جمعه 21 شهریور 1404

کارزار حجاب از دریچه شناخت‌شناسیِ اجتماعی

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
کارزار حجاب از دریچه شناخت‌شناسیِ اجتماعی

قضاوت درباره واقعیت را نیز باید دگرگون کرد. ملاک داوری درباره ابرواقعیت‌ها، «اجتماعات عظیم» هستند؛ یعنی ابرواقعیت را می‌توان در اجتماعات عظیم، شناخت!

به گزارش مشرق، مهدی جمشیدی تحلیل‌گر مسائل سیاسی طی یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:

1- اغتشاش‌های اخیر، یکی از نمونه‌های تمام‌عیارِ «جنگ روایت‌ها» بود. هر چند نباید مطالعه آن را به این چشم‌انداز، منحصر کرد، اما ندیدن آن از این زاویه، یعنی کنار نهادن یک «عاملِ مهمِ توضیح‌دهنده». زمانه ما بیش از هر دوره دیگری، مبتنی بر جنگ روایت‌ها است و ذهن مردم به دست‌مایه فتنه‌انگیزی و جریان‌سازی تبدیل شده است. حتی «فتنه سال هشتادوهشت» نیز، برخاسته از جنگ روایت بود که در آن، تقلب به اسم رمز برای تحریک و شوراندن مردم بر ضد نظام تبدیل شد.

2- در جنگ روایت‌ها، جامعه در «محاصره روایت» قرار می‌گیرد، و هرچه بیشتر منقبض / فشرده / فرسوده می‌شود، تا «مرعوب / منفعل / تسلیم» شود، و در نهایت، «عقب‌نشینی» کند. آنچه که در این میدان، گریبان ما را می‌گیرد، «روایت» است نه «واقعیت»؛ یعنی «شبه‌واقعیت‌ها» و «سایه‌ها» در مقابل ما، صف‌آرایی و گردن‌کشی می‌کنند و فشارسازی و تحمیل‌گری می‌کنند.

3- روایت‌ها در این جریان، «کج‌روایت» بودند؛ یعنی از «واقعیت» حکایت نمی‌کردند، بلکه به واقعیت تبدیل شده بودند، درحالی‌که «واقعیت‌نما / شبه‌واقعیت» بودند، و واقعیت، «گم‌گشته» می‌شود. واقعیت باید قربانی «بازی شناختی» شود تا هدف‌های سیاسی تحقق یابند: عالَمی را یک سخن، ویران کند روبَهانِ مُرده را شیران کند (مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 1597).

4- روایت، واقعیت را «قاب‌بندی» می‌کند، یعنی واقعیت را «بُرش» می‌زند، دست‌کاری و تکه‌تکه می‌کند، و بقیه واقعیت را خودش روایت می‌کند. پس روایت، ترکیبِ «واقعیتِ قاب‌بندی‌شده» و «روایت» است و می‌کوشد ما را به این قاب، «وابسته / متعصب / معتاد» کند. چنانچه این «منظر» و «زاویه دید»، شیوع و مقبولیت یابد، «ذهن جامعه» در چهارچوب آن صورت‌بندی و منجمد خواهد شد و سخن دیگری را نخواهد پذیرفت. پس باید از «ابتدا»، زمام و عنان روایت را به دست گرفت و قالب‌ها را تعریف کرد تا کار، دشوار و دیریاب نشود؛ چراکه «کنشگران بی‌روایت»، مردگانِ متحرک هستند.

5- «تغییر سیاسی» باید «درون‌خیز / جامعه‌زاد / از پایین» باشد و این محتاج «تغییر فرهنگی» است، و تغییر فرهنگی یعنی «ارزش‌ها» را از «حالت هنجاری» خارج‌کردن. برای این هدف باید «ساختارشکنیِ ذهنی» کرد و به «باورها / شناخت‌ها / نگرش‌ها» ضربه زد: فرعِ دید آمد عمل، بی‌هیچ شک پس نباشد مردم الا مردمک (مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 1679). و این نیازمند «روایت‌سازیِ منفی از ارزش‌ها» است. چهره‌سازی وارونه از ارزش‌ها، «دیدها / برداشت‌ها / تلقی‌ها» را نسبت به آنها تغییر می‌دهد و این امر نیز در نهایت به حوزه «شناخت‌های بنیادین» خواهد رسید و به اساس عقاید دینی، ضربه‌های سهمگین خواهد زد.

6- «قدرت روایت»، بیش از «قدرت واقعیت» است. کج‌روایت، ذهن را «بی‌ثبات / متزلزل / وسوسه‌آلود» می‌کند، و «اعتماد / تکیه / اطمینان» به واقعیت را می‌زداید. دراین‌حال، «ارجاع به واقعیت»، کم‌اثر و گاه بی‌اثر می‌شود. ازاین‌جهت باید گفت «احساس / فهم / درکِ مردم»، مهم‌تر از واقعیتِ زندگیِ آنهاست.

7- برای ساختن کج‌روایت / روایتِ منفی / روایت وارونه، چند عنصر لازم است: الف. «نقطه اجماع‌ساز / درد مشترک / دغدغه مرکزی» به‌مثابه چتر بزرگ و فراگیر. ب. «شعار / حرف / سخنِ» متناظر با این نقطه. ج. «نماد تصویری / معادل محسوس / وجه نمادین» برای جلوه‌گری اجمالی. د. «عینیت جزئی / واقعیتِ خُردِ/ ریز واقعیتِ» معطوف به زندگیِ روزمره. ه. «زمین / عرصه / میدان» برای بازی. و. تحریکِ «نیروهای پیشرانِ اجتماعی / خواص / سرآمدان» برای ترغیب توده.

8- کاری در مقابل باید انجام داد، «واسازیِ جسورانه / ساخت‌شکنیِ بی‌رحمانه / فروپاشاندن بنیادینِ» کج‌روایت است؛ یعنی باید روایت را «غیرمتعهدانه» خواند، و با آن «مواجهه انتقادی» داشت، و روایت را «مساوی با واقعیت» تصور نکرد. واسازی یعنی «شکافتن» در برابر «بافتن»: برای مغزِ سخن، قشرِ حرف را بشکاف (دیوان کبیر، غزل شماره 921). از جمله باید گفت وقتی «کشف حجاب» می‌شود نماد «آزادیِ زن»، پس آزادیِ زن یعنی «لاابالی‌گری». این نماد، خلاصه همه هدف‌های غاییِ پنهان نگاه داشته‌شده است. در اینجاست که معنای اصطلاحِ لغزنده آزادی، مشخص می‌شود.

9- قضاوت درباره واقعیت را نیز باید دگرگون کرد. ملاک داوری درباره ابرواقعیت‌ها، «اجتماعات عظیم» هستند؛ یعنی ابرواقعیت را می‌توان در اجتماعات عظیم، شناخت. از جمله، «باطن جامعه ایران» در زیر تابوت حاج‌قاسم نمایان شد نه در نظرسنجی‌ها. جریان اغتشاش و ابتذال در «روایت جامعه» شکست خورد؛ چون این جریان، مدعیِ «فوران جامعه» بود، درحالی‌که جامعه آنها را در خیابان، تنها نهاد و در فضای مجازی نیز، ربات‌ها جایگزینِ کنشگران واقعی شدند.