چه کسانی از ایجاد تنشهای مستمر در افغانستان سود میبرند؟
چند روزی است که خبر ایجاد بحران در بلخاب به عنوان مهمترین خبر قابل گزارش از افغانستان در بعضی از سایتها و صفحات مجازی کانالها منطقه موج میزند؛ در شرایط کنونی، ایجاد بحران منجر به خونریزی در افغانستان به نفع کیست؟
به گزارش مشرق، سیدرضا صدرالحسینی - تحلیلگر مسائل منطقه در روزنامه جام جم نوشت: چند روزی است که خبر ایجاد بحران در بلخاب به عنوان مهمترین خبر قابل گزارش از افغانستان، حتی بیش از وقوع زلزله و کشته و مجروح شدن قریب به 5000 نفر در بعضی از سایتها، صفحات مجازی کانالها و تعدادی از شبکههای تلویزیونی منطقه موج میزند؛ بعضی از این وقایع به انقلاب و بعضی به مقاومت تعبیر میکنند، در این مطلب به دنبال این هستیم که به این سوال مهم پاسخ دهیم که در شرایط کنونی، ایجاد بحران منجر به خونریزی در افغانستان به نفع کیست؟
بلخاب یکی از درههای صعبالعبور ولایت سرپل است که به دلیل موقعیت جغرافیایی، یک پایگاه تسخیرناپذیر قلمداد میشود. همین موقعیت جغرافیایی سبب شده این منطقه همواره پایگاه مد نظر برای مقاومت هزارهها در برابر حاکمان وقت در دورههای مختلف در نظر گرفتهشود.
مولوی مهدی کیست؟
مهدی مجاهد مشهور به «مولوی مهدی» از قوم هزاره، از منطقه بلخاب ولایت سرپل است. وی زمانی از افراد محمد محقق بود که بنا به دلایلی از سوی امنیت ملی افغانستان دستگیر، زندانی و در زندان با طالبان آشنا شد، پس از آزادی به این گروه پیوست و در کنار طالبان، علیه حکومت وقت افغانستان جنگید.
مولویمهدی در ماههای نخست حاکمیت طالبان برای مدتی رئیس اداره استخبارات ولایت بامیان شد اما به دلیل برخی تخطیها که طالبان آن را «اقدامات خودسرانه» خواندند، از مقام خود عزل و به کابل احضار شد. طالب تلاش کرد به وی سمتی در کابل بدهد و او را آنجا حفظ کند اما وی امتناع کرد و اسفند 1400 به زادگاه خویش یعنی بلخاب برگشت.
در حال حاضر مولویمهدی در بلخاب مستقر شده که از دو منظر برای وی قابل اتکاست؛ نخست این که زادگاه وی است و دوم جغرافیای خاص آن برای جنگ احتمالی با طالبان. بر اساس برخی گزارشها پس از دلسردی مولویمهدی از طالبان، برخی عناصر سیاسی سابق افغانستان در پی تحریک وی هستند تا به مقاومت و حتی جنگ علیه طالبان روی آورد.
بنا بر گزارشها، وی حدود 400 فرد مسلح در اختیار دارد و با استفاده از اظهارات پوپولیستی توانسته بخشی از شیعیان بلخاب را همراه خود کند. سیاست طالبان در 9 ماه گذشته این بوده که هیچ جزیره قدرتی در افغانستان نباید حضور داشتهباشد و سیاست تحمل نکردن در برابر جزایر قدرت اعم از پشتون، تاجیک، ازبک و هزاره به شدت حساس هستند. بر این اساس در سه ماه گذشته تلاش کردهاند از طریق مذاکره، این جزیره قدرت را منحل کنند.
بر همین اساس تاکنون دو هیات از سوی طالبان برای مجاب کردن مولویمهدی به بلخاب گسیل شدهاست اما هر دو هیات موفق به مجاب کردن این فرد برای بازگشت به کابل نشدهاند. با این حال عزم طالبان برای خارج کردن مولویمهدی از بلخاب و انتقال وی به کابل جدی است.
سیاست مولوی مهدی
سیاست مولویمهدی در مذاکره با هیاتهای اعزامی از کابل این است که مردم بلخاب و سرپل مطالباتی دارند که باید به آنها پاسخ داده شود. در راس این مطالبات این است که وی «امیر شیعیان افغانستان» مقرر شود و هر تصمیمی که در پیوند با شیعیان افغانستان گرفته میشود، باید مولویمهدی حرف آخر را بزند؛ به طور قطع این خواسته برای طالبان غیرقابل پذیرش است.
احتمالات پیشرو
وضعیت حساسی است و طالبان احتمالا پرونده مولویمهدی را از اداره استخبارات به وزارت دفاع خواهندداد؛ یعنی این که از فاز مذاکره به فاز جنگ وارد خواهندشد. جنگ در این منطقه ممکن است بلخاب را به پنجشیر دوم تبدیل کند. احتمال تلفات شیعیان در نتیجه این جنگ بسیار بالاست و بعد از جنگ هم احتمالا همانند پنجشیر بازرسی طالبان برای خلع سلاح مردم این منطقه تبعاتی را در پی خواهدداشت؛ باید به هر طریق ممکن از جنگ طالبان و مولویمهدی در این منطقه جلوگیری به عمل آید.
جمهوری اسلامی ایران وارد عمل شده و از طالبان خواستهاست با پرهیز از اقدام نظامی، فرصتی دیگر در اختیار این فرد قرار داده شود تا با رفتارهای پیشبینی شده ایران در زمینه مدیریت بحران، این درگیری خاتمه یابد؛ از این رو ایران با مذاکره با شورای علمای شیعه تلاش کرد هیاتی به نمایندگی از این شورا برای مذاکره با مولویمهدی به بلخاب رفته و از خطرات این اقدام برای شیعیان مذاکراتی صورت دهند. این امر دو مزیت دارد؛ نخست این که تلاش میشود از جنگ جلوگیری شود و دوم، جایگاه علمای شیعه که از سوی طالبان تضعیف شدهبود، تقویت میشود.
متاسفانه این ماجرا و ماجراهای مشابه دیگر که فعلا فقط یک نتیجه دارد و آن هم آوارگی، بیخانمانی، مجروحیت و معلولیت و کشتهشدن بیشتر شیعیان پراکنده افغانستان، از بیرون مرز این کشور هدایت میشود.
این توطئه از بعضی کشورهای همسایه دور افغانستان سرچشمه میگیرد که علاقهمند بودند بلافاصله بعد از فرار نیروهای نظامی متجاوز آمریکا از افغانستان، وارد این کشور شوند و فرودگاه کابل و مراکز امنیتی این کشور را در اختیار بگیرند؛ از آنجا که تعدادی از رهبران سابق افغانستان به آن کشور رفته و به کمک دستگاه اطلاعاتی آن، پترو دلارهای بادآورده منطقه و مدیریت کلان آمریکا نقشه آزادی افغانستان را از دست طالبان به وسیله بخشی از شیعیان مظلوم در سر دارند و در گام اول میخواهند با تحریکات احساسات، شیعهکشی کرده و اکثریت این قوم را مجبور به مهاجرت به ایران و واکنشهای احتمالی ایران به این ماجرا را در رسانهها به نفع خود مصادره و در نهایت کدخدای فرار کرده را با پهن کردن فرش قرمز به افغانستان برگردانند.
هشدار
لازم است همه دلسوزان حقوق بشر و سرنوشت افغانستان و مردم آن، با هر قومیت و مذهب دقت داشتهباشند توطئه پیشرو بسیار پیچیده و چندوجهی است، از یک طرف آمریکای زخم خورده و فرار کرده، از طرف دیگر سرویسهای اطلاعاتی کشورهای همسایه و کمی دورتر، از طرف دیگر وهابیت شکستخورده و زخمی، داعش منتقل شده به خاک افغانستان، حاکمیتی که هنوز هیچ کشوری آن را به رسمیت نشناخته، نبود دستگاه امنیتی و ارتش مورد نیاز، مردمانی مظلوم نگاهداشته شده، وجود منابع سرشار معدنی، سرزمین بکر و پر آب و کلافی سردرگم از مسائل سیاسی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی و طمع طماعان منطقهای و جهانی، این سرزمین و مردم آن را احاطه کرده و از نگاه راهبردی اولین و مهمترین موضوع برای افغانستان و کشوری که طی 40 سال گذشته همیار و غمخوار و پذیرای جمع کثیری از مهاجران این کشور بوده، یعنی ایران، امنیت و توسعه اقتصادی این کشور است.
هر دو ملت به کمک همدیگر نباید به رسانههای بدون شناسنامه و فراریان از ملت و مستقر در کاخها اجازه دهیم افکار و روان مردم مظلوم افغانستان متشنج، مشوه و برای جنگ و خونریزی تحریک شود و برادرکشی در این کشور راه بیفتد.