شیوه اختصاصی و کمنظیر ترور سه روحانی در حرم رضوی، بهتر است به صورت مجزا مواردی را طرح کرد.
نکته اول نزدیکی زمانی این حادثه با ترور دو طلبه اهل سنت در گنبدکاووس بود که فرضیاتی را ایجاد کرد که در ادامه اجمالاً ذکر خواهند شد.
نکته دوم به هدفمند و سازمان یافته بودن این اقدام بازمیگردد که از جاسازی سلاح تا نحوه وارد کردن ضربات به شاهرگ قربانیان قابل تأمل است.
مثلاً رئیس شورای قضایی خراسان رضوی درباره نحوه ورود سلاح سرد به حرم مطهر رضوی گفت: «متهم از طریق فضای مجازی آموزشهایی را در خصوص جاسازی سلاح در عملیات انتحاری دریافت کرده بود و با جاسازی ماهرانه، سلاح را وارد حرم کرده بود. این سه اقدام در کمتر از 2 دقیقه صورت گرفتند و طبق فیلمهای موجود، حرکت مشکوکی تا زمان حمله وجود نداشت». ضربات وارده به شاهرگ و نواحی حیاتی مضروبان نیز کاملاً به صورت حساب شده با هدف قتل در کمترین زمان صورت گرفتند.
همان طور که ملاحظه میشود، طبق این اظهارات مقام قضایی و نشانههای دیگر، نمیتوان این اقدام را به انگیزههای شخصی تقلیل داد.
چند هدف بر اقدامات تروریستی گروههای تکفیری مترتب میشود که در تنظیم رفتار این گروهها مؤثر هستند؛ ازجمله تخریب هویت شیعی و ارعاب شیعیان، برهم زدن تمرکز امنیتی نظام، تحتالشعاع قراردادن برنامهها و کنشهای منطقهای جمهوری اسلامی، برقراری موازنه وحشت میان اهل سنت و از بین بردن فضای وحدت شیعه و سنی و فشار روی جهان تسنن برای دوری از فضای گفتوگو با شیعیان، انحراف مسیر مبارزه ملل مسلمان علیه اشغالگری و کشتار در فلسطین اشغالی و گشایش راه تنفس برای اسرائیل و نهایتاً تسهیل سیاست اسلامهراسی جهان غرب به رهبری ایالات متحده امریکا.
زمان و مکان عملیات
فارغ از بحث ابزار و اهداف و شیوهها، پرداختن به دو عنصر مکان و زمان هم در تشخیص بافت رفتاری این جریانها مؤثر خواهد بود؛ به لحاظ مکانی، یک صورتبندی سهگانه وجود دارد که این گروهها برحسب آن عمل میکنند: یا طبق گفتمان وهابیت و سایر فرق مذهبی رادیکال ضدشیعی، سراغ اماکن مقدس شیعیان میروند مانند عملیات در حرم مطهر رضوی و مرقد امام خمینی (ره) و یا اماکن حاکمیتی دارای حساسیت را انتخاب میکنند مانند عملیاتی که در مجلس انجام شد و یا به اصطلاح «عملیات در عمق» انجام میدهند که هدف آنها اقدام تروریستی در نواحی پرجمعیت برای گرفتن تلفات حداکثری است.
به لحاظ زمانی نیز عمدتاً زمانهایی برای عملیات انتخاب میشوند که منازعات داخلی توسعه پیدا کرده مانند حمله به حرم شاهچراغ در چهلمین روز از آشوب 1401 و زمانهایی که به هر ترتیب، تمرکز امنیتی معطوف به رخدادها و پیشامدهای خاصی است.
نمایی از وضعیت گروهکهای ضدانقلاب
تحولات اخیر در گروههای اپوزیسیون مانند طرح وکالت به پهلوی یا دیدارش با مقامات صهیونیست در سرزمینهای اشغالی و یا ارتقای وزن منافقین و تحول شبکهسازی رسانهای و تشکیلاتی این گروهک، پیامهای سیاسی متعددی دارد.
برای مثال، ایالات متحده و سایر دولتها و سرویسهای غربی با حمایت از منافقین، از یک سو، قصد برقراری موازنه جدید میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی دارند و در این دینامیسم جدید، عملاً اعلام کردند که ملاک حمایت از گروههای مدعی براندازی جمهوری اسلامی، به توان عملیاتی و میدانی این گروهها وابسته است و از سوی دیگر، با کنار گذاشتن نقابهای حقوق بشری، به طور ناخواسته رادیکالیسم آمیخته با توحش و کشتار را به مثابه انتهای مسیر براندازی ترسیم کردند.
دولت صهیونیستی نیز با دعوت از ربع پهلوی، صرفنظر از اهدافی که به صورت مستقل باید بازخوانی شوند، به نظر میرسد قصد دارد تعادل لازم میان گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی را خصوصاً پس از شکست اغتشاشات و برهم خوردن ائتلاف آنان برقرار کند.
از سوی دیگر، احیا و انتقال نیروهای سلفی به مناطقی واقع در شرق و شمال غرب ایران در کنار ایجاد پیوند میان سازمان منافقین و گروهکهای تجزیهطلب مرزی و مهمتر از همه، تحرکات موساد در استان سیستان و بلوچستان که از بهار 1401 به بعد شدت گرفت، نشان از امتداد مسیر آشوب مسلحانه و برنامهریزی برای تحقق فاز سوم اغتشاشات، یعنی اقدامات مسلحانه و تروریستی به صورت متمرکز، یکپارچه و تحت مدیریت اتاق کنترل واحد دارد. با این اوصاف، یکپارچه شدن مدیریت جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی مستلزم تنوع شیوههای عملیات تروریستی و پیوست رسانهای آن است که متقابلاً تنوع در مکانیسمهای دفاعی و آفندی (اعم از نرم و سخت) را اقتضا میکند.
نویسنده: امیر فرشباف