کارکنان دولت کاری برای انجام ندارند؟ / آقاسیزاده: کار زیاد است اما همه چیز رها شده / کارمندان دولت، آئینه حکمرانی ما هستند

رییسجمهوری اخیرا در نشست شورای برنامهریزی و توسعه اردبیلِ گفته است که می خواهند با توجه به موافقت رهبری، ادارات را نیمه حضوری کنند. دلایلش هم اجمالا بیخاصیت بودن ادارات و کارمندان دولت بوده و اینکه آنان کاری برای انجام ندارند.
زهرا علیاکبری - سخنان اخیر رییسجمهوری حتی در دورهی استقرار دولت اصلاحات به نوعی دیگر از زبان محمد شریعتمداری، وزیر بازرگانی وقت به گوش رسید و از سوی دیگر در دوران استقرار دولت احمدینژاد نیز وی چنین سخنانی را به نوعی دیگر اعلام کرد.
در سالهای گذشته همواره تلاش شده است با راهاندازی طرحهایی برای تکریم ارباب رجوع و... شکل خدمترسانی به مردم دستخوش تغییر شود اما فرایند عجیب تصمیمگیری در ایران در بسیاری از موارد گرفتاریهای متعددی را متوجه دستگاه اجرایی میکند. در یک نمونه مقاومت تعجببرانگیزی برابر تغییر ساعت رسمی در نیمهی اول سال وجود دارد و دولت برای حل مشکل ساعت کاری را شش صبح تا یک بعدازظهر تعیین میکند. از سوی دیگر تعطیلات مکرر بابت کمبود انرژی، آلودگی هوا و... نیز افکار عمومی را به این نتیجه میرساند که ادارات کارکرد مشخصی ندارند. حالا سخنان رییسجمهوری این سئوال را پیش میاورد که ایا کشوری که زیر سایهی شدیدترین تحریمها در حال تلاش برای نجات خود و حفظ شرایط حداقلی است نیازی به اقدامات دستگاههای اجرایی ندارد؟ فتحالله اقاسیزاده پژوهشگر و عضو دبیرخانه ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی معتقد است گزارهی در دولت کاری نداریم درست نیست.
مولف کتاب اقتصاد مقاومتی (مبانی، مضامین، مدل اجرایی و عملکرد) و هفتاد سال برنامه ریزی در ایران آسیب ها و چالش در این گفتگو با تاکید بر ضرورت بازنگری در دستگاهها تاکید کرد: دولت و کارگزارانش در همه سطوح، کار زیادی برای انجام دادن دارند که به خوبی آن ها را انجام نمی دهند. کار اتفاقا زیاد است و جای اصلاح هم در مواضع و مواقعی وجود دارد اما ما همه چیز را رها کردهایم! مشروح این گفتگو در پی میآید:
رییسجمهوری اخیرا در سخنانش اشاره کرده است کارکنان دولت کاری برای انجام ندارند و بهتر است ساعت 9 بیایند و ساعت 13 بروند. آیا ارزیابی رئیس جمهور را قبول دارید؟
من نمیتوانم با یک کلمه آری یا خیر، به شما پاسخ دهم. میتوانم اینطور بگویم که هم بله و هم نه. بلهی من ناظر به فرازی از سخن رئیس جمهور است که از ناکارآمدی و بی خاصیتیها میگوید. با این توصیف کلی آقای رئیس جمهور در باب فقدان خروجیهای مشعشع دستگاهها و کارمندان، البته مبتنی بر زاویه دیدی خاص، تا اندازهای موافقم. تجربه زیستهی من در دستگاههای اجرایی - اداری و دانشگاهی گواهی میکند که بسیاری از ادارات، دستگاهها و نهادها در ایران بیخاصیت هستند و نبودشان از بودشان بهتر است. اما با وجود چنین وصفی که درست هم هست، نمیشود صرفا به این دلیل، حکمی کلی صادر کرد و گفت همه ادارات را تعطیل کنیم و بگوییم کارکنان همه دستگاهها از ساعت 9 تا 13 بر سر کار بیایند. باید به پیامدهای دیگر این نوع نگرشها، تصمیمات و تبعات و پیامدها بیش تر تامل کرد.
به نظرم باید یک گونهشناسی از دستگاهها انجام داد و دستگاههای با خاصیت و بیخاصیت را از هم تفکیک نمود. حتی این را نیز قبول دارم که بخشی از کارکنان دستگاهها، زائد و فاقد خروجی مورد انتظار هستند. اما با این وجود، نمیشود به سرعت نتیجه گرفت و یک حکم کلی صادر نمود.
اما اجازه می خواهم در کمال ادب و احترام، صریحا بگویم که قطعا با فرمایش سادهانگارانه و عجولانه دکتر پزشکیان در اینکه "کاری نداریم"، موافق نیستم. کافی است به فرایندهای اداری دولت در دستگاهها و مراکز خدمات رسان و حتی در دستگاههای ستادی، یک آشنایی و ورودی کارشناسانه و حتی معمولی داشته باشیم. ما در هرحال در همه این سالها، دولت را به یک منبع کم نظیر ارائه خدمات به مردم بدل کردهایم و دولت و کارگزارانش، وظایف بسیاری برای خود ساخته اند. البته بسیاری از این فرایندهای ابداعی، صرفا سلف سرویسی بوده و باید حذف شوند اما در هرحال به واسطهی بیکفایتی دستگاههای ستادی ریل گذار، اوضاع بهبود نیافته و همچنان در بر همان پاشنه عهد قدیم میچرخد.
بنابراین در چنین فضایی، لاجرم در ایفای این وظایف، فرایندهای بسیاری هر روز برای ارباب رجوع و مردم خلق شده است و مردم ملزم به عبور از فرایندها و دالانهایی هستند که هر روز هم بیش تر و مدرنتر شده است. تا دیروز سنتی بوده امروز بر بستر سامانهها و اپلیکیشنها و... قطعا جناب رئیس جمهور به دلیل زندگی و زیست خاصی که دارند با میدان و مردم میدان، سروکار چندانی ندارند. ایشان به گمانم نتوانستهاند به دقت دریابند که غالب امورات در دستگاههای میدانی و مرتبط با مردم، به شکلی ناقص یا رنج آور طی میشوند. خدمات دستگاههای اجرایی خدمت رسان، بسیار بیکیفیت و اذیت کننده ارائه میشود. من شخصا برای بارگذاری یک گواهی اشتغال دانشجویی برای فرزندم در کارگزاریهای تامین اجتماعی، بسیار عذاب دیدهام و هر بار هم داستانی داشته و دارم. با همه ادعاهای سامانه بازی و سامانه سازی، در وقتی که لازم دارید، هیچ چیز به کار مردم نمیآید و همه چیز ویترینی و نمایشی و بیخاصیت ساخته شده است. اصلا انگار همه چیز ابتدایی و دشوار طی میشود. به جز این مورد، میتوان مصادیقی بسیار دیگری را برشمرد. یک مثال دیگر، طی نمودن امور درمان و پزشکی در مطبها و بیمارستانها هست. پزشکان و کادر شریفی ارجمندی داریم اما فرایندها و سیاستها در ایستگاههای تعریف شده برای بهرهمندی از خدمات، ایراد بسیار دارد از تعرفهها که موضوعی کلان است تا تا نوبتگیری و نوبت دهی که کاری معمولی به شمار میآید و می توان با یک فرایند درست، آنرا سامان داد و پایش نمود.
مثال دیگرش طی فرایند ثبتنام، انتخاب واحد و تحصیل و فارغ التحصیلی در دانشگاهها و مراکز آموزشی هست. مثال دیگرش کارهای اداری ساده مثل ثبت اسناد و املاک و تغییر کاربری های زمین و دریافت پروانه و غیره است. مثال دیگرش صدور مجوزها هست. همه اینها که مثال بود و موارد فراوان دیگری که میتوان از آنها یاد نمود، یعنی بدفرایندیهای ناشی از بد اداره کردن. یعنی کارهای بر زمین مانده بسیار از ناحیه دولت و کارمندان و مدیران دولتی!
همه اینها خیلی واضح نشان میدهند که دولت و کارگزارانش در همه سطوح، کار زیادی برای انجام دادن دارند که به خوبی آنها را انجام نمیدهند. کار اتفاقا زیاد است و جای اصلاح هم در مواضع و مواقعی وجود دارد اما ما همه چیز را رها کردهایم. ما کار بسیار داریم اما کارگزار و مدیر دولتی کاری و متعهد نداریم که به فکر باشد. مردم عادی میدانند و میبینند که گاه سیاست ها و گاه فرایندها پوکیده، حداقلی و دشوار طی می شوند. اینکه کار نداریم، قطعا حرفی بدون پشتوانه و ناهمخوان با میدان و واقعیات میدانی است.
به علاوه تفکیک کارهای قابل انجام و کارهای غیرقابل انجام هم کار سختی نیست و این را همه می فهمند. حقیقتا جای حیرت است که رئیس قوه مجریه، از یاد میبرد که چقدر ریل گذاری های مهم و فرایندهای تاثیرگذار در زیست و زندگی مردم وجود دارد که توسط دولت و دولتیان رها شده و ایشان به عنوان رئیس دولت بدان ها توجهی نشان نمی دهند.
اشاره کرده اید که با بخشی از سخنان رئیس جمهور در باب ناکارآمدیهای اداری و ساختاری و کارکرد کارگزاران دولت، موافقید. به نظرتان چرا اینطور شده است؟ چرا ما به این وضعیت ناکارآمد اداری دچار شدهایم؟
بگذارید خیلی صریح بگویم. ایران بهشت رانت و سخاوت و نفوذ است. دستگاههای اداری ما بیحد و بیحساب و کتاب و البته برپایه نفوذها و مصالح، رشد و گسترش پیدا کردهاند. عمدتا هم ناشی از بدحکمرانی بوده است. نمیشود یک فرد یا مجموعه را به تنهایی مقصر دانست. همه متهماند. از مجلس تا دولت و حاکمیت.
خوب است به گزارش اخیر قوه قضائیه از مقصران حادثه بندر شهید رجایی اشاره کنیم. شاهد خوبی برای ارجاع و این گفتگو هست. براساس گزارش رسمی قوه قضائیه که مبتنی بر بررسی کارشناسی تقریبا یک ماهه صورت گرفته است، 21 نهاد و سازمان مختلف در حادثه انفجار بندر شهید رجایی مقصر شناخته شدهاند. داستان ساختار اداری ما هم همین است. مقصر یکی دو تا نیستند. همه مقصر بوده اند و هستند. گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هر آنکه هست گیرند.
آنچه رییسحمهوری گفته است سالهاست به عناوین مختلف از سوی دیگر مسئولان و کارشناسان نیز شنیده میشود. تکرار این سخنان در حالی که هیچ راه حلی برایش وجود ندارد، چه دستاوردی خواهد داشت؟
درست است. روح سخن رئیس جمهور در باب فقدان خروجی های مورد انتظار از دستگاهها و عدم انطباق ورودی و خروجی، بارها توسط محققان و گاه برخی متولیان به زبان آمده است اما این نوع بیان و چیدمان کلمات یا این نوع نتیجه گیری قطعی، سابقهای صریح ندارد. البته به نظرم مشابهت زیادی با برخی جملات احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری داشته است.
احمدینژاد حتی پا را فراتر مینهاد و گاه دیگر قوا را چون نمایندگان مجلس و مجلس را نیز استثناء نمیکرد. اما من تصور میکنم دکتر پزشکیان از منظری دیگر و احتمالا تا اندازهای صادقانه و خیراندیشانه به این موضوع ورود کردهاند منتها زاویه دید و درکشان، همه جانبه نبوده است.
ایشان چند دوره در مجلس بودند و عموما یک نماینده نسبتا فارغ البال و آزاد بودند. این را از مواضع و گفتار هم صندلیهای ایشان هم می توان استخراج نمود.. به نظرم ایشان درک عملیاتی شفافی از وضعیت اداری ایرانِ و درگیریهای روزمره مردم امروز نداشته و ندارند. ایشان زمانی در گذشته دور، سوابق اجرایی ارزشمندی داشتند اما اطلاعات شان دیگر به روز نشده است. ایشان در همه سالهای اخیر و نزدیک، در مجلس بودند و چندان به عمق نپرداخته بودند. مجلس هم گاه به یک گلخانه شبیه است که همه چیز آن کنترل میشود تا از استرس اجتناب شود. اساسا برخی از نمایندگان مجلس به دلیل زندگی گلخانهای که برای آنها فراهم شده است، کمتر مثل مردم عادی، به شمار میآیند و غالب خدمات شان هم به عنوان یک شهروند از در پشتی و مسیرهای انحصاری طی میشود. لذا طبیعی است که آنها درکی از ریل ها و فرایندهای زیست عادی شهروندان معمولی ندارند. آنها مسئول دفتر، راننده، معاونان پارلمانی در دستگاهها و تسهیلات مشابه دیگری دارند، که خواسته یا ناخواسته آنها را از مردم عادی و یک شهروند عادی جدا می کند. لذا طبیعی است که در هر محفل و جایی، در بالا بالاها مینشینند و حرفهای مهم و بزرگ به زبان میآورند که گاه بلاوجه است.
جناب پزشکیان هم سالها در مجلس و در همین فضا زیسته است اما اکنون دست تقدیر، سرنوشت دیگری برایشان رقم زده است. ایشان اکنون خواسته یا ناخواسته، رئیس یک قوه بسیار مهم شدهاند. متوجه شدند که جنس کار در پاستور با جنس کار در بهارستان خیلی متفاوت و گاه دشوارتر است. پرسش و پاسخ و مطالبه و لابی و شمشیر استیضاح در دست کجا و کار عملیاتی در میدان مین کجا. آن نماینده آزاد مجلس، اکنون در گرداب مشکلات آب، برق، گاز و دهها چالش دیگر گرفتار شده و چون آدم صادقی هم هست صریحا اظهار عجز میکند و به ندانم کاری و چه کنم چه نکنم افتاده است. ایشان در مناظرات انتخاباتی مطالبه گری تند و تیز بودند اما امروز میگویند کاری نمیتوانم بکنم.
اتفاقا تصور میکنم ارجاع مکررشان به گفتگوها با رهبری، به نظرم به نوعی نشان دهنده عمق نومیدیشان در برون رفت از وضع موجود است و این گویی راهبردی است که برای خود برگزیدهاند.
البته شاید نومیدیشان بلاوجه هم نباشد اما به گمانم در زمان انتخابات، درک شان چنین نبود و فکر میکردند اگر سکان به ایشان و یارانش داده شود، همه چیز گلستان میشود.
کاش ایشان داوطلب ورود به چنین صحنهای نمیشدند یا اگر شدند باید عمیقتر و دقیقتر به تحولات وارد شوند. کار در میدان، مخاطرات بیشمار داد و با اوامر و نواهی کلی به جایی نمی رسد. مهندسان معماری میگویند شیطان / خداوند در جزییات است. قوه مجریه میدان اجرائ است و اجراء، ظرائف بسیاری دارد. ایشان به نظر چنین نشان میدهند که اساسا آدمی راحت است و گویا به زبان و بداهه مجهز هستند و عمق و ورود چندانی به موضوعات ندارند و به نظرم حال و حوصلهاش را هم ندارند. یک دلیلش احتمالا اطمینانی است که ایشان یافتهاند که دیگر نمیشود کاری کارستان (مثلا در سیاست خارجی) کرد و صرفا از منظری پزشکانه، به برخی اقدامات موردی و نمادین چون تسکین دهندهها و داروهای مسکن روی آوردهاند تا دوره ریاست جمهوریشان به گونهای تمام شود. متاسفانه گاه نگاه شان در برخی حوزه ها، بی راه هم نیست. چرا که بیماریهای این اندام، ترکیبی و پیچیده شده است. اما همه بیماران یک جنس نیستند و برای برخی بیماری ها می توان با دقت درست و با مهارت، راه نجات و علاج یافت. این نیز هوشمندی می خواهد که کجا میتوان و کجا نمیتوان!
اگر شما می خواستید مشاوره ای به رئیس جمهور بدهید، چه نسخهای میدادید؟
راستش من پروتکل سادهای دارم. نخست شناخت و توصیف درست، دوم راه حلها اصلاحی و بهبود دهنده در دو بازه کوتاه مدت و بلند مدت. من معتقدم اولا صدور گزارههای کلی و سرراست برای توصیف شرایط ساختار اداری، شیوه عالمانهای نیست و باید با طبقه بندی و گونه شناسی، به فهم ساختار اداری پرداخت. ثانیا برای برون رفت، نباید احکام شدید و غلاظ یک سویه و یک جانبه فرمان مدار، صادر نمود و ثالثا باید با اهرم و ابزار نگاه کارشناسی که جناب رئیس جمهور گاه از آن یاد میکنند، به یک فرانگری و عمق نگاه رسید. باید بتوان با گونه شناسی، حوزههای قابل اقدام و حوزههای ناکام را جدا کرد. شاید در سیاست خارجی نشود کار مهمی انجام داد و دستگاه سیاست خارجی نیازمند چنین طول و عرضی نباشد اما در بسیاری از حوزه ها، دولت کار برای انجام دادن، بسیار دارد. دولت متولی خیلی کارها است به ویژه دولتهای ما که برای خود از آسمان تا اقیانوس کار تراشیدهاند!
من واقعگرایانه می گویم که اساسا در کوتاهمدت و در برخی حوزهها که تصمیمات و ریل گذاریها چند لایه و تودرتو شده است، نمیشود کار عمیق چندانی انجام داد. کارهای عمیق باید هماهنگ با همه ارکان، چندلایه، چند بخشی، جامع و زنجیره ای باشند. با اصلاحات موردی یا تک مهره ای، نمیشود به نتیجه رسید. اما نمی شود رئیس جمهور به صرف ناکامی و یا برخی موانع در سیاست خارجی و داخلی، چشم شان را بر دیگر کارها و اقدامات قابل حصول ببندند و چنین نتیجه بگیرند که ما بعنوان دولت، اصلا کاری برای انجام دادن نداریم و اینرا به عنوان رئیس قوه مجریه به رهبری نیز انتقال دهند.
هنر رئیس جمهور باید کار در همه جوانب باشد. همه کارهای سطح دو را بخوبی سامان دهد و هم در سطح کلان نقشه و ایده منسجمی داشته باشد. قانون همه یا هیچ نباید داشت.
رئیس جمهور باید بدانند که کارمندان دولت و نهادهای اداری ما، بنوعی آئینه حکمرانی ما هستند. نقص و چالش ها هم محدود به دولت هم نیست... فرا قوه ای است... در همین موضوع دیوانسالاری و دیوان بازی، اتفاقا دولت هم بی تقصیر نبوده و نیست.
ما در کنار ستاد بازی و شورا بازیها و تعریف دستگاههای حاکمتی و عملیاتی، عملا نمایشی امور را طی کردهایم. ما آگاهانه یا سهوی، در عموم این سالها، به سیاست افزایش تعداد دستگاههای اجرایی و کارکنان دولت و غیر دولت پرداختهایم و این، بودجه جاری کشور را بلعیده است اما با صراحت و در کمال تلخی میگویم که اگر این کار را هم نمیکردیم باید بر تعداد مستمری بگیران کمیته امداد و افراد تحت پوشش بهزیستی میافزودیم. دولت در ایران نتوانسته کارنامه درستی از خود در این حوزه، به جا بگذارد. حاکمیت هم همینطور.
ما اساسا نتوانستیم دولت را کوچک کنیم چرا که بازار کار و اشتغال را بزرگ و متنوع نکردیم. ما به اقتصاد و اشتغال و بخش خصوصی بی توجهی کردهایم و بازار اشتغال و کار را نابود کردهایم. برای همین خواسته یا ناخواسته، دولت بار تامین اشتغال را به دوش کشیده و نهایتا هم به طرز عجیبی بزرگ شده است و البته بدیهی است که کارآمدی هم ندارد. این نهاد که دولت مینامیم، فقط به یک دستگاه اشتغال ناکارآ بدل شده است. بنابراین در این شرایط، حذف این دستگاهها و آدم ها هم هیچ دردی را دوا نمیکند. می تواند موج بزرگتری از ناکارآمدی و غم را شکل دهد و حکمرانی را متلاطم کند و زندگی را برای اقشار معمولی جامعه که به کار دولتی اشتغال دارند، بیش تر بدتر کند.
البته تاکید می کنم این نقیصه فقط محدود به دولت نیست. مگر مجلس، قوه قضائیه، حوزه نظامی، حوزه امنیتی، شهرداری ها، صدا و سیما و... بزرگ و کم رمق نیستند؟ آیا تعداد کارکنان و خروجی این نهادها، استاندارد و رضایت بخش است؟
بازمهندسی دستگاههای اجرایی و ساختارهای دولتی و غیردولتی، کارهای بنیادی تری طلب می کند که ما از آنها غافل شدهایم و رئیس جمهور پزشکیان هم قاعدتا توان چندانی برای بهبود نخواهد داشت.
من یک نمونه ساده می گویم. اخیرا سازمان اداری و استخدامی در اقدامی به اصلاحات ساختاری در وزارت جهاد کشاورزی مبادرت کرده است. اصلا به درست و غلطش هم کار ندارم. میتواند از منظری یک کار درست باشد. از منظری هم نه اما فرجامش را رصد کنید. ببینید چه شده است؟ توئیتهای رئیس سازمان امور اداری و استخدامی و مواجهه معاون اول و دیگر مقامات ر ا ببینید. حتما به جایی نخواهد رسید چرا که شدنی نیست!
حتی در همین اقدام ساده هم معاون اول این دولت با رئیس جمهور و سازمان امور اداری و استخدامی، در یک راستا و یک ارتفاع نیستند.
از طرفی کاملا آشکار است که اصلاحات اداریمان هم گزینشی و موردی است و این توسط دستگاهها و کارمندان هم درک میشود و صدای اعتراض شان بلند می شود. با اصلاحات مبتنی بر تبعیض (حتی درست)، نمی شود انتظار نتیجه را داشت. کارکنان منابع طبیعی حق دارند بپرسند چرا ما باید آواره و کم ارج و اندازه شویم اما فلان دستگاه بیخاصیت دیگر، فربه و بزرگ شود؟ به این دلایل، بنظر من این نوع ورودها بینتیجه است و قطعا با شکست مواجه میشود. ما به انقلابهای سیستمی و مبتنی بر بازههای کوتاه و بلند مدت پایدار نیار داریم.
با این حرفها، راهکار عملیاتی و شدنی ترین اقدام پیشنهادیتان به رئیس جمهور چیست؟
راستش من از کارهای عمیق و بنیادی، اندکی نومید هستم. به این دولت هم کمتر امید دارم چرا که دولتی حداقلی و دولتی در شرایط گذار و خاص است. من اسم این دولتها را دولت ناب می گذارم. دولت نان و آب و بنزین. متاسفانه مشابه بسیاری دیگر از دولت های مستعجل!
اما عجالتا به رئیس جمهور پیشنهاد میکنم اگر توانی دارد که این هم می تواند خوشبینانه تلقی شود، مقدمتا بر کارگزارانِ درست و متعهد متمرکز شود. خیلی دیر نشده است. این دولت سه سال دیگر می تواند باشد.
انتصابات پاشنه آشیل همه دولت ها و این دولت هست. ما در شرایط ضعف سیستمیک، صرفا میتوانیم به کارگزاران متعهدِ بصیر و دلسوز رجوع کنیم. کارگزاران درست و سالم میتوانند تا اندازه ای ریلها را در حد اندکی تغییر دهند و فرایندها را بهتر طراحی کنند و از آلام مردم و سیستم موجود بکاهند. باندبازی و حلقه پروریهای دوران قاجاری و انتصاب با توصیه عمه و خاله، امورات را سخت تر و اصلاحات را دور از دسترس خواهد کرد. نشاندن چاکران و نوکران استمرار طلب و در پی میز و منصب، می تواند تنها روزنههای امید به اصلاحات را هم کور کند. شاید این شدنی ترین کار ممکن در این زمان باشد تا بببینیم آینده چه خواهد شد!
بنابراین پیشنهاد عاجل من، تجدیدنظر در کارگزاران ناکارآمد و متخلق به منافع شخصی و همواره چسبیده به میز و مناصب هست. اصلا یکی از دلایل سنگینی بودجه جاری همین مدیران منفعت طلب هستند که سیستم را به تخریب کشانده اند. خروجی خاصی ندارند اما با قاعده گذاریهای تبعیض آمیز معطوف به خود و طبقه خاص خود، در پرداخت و مزایا و تقسیم کارهای باندی، کارآمدی حداقلی را هم از بین می برند و امید و آدم ها را به انزوا میکشانند.
پیشنهاد دوم من که البته سخت هم هست، انسجام بخشی به نظام پرداخت و حقوق کارکنان دولت است. همه میدانند که برای یک کار مشخص (مثلا نامه رسانی فیزیکی یا کار دبیرخانه ای و حتی آبدارچی گری)، هر دستگاهی نظام پرداخت خاص خود را دارد. این ملوک الطوایفی و قلدربازی روا نیست. این نظام پرداخت باید قاعده مند میشد که نشد. تبعیضهای سنگین و غم انگیز، بودجه جاری را نابود کرده است. دولت اگر توانی دارد، به این موضوع بپردازد و سایه شوم تبعیض های ناروا را بر دارد. اگر این پیشنهادات مقدماتی، شدنی نباشد، دیگر حرفی نمیماند. فقط باید منتظر معجزهای ماند. اما اگر این اقدامات عاجل خوب پیش رود، میتوان از تغییرات عمیق در ریلگذاریها سخن گفت. در آن وقت، میتوان از آرمانهای بلند و اصلاحات عمیق و همراهیهای سخت دیگر گفت و آنها را در دستور کار قرار داد.
223223
کد خبر 2115122