پنج‌شنبه 8 آذر 1403

کلفتی گردن و تعداد کالسکه ها تا شاسی بلندها

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
کلفتی گردن و تعداد کالسکه ها تا شاسی بلندها

گفتم بابا پس حالا که تعیین می‌کنید محض رضای خدا چشمان‌تان را وا کنید که به چاله نیفتید. وکیل خوب انتخاب کنید. گفتند خیلی خوب. بله گفتند خیلی خوب، چشمهاشان را وا کردند. درست هم دقت کردند، اما در چه؟ در عظم بطن، کلفتی گردن، زیادی اسب و کالسکه، بیچاره‌ها خیال می کردند که گویا این وکلا را می‌خواهند به پلوخوری بفرستند!

خشت اول کج صدوبیست‌_سی سال پیش زنده‌یاد علامه دهخدا در آغاز ایجاد مجلس و نمایندگانش در ایران نوشت: «... مشروطه یعنی عدالت، مشروطه یعنی رفع ظلم، مشروطه یعنی آسایش رعیت، مشروطه یعنی آبادی مملکت... اما از همان روزی که... دیدم مردم می‌گویند حالا دیگر باید وکیل تعیین کرد، یک دفعه انگار می‌کنی یک کاسه آب‌داغ ریختند به سر من، یکدفعه سی‌وسه بندم به تکان افتاد. یک دفعه چشمم سیاهی رفت. یک دفعه سرم چرخ زد. گفتم بابا نکنید، جانم نکنید بدست خودتان برای خودتان مدعی نتراشید.

گفتید به! از جاپن گرفته تا په‌تل‌پرت همه مملکت‌ها وکیل دارند. گفتم بابا والله من مرده شماها زنده، شما از وکیل خیر نخواهید دید، مگر همان مشروطه خالی چطورست؟ گفتند برو پی کارت. سواد نداری حرف نزن. مشروطه هم بی وکیل میشه؟ دیدم راست می‌گویند. گفتم بابا پس حالا که تعیین می‌کنید محض رضای خدا چشمان‌تان را وا کنید که به چاله نیفتید. وکیل خوب انتخاب کنید. گفتند خیلی خوب. بله گفتند خیلی خوب، چشمهاشان را وا کردند. درست هم دقت کردند، اما در چه؟ در عظم بطن، کلفتی گردن، زیادی اسب و کالسکه، بیچاره‌ها خیال می کردند که گویا این وکلا را می‌خواهند به پلوخوری بفرستند!...»

خشت دوم کج

از آن روزگار بیشتر از یک قرن گذشته. گذشته روزگاری که شاعران مشروطه مثل عارف قزوینی می‌سرودند: «خوابند وکیلان و خرابند وزیران» اما آیا بعد از گذشت صدوپنجاه سال چیزی در ایران عوض شده؟ جواب این سوال را وقتی با یک «نه» بزرگ و قاطعانه می‌دهید که در این سه_چهار سال اخیر اخبار مجلس کنونی را پیگیری کرده باشید. مثل ماجرای امتیاز خودروهای شاسی‌بلند که گفته شد به برخی نمایندگان داده شده و همزمانی انکارها و اصرارها و تایید و تکذیب‌های مکرر و متناقض!

تا ثریا می‌رود دیوار کج

راستی هیچ وقت مردم ما کلاه خودمان را قاضی کرده‌ایم که ببینیم کجای کارمان ایراد دارد که از پی صدوپنجاه سال از ایجاد مجلس در ایران که قرار بود به وکالت از ملت، بازتاب دهنده‌ی مشکلات مردم پیش دولت و دولتیان باشد، همچنان در عمل این نهاد نتوانسته ایفاگر چنین نقش مهمی باشد؟ به حرف دهخدا دقت کنید. مردم صدسال پیش موقع انتخاب نماینده چشم‌هایشان را باز کردند، خوب هم دقت کردند اما به چه؟ به کلفتی گردن و تعداد کالسکه و اسب!

فرهنگ آشنایی نیست؟

هنوز هم از پس این همه سال ما به جز آن کسی که آمده پول بپاشد، حالا به هرنحوی و در هر شهری بنا بر عرف فرهنگی همانجا هزینه‌ها کند، مگر کاندیدای دیگری را آدم حساب می‌کنیم؟! هیچ از خودمان هم نمی‌پرسیم کسی که چنین خاصه‌خرجی‌هایی می‌کند، قرار است برود روی صندلی بهارستان بنشیند تا جبران سرمایه از دست رفته کند یا از حق عموم ما ملت ایران دفاع کند؟ یعنی واقعن ما این قدر عزیزیم؟

*روزنامه نگار

216216

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1862651