شنبه 3 آذر 1403

کشف حجاب، مقابله با سنت یا مدرنیزاسیون

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
کشف حجاب، مقابله با سنت یا مدرنیزاسیون

در بخشی از یادداشت یک پژوهشگر تاریخ معاصر آمده است: قانون کشف حجاب که در زمان رضاخان اتفاق افتاد، اثرات منفی زیادی داشت، چرا که رضاشاه و اطرافیانش فقط به ظاهر مدرن شدن بسنده کرده بودند.

در بخشی از یادداشت یک پژوهشگر تاریخ معاصر آمده است: قانون کشف حجاب که در زمان رضاخان اتفاق افتاد، اثرات منفی زیادی داشت، چرا که رضاشاه و اطرافیانش فقط به ظاهر مدرن شدن بسنده کرده بودند.

خبرگزاری مهر، گروه سیاست - علیرضا قاسم‌زاده: در دورانی که غرب پله‌های ترقی را پشت سر می‌گذاشت، سایر کشورها در نقاط مختلف دنیا محو تغییرات ظاهری و باطنی این اتفاقات بودند. بعضی از کشورها علاقه پیدا کردند تا تحولات غرب را وارد کشورهای خود کنند. برخی کشورها ظاهر این تغییرات را بیشتر مورد نظر قرار دادند و شروع پیشرفت و تمدن نو را از ظاهر آغاز می‌کردند. در ایران نیز با شروع تمدن غرب، پادشاهانی در نظر داشتند تا از پیشرفت‌ها عقب نمانند. آنها این عقب‌ماندگی را از ظاهر شروع کردند و در اغلب مسائل در حد همان ظاهر باقی ماند و به تغییرات بنیادین تبدیل نشد.

بسیاری تصور می‌کنند مسئله غربی شدن از زمان پهلوی اول مطرح و آغاز شد؛ درحالی‌که جرقه‌های آن از زمان قاجار و توسط روشنفکران و فرنگرفته‌ها زده شد. درست در همان زمانی که پادشاهان به فرنگ می‌رفتند و به‌جای الگو گرفتن برای پیشرفت، خوش‌گذرانی‌های خود را ترجیح می‌دادند. اولین تأثیر افکار و عقاید روشنفکران فرنگرفته در ایران را می‌توان بر شاهزادگان قاجاری مشاهده کرد. این مورد را می‌توان در خاطرات آن‌ها مشاهده کرد. برای مثال تاج‌السلطنه، دختر ناصرالدین شاه، در خاطراتش به این قضیه اشاره کرده است: «در مسافرت تبریز، در تمام عرض راه و دهات، زن و مرد را با یکدیگر بدون حجاب مشغول کار دیدم.» دختر تاجالسلطنه، مهین بانو، خاطره‌ای را تعریف می‌کند: «پدرم وقتی از اروپا برگشت، چادر را از سر مادرم و خانم‌ها برداشت.» تصور بهتر و جالب‌تر را می‌توان در تعریف خانم لیدی شیل، همسر سفیر وقت انگلیس، متوجه شد: «در عید نوروز، همان‌طور که نمایندگان خارجی برای سلام به دربار دعوت می‌شدند، همسران آن‌ها هم برای تبریک، خدمت بانوان سلطنتی می‌رسیدند. در یکی از عیدهای نوروز موفق شدم به حرمسرا بروم. ناگاه در تالار... دختر زیبای 20 ساله‌ای را دیدم که با مد پاریس لباس پوشیده بود. چارقد هم نداشت. سر و زلفش آرایش فرنگی داشت. من تصور کردم یک دختر اسپانیولی است، اما مادام عباس به من گفت این دختر مشیرالدوله سفیر کبیر ایران در استانبول است. در مدرسه سن مارتین فرانسوی‌ها تربیت شده است...»

از سوی دیگر روشنفکران فرنگ دیده نیز با استفاده از نشریات و جلسات خصوصی بی‌حجابی را ترویج و تبلیغ می‌کردند. برای مثال نشریه «عالم نسوان» که توسط «انجمن فارغالتحصیلان مدرسه دخترانه آمریکایی تهران» مدیریت می‌شد و یا کنسرت «قمرالملوک وزیری» در سال 1303 تأثیرات به‌خصوصی در این زمینه داشتند. این بی‌حجابی در آن زمان بخاطر مخالفت‌های بسیاری از علما و مردم در حد دربار ماند و گسترش زیادی را در پی نداشت.

این تأثیرات در زمان رضاشاه نمود بیشتری پیدا کرد. این تأثیرات که محمدعلی فروغی نیز در آن سهم بسزایی داشت؛ پس از بازگشت رضاشاه از سفر ترکیه در سال 1313، بیشتر شد. رضا شاه در آن زمان بر مدرنیزاسیون کشور بسیار پافشاری می‌کرد. او یکی از نشانه‌های تمدن و توسعه را جدایی دین از سیاست می‌دانست و به همین دلیل با احکام دین اسلام مخالف بود. همچنین عامل عقبماندگی ایران را وجود دین اسلام می‌دانست و بر این باور بود تا زمانی که این دین در کشور وجود داشته باشد هیچ پیشرفت و توسعه‌ای در ایران رخ نخواهد داد.

از اولین نشانه‌های گرایش رضاخان به بی‌حجابی را می‌توان در تشکیل جمعیت بیداری نسوان در دیماه 1305 مشاهده کرد. یکی دیگر از اقداماتی که در راستای بی‌حجابی صورت گرفت، حضور عصمت دولتشاهی، همسر رضاشاه، به‌همراه دخترانش، شمس و اشرف، در قم بود. این سفر که در نوروز سال 1306 انجام شد اعتراضات بسیاری از علما و مردم را در پی داشت. برای اولین بار خانواده رضاشاه در این سفر بدون حجاب در اجتماع حاضر شدند. عصمتالملوک دولتشاهی این‌گونه تعریف می‌کند: «شب عید نوروز سال 1306 برای زیارت به قم رفته بودیم. دخترهای شاه (شمس و اشرف) هم با عده‌ای دیگر، که اسم‌هاشان یادم نیست با ما بودند. بعد از زیارت، قرار بود در قسمت بالای غرفه‌های رواق که بین حرم و ایوان قرار دارد چادرهای سیاه خود را با چادر سفید که همراه برده بردیم عوض کنیم. همه این کار را با سرعت انجام دادند؛ ولی من دقت و سرعت لازم را در این کار به کار نبردم؛ در نتیجه، مدتی بدون چادر یعنی بی حجاب شدم. مشاهده این وضعیت از سوی آقایی که مشغول موعظه بود بشدت مورد اعتراض قرار گرفت. بعد هم یکی از علما که در حرم مطهر حضور داشت در تأیید گفته‌های آن آقا مطالبی را عنوان کرد که نزدیک بود بلوایی بر پا شود.»

سفر امانالله خان افغان، پادشاه افغانستان، به‌همراه همسرش، ثریا، به ایران در خرداد 1307 را نیز از اولین زمینه‌های بی‌حجابی در ایران دانست. در این سفر زنان افغانستانی همراه پادشاه با بی‌حجابی در مهمانی‌ها شرکت می‌کردند. هنگام بازگشت نیز زنان با لباس و کلاه اروپایی از شهرهای ایران عبور می‌کردند. این اقدام نشاندهنده تمایل رضاخان به کشف حجاب بود.

در سال 1310 نیز رضاخان طی یک دستور اعلام کرد: «زنان باید در برداشتن حجاب خود آزاد باشند و اگر فردی یا ملایی متعرض آنان شد، شهربانی باید از زنان بی‌حجاب حمایت کند.» در سال بعد نیز برگزاری کنگره زنان شرق به ریاست شمس پهلوی برگزار شد. در این کنگره زنان کشورهای دیگر با همان پوشش غربی و بدون حجاب در آن حاضر شدند و از بی‌حجابی به‌عنوان تمدن بسیار تبلیغ کردند. همچنین در گام دیگر او تشویقکننده ایجاد مراکز تعلیم و تربیت و مدارس به سبک اروپا و غرب بود. رضاخان در سفر به ترکیه در خرداد سال 1303 دیده بود که زنان بدون حجاب در فعالیت‌های اجتماعی حاضر هستند. در 11 آذر سال 1304 برای محمود جم، نخستوزیر وقت که کشف حجاب در زمان او رخ داد، این طور تعریف می‌کند: «نزدیک دو سال است که این موضوع کشف حجاب سخت فکر مرا به خود مشغول داشته است، خصوصاً از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آن‌ها را دیدم که «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته و دوشبهدوش مردهایشان در کارهای مملکت به آن‌ها کمک می‌کنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.»

در بازگشت او از ترکیه، در تاریخ 22 اردیبهشت 1314 «جمعیت زنان آزادیخواه ایران» را به ریاست دختر ارشد خود، شمس پهلوی، تأسیس کرد. پس از آن نیز مقررات جدیدتری وضع کرد تا هماهنگی بیشتری بین متحدالشکل کردن لباس مردان و کشف حجاب زنان برقرار باشد. سرانجام قانون کشف حجاب در 17 دی سال 1314 ابلاغ شد. این قانون از همان روزی که مطرح شد مخالفان بسیاری را داشت. برای مثال آقایان شیخ عبدالکریم حائری، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدحسین قمی و جمعی از علمای دیگر اعتراضات بسیاری به عملکرد رضاخان در ترویج بی‌حجابی داشتند. در همین راستا نیز بسیاری از آنان به‌دلیل مخالفت با کشف حجاب تبعید شدند.

سرانجام در 17 دیماه 1314 کشف حجاب در کشور رسمیت پیدا کرد. در این روز رضاخان همراه با همسر و دخترانش که کشف حجاب کرده بودند در مراسم جشن فارغالتحصیلی دختران دانش‌سرای مقدماتی حاضر شدند. تمامی مسئولان کشوری با همسران خود به این مراسم دعوت شده بودند. در این مراسم طی هماهنگی‌هایی که از قبل آن انجام شده بود، همسران مسئولان بدون حجاب حضور پیدا کرده بودند. رضاشاه در گوشه‌ای سخنرانی این طور گفت: «باید خیاط‌ها و کلاه دوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند. ما میله‌های زندان را شکستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد.»

تاجالملوک از روزهای نخستینی که کشف حجاب اجباری شده بود این طور تعریف می‌کند: «یادم می‌آید ما حتی موقعی که در اتومبیل نشسته بودیم و حجاب نداشتیم از دیدن عابرین خجالت می‌کشیدیم. این موضوع مربوط به طبقi خاصی نبود و عموم مردم از این دستور بدون مطالعه در رنج و عذاب بودند. رضاشاه دستور داده بود که همه ما باید بی‌حجاب باشیم. این کار اول بسیار مشکل بود، خجالت می‌کشیدیم و خیلی ناراحت بودیم. اوایل کلاه پوست سرمان می‌گذاشتیم و پالتو پوست با یقه بلند می‌پوشیدیم. سعی می‌کردیم کمتر در انظار ظاهر شویم و به همین جهت اغلب به بیرون شهر می‌رفتیم. یادم می‌آید در آن روزها معمولاً به باغ حسام‌السلطنه در اکبرآباد می‌رفتم تا ناچار نباشم در انظار عموم مردم بی‌حجاب باشم. چون از خودمان اختیار نداشتیم مجبور به اطاعت از دستور شده بودیم.»

بسیاری از پیشرفت‌ها در ظاهر افراد فراوانی از پادشاه گرفته تا عوام را مجذوب خود کند. می‌توان گفت در بسیاری از مواقع نیز بدون در نظر گرفتن موقعیتی که در آن هستیم اقداماتی را انجام می‌دهیم تا به آن پیشرفت برسیم. پیشرفت و مدرن شدن به سبک غرب در جای خود تحول عظیم و مثبتی است اما ممکن است در برخی موارد اثر عکس داشته باشد. این مدرن شدن برای همه جوامع لازم است مخصوصاً در این دوره که مدرن نشدن برابر با مرگ یک ملت است. نکته‌ای که باید به آن توجه شود نوع مدرنیزه شدن و پیشرفت است. اگر بخواهیم مدرنیزاسیون غربی را به جوامع شرقی و دولت‌هایی که تمدن و فرهنگ بسیاری دارند را وارد کنیم باید تحلیل و تفکیک‌های بسیاری انجام شود. به‌عنوان مثال قانون کشف حجاب که در زمان رضاخان اتفاق افتاد اثرات منفی بیشتری داشت. می‌توان به این نتیجه رسید که رضاشاه و اطرافیانش فقط به ظاهر مدرن شدن بسنده کرده بودند. مدرن شدن و پیشرفت زمانبر و اساسی است. از طرفی نیز باید با توجه به فرهنگ، اقلیم، سیاست، اجتماع و... هماهنگ باشد و حداقل تضاد و تناقض کمتری در خود داشته باشد تا بتواند نتایج مثبتی در پی داشته باشد. در غیر این‌صورت علاوه بر شکست خوردن نقشه مدرن شدن، اعتراضات و همراه نبودن مردم در سیاست‌های دیگر را نیز در پی خواهد داشت.