ژازه طباطبایی؛ سخنگوی بیآلایش هنر مدرن ایران
تهران - ایرنا - ژازه طباطبایی نقاش و مجسمهساز ایرانی است که نقاشیها و مجسمههایش تعلق خاطر او را به ادبیات و هنر فولکلوریک ایران و نمادهایی همچون شیر و خورشید و پرندهها نشان میدهد به گونهای که وی را باید سخنگوی بیآلایش هنر مدرن ایران در جهان معاصر نامید.
دوران معاصر به دلیل دگرگونیهای فراوان در آفرینشهای هنری، تعداد اندکی از هنرمندان هستند که به بازتولید برخی از نمادهای خاص اهتمام دارند که یکی از مهمترین آنها ژازه طباطبایی است که به شیوه خاص خود برخی از نمادهای مهم و کهن ایرانی را بازمیآفریند.
زندگی، تحصیلات و فعالیتهای هنری
سیدعلی طباطبایی در 1309 خورشیدی در خانهای قدیمی و بزرگ در خیابان بهار در تهران به دنیا آمد. نام شناسنامهاش سیدعلی طباطبایی بود اما علی را «ژازه» کرد و سالها بعد که هنرمندی صاحب فکر شده بود، فامیلیاش را با «ت» دو نقطه نوشت تا فارسی را پاس بدارد. افرادی که با او سر و کار داشته اند، همیشه گفته اند که هیچگاه خوش نداشت، از او درباره نام و سنش پرسیده شود و در پاسخ به این پرسش که کلمه ژازه به چه معناست، همواره می گفت: ژازه یعنی من. محمد حسن حامدی می گوید: پس از مرگ ژازه در کتابخانه او یک کتاب فرهنگ لغات قدیمی یافتم، کنجکاو شدم که شاید در آن بتوانم معنی نام ژازه را بیابم، در آن چیزی چاپ نشده بود اما خود ژازه در فهرست «ژ» با خودکار نام خودش را نوشته بود و در مقابل قید کرده بود، یکی از بزرگترین هنرمندان معاصر ایران.
طباطبایی 12 ساله بود که نخستین داستان خود به نام «شن و نی» را نوشت. سپس نمایشنامه هایی مانند «شکوفههای پژمرده»، «لرد چی چی یانف»، «جای پا» و «آقاموچول» را به نگارش درآورد و خود نیز کارگردانی آنها را انجام داد و در «کانون پیشاهنگ» به روی صحنه برد.
وی در 1325 خورشیدی داستان «پسر کوچک» را چاپ کرد و در 1329 خورشیدی از هنرستان هنرپیشگی دیپلم گرفت و در همین زمان که 19 سال داشت، نخستین نمایشگاه نقاشی خود را که نقاشیهایی با سبک مینیاتور بودند، برپا کرد. سپس یک روزنامه منتشر کرد و پس از آن به کارگردانی، هنر دراماتیک، باله، نقاشی و مجسمهسازی علاقهمند شد تا اینکه در 1333 خورشیدی در رشته کارگردانی و مبانی تئاتر در دانشگاه شاگرد اول شد و نمایش «پیراهن ملوانی» را روی صحنه برد.
طباطبایی در 1339 خورشیدی همچنین دوره نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا بهپایان رساند و نگارخانه «هنر جدید» را بنیاد نهاد که نخستین گالری در ایران به شمار میرفت. وی در خصوص اینگونه تخصصهای متفاوت خود میگوید: یک روز نویسنده ام و یک روز نقاش از خواب برمی خیزم و یک روز شخص دیگر و این آتش درون من همیشه هست ولی من قالب را هر روز یک جور می یابم. باید حرفی داشت، شکل بیان پیدا می شود. ژازه هیچگاه ازدواج نکرد به مادرش علاقه بسیار داشت و زندگی خانوادگیاش را به 2 قسمت تقسیم کرد؛ زندگی با مادر و پس از مرگ او.
نقاشی
نقاشی های ژازه هم معرف بیان خاص او بود و فرهنگ و نمادهای مهمی را نیز دربرمی گرفت که تابع بیان فیگوراتیو (آن دسته از آثار هنرهای تجسمی غالبا نقاشی و تندیس اطلاق میشود که در آن نمودی از دنیای واقعی وجود داشته باشد) و عامهپسند ویژه اوست. به گونه ای که به لحاظ شیوه به کارگیری عناصر و بن مایه های گذشته، استفاده از بعضی نقوش سنتی و همچنین خط در زمره کارهای مکتب سقاخانه به شمار می رود. عموم نقاشی های طباطبایی با بهره گیری از فضاهایی خیالی و کاربرد تلفیقی خط، رنگ و نقش های آشنا و در عین حال ضربات احساسی و غیرپرداختی قلم مو بر سطح بوم شکل گرفته است.
او در نقاشی هایش فرم را مطیع رنگ می کند و با دیدن رنگ های آثارش می توان به جهان بینی او پی برد. آثارش به نوعی تداعی کننده اشعارش هستند و نقاشی هایش بازتاب نزدیکی از صداهای دور و قدیمی است چراکه آنها بقای دوباره افسانه ها، شعرها و دورنمایی از جنگ و صلح های انسان هاست که پیش از ما می زیستند و بعد از ما خواهند زیست.
مجسمهسازی
انسان زمان ما ترد، شکستنی و بی بقاست و برای همین است که مجسمه های من، کلمات من و رنگ های من سنگین و محکم هستند و وزنه اضطراب انگیز انسان ها را نمایشگرند؛ اینها گفته طباطبایی درباره مجسمه هایش است؛ مجسمه هایی که او را شناخته شده کرد؛ مجسمه هایی که در صنعت نهفته بودند اما ژازه به کالبد بی جانشان روح دمید.
طباطبایی تجربه هنر بازیافت و اسمبلاژ (سرهمسازی) را انجام داد. به گونه ای که تکهپارههایی از آهنآلات دورریز را با ذوق، قریحه طنز و بسیار عاشقانه در جوار هم نشاند و از آنها مجسمه های زیبا ساخت. او با قطعات ماشین و ابزار صنعتی آثاری را خلق کرد که پیش از او چنین چیزی نبوده است در این میان او پیشروترین هنرمندان روزگار خود بود.
او سالها در میدان شوش میان اسقاط فروشیها و قراضه داریهای ماشین به دنبال دست، پا، چشم و دماغ برای آدم آهنیهایش می گشت تا مجسمه هایی خلق کند که از دل افسانه و تاریخ می آمدند و به طرف آینده می روند؛ آینده ای بسیار پیشرفته و ماورای تصور هر انسانی.
طباطبایی در سازه های فضایی اش، تصورات و بازتاب های ذهنی انسان امروز را در قلمرو ساخته های بشری که از ژرفای ذره تا بسیط کهکشان تلاطم دارد، تجسم بخشید. دنیای مجسمههای عجیب او را معمولا با آثاری از این دست میشناسیم؛ آثاری که در خلق آنها راه اندیشمندانهای از عدم تا حضور طی شده است. تکههای بیمصرف و از کارافتادهای که اجزاء مجسمه هایش را تشکیل دادهاند، از ذهن خلاق هنرمند جان و شخصیت گرفته و حاصل تلاشهای او و نگاه جستوجوگرش به اشیاء و آهنآلات قراضه است. اجزایی که روزی بخشی از پیکره ماشینآلات صنعتی بودهاند، برای همیشه پیکره این مجسمهها را شکل دادهاند. ژازه با خلق این مجسمه ها نشان میدهد که مرز باریکی میان هنر و غیرهنر وجود دارد.
بنابراین ژازه مهرهای را به جای لب، چرخدندهای را به جای کمر و تسمهای را به جای مو مینشاند تا باور کنیم که در ورای این ظاهر سخت، روحی نجیب و مهربان همراه با نگاهی طنزآلود و خوشقریحه آرمیده است.
دستاوردهای فرهنگی
طباطبایی که نوشتن را از 12سالگی آغاز کرد بیش از 40 جلد کتاب شامل داستانهای فولکلور، رمان، شعر، نقدهای هنری و نمایشنامه منتشر کرد و در حوزه های مختلف نقاشی و مجسمه سازی آثارش در استرالیا، چین، انگلیس، فرانسه، آلمان، یونان، هند، ایران، ایتالیا، موناکو، اسپانیا، سوئد، ترکیه، آمریکا و یوگسلاوی نمایش داده شدهاند. همچنین آثار وی به جشنوارههای پاریس، سن پائولو و جشنواره دوسالانه ونیز رفته و بیش از 10 جایزه جهانی دریافت کرده است.
فرهنگ کوچه و بازار
طباطبایی نخستین هنرمندی بود که توانست فرهنگ مردم کوچه و بازار را در آثارش به نمایش بگذارد و به جای این که آثاری در ستایش طبقه مرفه جامعه خلق کند، زمینه ای را فراهم کرد که نه تنها خودش بلکه نگاه هنرمندان پس از خود را نیز نسبت به فرهنگ عامه تغییر دهد. او در آثارش نه تنها چهره مردم عامی را به تصویر کشید بلکه از عناصری چون خط فارسی نیز بهره گرفت.
این مجسمه ساز برای نام گذاری آثارش از ترکیباتی همچون کنجشکک اشیمشی، معشوق و غزال تنها، عاشق و غزالها، سرچشمه به یاد تو بودم، انار دونهدونه یارم به کی میمونه، دوران نامزدی، دودودم، فرخآغا و مونس آغا، یوسف کفترباز، حمومک مورچه داره، عروس بلنده بله، بادا بادا مبارک بادا که در فرهنگ عامیانه مورد توجه هستند، استفاده کرد.
هنر طباطبایی
ژازه دارای خلق و خوی خاص هنرمندانه خود بود. بسیار حساس و لطیف که این لطافت طبع به وضوح در آثارش مشخص است. آنچه در دنیای اسطوره می گذرد، برایش اهمیت داشت و با خلق دوباره اسطوره پر بار تر سخن می گفت. او باور به هنر داشت و هنرمند را مانند کارخانه ای می دید که می تواند هر چیزی تولید کند. رمز آفرینش ماندگار در هنر را به خوبی میشناخت، برای همین میتوان وی را از خلاقترین هنرمندان نوگرای ایران به شمار آورد که فعل آفرینندگی را به بارزترین شکل ممکن در آثار خود به منصه ظهور رساند. بنابراین هنرش در حقیقت واکنش به ساحت روانی او و اعتراض به پوچی زندگی امروز بشر است.
درگذشت
این نقاش و مجسمهساز که از نیمه آذر 1386 خورشیدی بهدلیل آسیبدیدگی از ناحیه لگن در بیمارستان بستری و مورد عمل جراحی قرار گرفته بود، پس از پایان دوره نقاهت به آسایشگاه سالمندان فرزانگان منتقل شد اما درپی مشکلات ناشی از بلعیدن غذا به خونریزی معده دچار شد و به بیمارستان عیوضزاده و سپس به بیمارستان آتیه انتقال داده شد تا اینکه سرانجام این هنرمند در بامداد 20 بهمن 1386 خورشیدی چشم از جهان فروبست و زمانی که جنازهاش را در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک میسپردند، روی تابلوی فلزیای که نام مرده را بر آن مینویسند، نوشته شده بود، ژازه تباتبایی برای ملت چه کرد! ملت برای او چه کردند؟
*س_برچسبها_س*