شنبه 3 آذر 1403

گره تل‌آویو باز نشد

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
گره تل‌آویو باز نشد

روی کار آمدن نتانیاهو، خود دلیل آن است که گزینه‌های اسرائیل برای اداره خود تمام شده و به مرحله نازایی رسیده است.

به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

پنجمین انتخابات پارلمانی رژیم صهیونیستی طی چهار سال اخیر، در روز دهم آبان ماه جاری برگزار شد و خبرها بیانگر آن است که ائتلاف راست و مذهبی رژیم به ریاست «بنیامین نتانیاهو»، با 13 کرسی اختلاف از بلوک رقیب به پیروزی رسیده است.

با توجه به اینکه این رژیم ناچار به تکرار انتخابات‌ها و تکرار انحلال پارلمان‌ها و فروپاشی کابینه‌ها بوده، سؤال اول این است که آیا این انتخابات و نتایج آن می‌تواند رژیم اسرائیل را از وضع گذشته بیرون ببرد تا ناگزیر به تکرار انتخابات نشود؟

سؤال دوم این است که با فرض روی کار آمدن دوباره حزب لیکود و نتانیاهو، چه تغییری در نگرش‌ها و سیاست‌های کنونی رژیم پدید آمده و چه تأثیری در فضای منطقه برجای می‌گذارد؟

پیروزی انتخاباتی حزب لیکود در واقع بیش از آنکه مرهون اقبال به آن باشد، مرهون تضعیف موقعیت بلوک رقیب است.

حزب لیکود در این انتخابات 32 کرسی به دست آورده است؛ در حالی که در انتخابات 11 اسفند 1398 به 36 کرسی رسیده بود و درانتخابات سوم فروردین 1400 نیز، 30 کرسی به دست آورد.

در واقع در این صحنه یک بلوک انتخاباتی موسوم به حریدی و اتحاد صهیونیزم دینی در مقابل یک بلوک دیگر موسوم به میانه و چپ به پیروزی رسیده است؛ در حالی که در این دو بلوک وضع احزاب محوری - لیکود و یش‌عتید - متفاوت است، با این وصف ماده اختلاف در احزاب شکل‌دهنده به ائتلاف باقی مانده است.

انتخابات اخیر و نتایج آن چیزی را در جامعه متعارض صهیونیستی تغییر نداد، فقط دولت ائتلافی لاپید را به زیر کشد و احتمالاً دولت ائتلافی نتانیاهو را جایگزین آن کرده ولی محتوای اختلافات و دلایل آن باقی مانده است.

در واقع هر دو بلوک انتخاباتی اعتراف می‌کنند رژیم به شدت دچار ضعف شده است.

سخن نتانیاهو پس از اعلام نتایج اولیه انتخابات این بود: «اقتدار، معیشت و امنیت را به اسرائیل بازمی‌گردانیم» و یائیر لاپید، نخست‌وزیر فعلی گفت: «مبارزه برای ایجاد یک دولت یهودی، دموکرات، لیبرال و مدرن ادامه دارد.» در واقع خود این ادبیات نشان داد رهبران رژیم، اسرائیل را تضعیف شده ارزیابی می‌کنند و این به معنای شکست سیاست‌هایی است که چنین نتیجه‌ای را رقم زده است.

حزب نتانیاهو در شرایطی روی کار می‌آید که در آمریکا هنوز دولت حزب دموکرات سرکار است.

حمایت نتانیاهو و لیکود از ترامپ و جمهوری‌خواهان در انتخاباتی که منجر به روی کار آمدن جو بایدن شد، هنوز موضوع مهم میان آمریکا و رژیم صهیونیستی است به همین جهت هنوز نتانیاهو سرکار نیامده مقامات دولت بایدن گفته‌اند، بن‌گویر و... نباید عضو کابینه اسرائیل بشوند و هرتزوک رئیس‌جمهور رژیم خطاب به یهودیان آمریکای شمالی گفته است

«اگر انتخابات اسرائیل باب میل شما نبود هم به نتایج آن احترام بگذارید.» البته می‌دانیم اختلاف میان آمریکا و اسرائیل اصولی نیست ولی این مشخص است که نتانیاهو به دلیل آنکه شدیداً احساس ضعف می‌کند، اقداماتی را از آمریکایی‌ها - به‌خصوص علیه ایران - مطالبه می‌کند که در توان آنان نیست.

یکی از موضوعات مهمی که نتانیاهو در حین تبلیغات انتخاباتی به آن پرداخت، پرونده گازی مدیترانه و توافق انجام شده میان یائیر لاپید و میشل عون، با وساطت نماینده آمریکا بود.

وی با صراحت اعلام کرد، این یک توافق خسارت‌بار برای اسرائیل است و او به محض به قدرت رسیدن آن را لغو خواهد کرد. در این‌جا یک سؤال وجود دارد، آیا این سیاست اعلامی عملی می‌شود؟

لیکود و نتانیاهو، در این پرونده، بلوک انتخاباتی مقابل خود را متهم به دادن امتیازات زیاد به حزب‌الله کرده‌اند، اما واقعیت این است که رژیم اسرائیل هیچ چاره‌ای جز تن دادن به این امتیازات نداشته است و اگر نتانیاهو بخواهد سیاست صادرات گاز به اروپا را دنبال کند، چاره‌ای جز تمکین به حقوق لبنان ندارد؛ چرا که مانع لبنان مانعی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت.

عدم تمکین تل‌آویو به بیروت سبب ناامن شدن کل مدیترانه برای صادرات گاز رژیم می‌شود و این با منافع اسرائیل سازگاری ندارد.

اگر نتانیاهو به شیوه ترامپ، گمان کرده است با ابراز مخالفت، لبنان را وادار به پذیرش سهم کمتری از گاز مدیترانه می‌کند، این برداشت اشتباه است؛ به همان میزان که برداشت ترامپ از پاره کردن برجام اشتباه بود.

بر این اساس به نظر می‌آید نتانیاهو ناگزیر به پذیرش توافق لاپید - عون باشد و تغییری در این وضعیت پیش نیاید.

این انتخابات نه تنها تأثیر کاهنده‌ای در مقاومت ضدصهیونیستی فلسطینی‌ها نخواهد داشت، بلکه آن را تشدید نیز خواهد کرد.

در نظر داشته باشیم که از زمان تأسیس رژیم جعلی اسرائیل در سال 1327ش تاکنون، درگیری فلسطینی - اسرائیلی، اولین و مهم‌ترین چالش تل‌آویو بوده است.

نتانیاهو در زمانی دوباره به نخست‌وزیری می‌رسد که کرانه باختری شعله‌ور بوده و گزینه‌های قبلی برای مهار فلسطینی‌ها تقریباً به صفر رسیده است. در کرانه باختری طی دو سال گذشته چند هزار اقدام علیه اسرائیل به وقوع پیوست و در همین ماه‌های اخیر لااقل هفت نفر از نظامیان آن در کرانه به هلاکت رسیدند.

درگیری‌های کرانه باختری هم‌اینک مسلحانه هم شده و این چالشی است که نتانیاهو نه تنها برای آن راه‌حل ندارد، بلکه - حسب تجربه - سیاست‌های او این منطقه را شعله‌ورتر می‌کند.

کرانه باختری اینک در کنترل محمود عباس نبوده و در چارچوب توافق اسلو و مادرید هم قابل تجزیه و تحلیل نیست. می‌دانیم که کرانه باختری به دلیل اتصال به مثلث جنین، قدس و اردوگاه‌های فلسطینیان در اردن، موقعیت ویژه‌ای دارد.

در این محدوده بین 7 تا 8 میلیون نفر عرب فلسطینی زندگی می‌کنند و شعله‌ور ماندن نهضت آزادی‌بخش در کرانه، اسرائیل را درگیر چالش بزرگ امنیتی و اجتماعی می‌کند.

وضعیت اجتماعی سرزمین‌های 1948 هم از دو منظر فلسطینی و یهودی رو به آشوب است. فلسطینی‌های 1948 شمالی - حد فاصل تل‌آویو تا کریات شمونه در شمال - به موازات شعله‌ور شدن کرانه باختری و نابسامانی داخلی رژیم اسرائیل به صحنه می‌آیند و از این مهم‌تر وضعیت خود جامعه یهودی است که در سال‌های اخیر به سمت تشدید تنش پیش رفته است.

منازعات میان احزاب مختلف رژیم از یک‌سو و شدت گرفتن مخالفت یهودی‌ها با سیاست دولت غاصب اسرائیل از سوی دیگر وضع داخلی اسرائیل را بحرانی‌تر می‌کند.

نتانیاهو برای این وضعیت نسخه‌ای ندارد و تأکید افراطی او بر دامن زدن به منازعات پیرامونی و شکافی که در درک این موضوع میان نهادهای مختلف رژیم وجود دارد، به وخامت اوضاع می‌انجامد.

در همین انتخابات، احزاب اسرائیلی تا حد متهم کردن یکدیگر به «خیانت» پیش رفتند. بر این اساس رئیس‌سابق سرویس امنیت داخلی اسرائیل، «شاباک» طی مقاله‌ای نوشت: «تصور ما این بود که فضای داخلی اسرائیل به سمت تنش می‌رود اما حالا می‌بینیم اسرائیل به سمت جنگ داخلی پیش می‌رود».

روی کار آمدن نتانیاهو، خود دلیل آن است که گزینه‌های اسرائیل برای اداره خود تمام شده و به مرحله نازایی رسیده است.

نتانیاهو یک بار در سال‌های 1375 تا 1379 و سه بار دیگر در فاصله سال‌های 1388 تا 1400 نخست‌وزیر بوده است و انتخاب چندباره او به معنای ادامه دوره‌هایی است که بوی ناکامی می‌دهد.

در پایان دوره اول که او نخست‌وزیر بود، اسرائیل ناچار شد از جنوب لبنان فرار کند در سه دوره بعدی که نخست‌وزیر بود، اسرائیل از فلسطینی‌ها در چندین جنگ شکست خورد و در مواجهه با حزب‌الله و ایران هم نتوانست توفیقی به‌دست آورد.