آرماگدون هستهای
اظهارات اخیر جو بایدن درباره جدی گرفتن صحبتهای پوتین که از هر وسیله ای در جنگ اوکراین استفاده خواهد کرد و «طرح بحث احتمال برخورد هسته ای» و بهکار بردن واژه «آرماگدون» و ارجاع به بحران موشکی کوبا در 1962 برای همه دستاندرکاران مسائل بین المللی در خارج از آمریکا و برای تحلیلگران آمریکایی در داخل این کشور بی تردید ضربه و شوکی در خور عنایت بود.
آرماگدون واژه ای است که از کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان به عاریت گرفته شده و ناظر بر برخورد خونین و مهلک جنگ های آخر الزمانی است و بحران موشکی کوبا، دقیقا در 60سال پیش در این ماه، بزرگترین بحران دوران جنگ سرد بود که احتمال برخورد اتمی بین دو ابرقدرت را با استقرار موشک های شوروی در کوبا جدی کرد و نهایتا بعد از افزایش تنش در دوران کندی، روس ها حاضر به برچیدن موشک های خود از کوبا شدند. حرف های بایدن بهگونه ایکه منعکس شد، فضای روانی خاصی از ترس و نگرانی را ایجاد کرد. بعد از آن سخنان، مقامات آمریکایی سعی کردند که فضا را تا حدودی آرام کنند و بگویند که هنوز اطلاعات دقیق و مبتنی بر فعالیت های پنهان از تحرک هسته ای روسیه ندارند و لذا احتمال آن مطرح است نه قطعی بودن وقوع آن.
سخنان بایدن را که شاید سنگین ترین اظهارات سیاست خارجی او در دو سال گذشته باشد، چگونه می توان تجزیه و تحلیل کرد؟
در فضای جاری جهانی و داخلی آمریکا، حداقل سه مفهوم اساسی می تواند ما را در واکاوی این سخنان یاری کند: «جنگ روانی - استراتژیک آمریکا و روسیه»، «بار انتخاباتی داشتن» و «خشن شدن زبان تعاملات بین المللی.»
الف - جنگ روانی - استراتژیک آمریکا و روسیه. نبرد استراتژیک که در واقع از پایان جنگ سرد در 1991 آغاز شد، با جنگ روسیه علیه اوکراین وارد مرحله نوین و کاملا سرنوشت سازی شد. دو عنصر «روانی» و «استراتژیک» در کنش و واکنش بین مسکو و واشنگتن در سه دهه گذشته بهطور عام و در هشت ماهی که از جنگ اوکراین می گذرد، به مفهوم روانی «برتری» و «غلبه» بسیار جدی داده است.
غرب و آمریکا در پی آن بودند و هستند که به روسیه بقبولانند که برترند و روسیه با فراز و نشیبهای گوناگونی و بعد از پذیرش اولیه برتری غرب و در مراحل بعد، رد برتری غرب و تاکید بر هویت و ارزشهای متفاوت خود، وارد رویارویی روانی - هنجاری پیچیده ای شد که همچنان ادامه دارد. بهطور کلی باید گفت که ابعاد و جنبههای روانی، هیچ گاه مانند شرایط کنونی روابط بین المللی برجسته نبوده اند. اما این وجه روانی، همراه با وجه استراتژیک است که با غلبه نظامی، اهمیت یافتن دوباره ژئوپلیتیک و بازنویسی حوزههای نفوذ همراه است. جنگ اوکراین مظهر این وجوه همزاد روانی و استراتژیک است. در چنین فضایی هر دو طرف از هر ابزاری استفاده می کنند و جالب آنکه «استفاده از هر ابزار» هم در لفظ است و هم در عمل. سخنان بایدن خودابزار روانی - استراتژیک است؛ مخصوصا اگر در نظر داشته باشیم که در 1962 و بحران معروف موشکی، کندی دموکرات و آمریکای قوی، پیروز شدند.
ب - بار انتخاباتی داشتن. سخنان بایدن فقط درباره استراتژی نیست. با وجود چهارهفته به برگزاری انتخابات میاندوره ای سرنوشت ساز، هر حرف و اقدامی بار انتخاباتی دارد. انتخابات پیچیده شده است و روز به روز بر پیچیدگی آن افزوده می شود. با وجود تکانهها و اقدامات دولت بایدن در حوزه اقتصادی و افزایش اندک ولی قابل ملاحظه او در افکار عمومی با نرخ حدود 43درصد، چالش های فراوانی فرا راه بایدن و همحزبیهای دموکرات او قرار دارد. این چالش ها متعدد و چند لایه اند.
لایه ای از این چالش ها، ابعاد اقتصادی را دربرمی گیرد. در رأس آنها مساله قیمت مواد سوختی و بنزین است. این بسیار قابل تامل است که گروه موسوم به اوپکپلاس، تصمیم به کاهش تولید نفت گرفت که مواضع تند بایدن هم در آن موثر بود. هرچند درباره و میزان اثرگذاری آن، هنوز به دقت نمی توان سخن گفت، ولی افزایش قیمت بنزین، بدون چالش برای بایدن نخواهد بود. علاوه بر این بررسی های اقتصادی، احتمال افزایش تورم و حتی امکان به وجود آمدن شرایط رکود در سال آینده در آمریکا را نشان می دهند. از نظر اجتماعی، تسلط محافظه کاران بر دیوان عالی کشور و امکان اتخاذ تصمیم در چند پرونده مهم قضایی که پیامدهای سیاسی دارند، مانند پرونده چگونگی تقسیمات داخلی ایالت ها در امر رای گیری، چالش های جدی برای دولت بایدن فراهم می کند.
در چنین فضایی طرح بحرانی در تراز بحران موشکی کوبا در 1962 و برابرسازی آن شرایط با امروز به ارتقای موقعیت بایدن بهعنوان رئیسجمهور جاری کمک می کند. باید در نظر داشت که در بحران ها مخصوصا بحران های سیاست خارجی آمریکا، شخصیت و نقش رئیس جمهور برجسته می شود. اما ماورای استفاده ابزاری از مباحث مربوط به برخورد اتمی در حوزه انتخابات باید توجه داشت که تحول عمده ای در جهان روابط بین المللی رخ داده و آن خشن شدن زبان تعاملات بین المللی است.
ج - زبان خشن بین المللی. در سه دههای که از پایان جنگ سرد می گذرد، به مرور زبان بین المللی خشن تر شده است. جنگ های بالکان دهه90، وقایع تروریستی یازده سپتامبر2001 و حملات آمریکا به افغانستان و عراق و موضوع تغییر رژیم ها مخصوصا با طرح بحث مسوولیت حمایت و آنچه در لیبی، سوریه و یمن رخ داد و سر برآوردن داعش و برآمدن دوباره طالبان، واژگان خشن و تند را در روابط بین المللی برجسته کرد. این روند با حمله روسیه به اوکراین به اوج رسید. البته موضوع احساس، ادراک، زبان و عمل خشن در روابط بین المللی و اوج گیری آن نیاز به بحث مستقل و مبسوط دیگری دارد؛ ولی اجمالا باید گفت که زبان محاوره روابط آمریکا و روسیه نیز تندتر، خشن تر و نظامی تر شده است و این زبان تند دارد رنگ و بوی اتمی هم پیدا می کند. زبان ها بازتاب اندیشهها هستند و هر دو به رفتارها شکل می دهند. این به آن معنا نیست که بین این دو جنگ یا برخورد هسته ای رخ خواهد داد. این به آن معناست که فضای روابط بینالمللی دگرگون و تند شده است.
هر چه هست سخنان بایدن درباره پوتین و جنگ آخرالزمانی هسته ای، چندوجهی است و بازتاب شرایط درونی و انتخابات پیش رو همراه با دگردیسی های روانی و استراتژیک بین المللی و تحول در زبان محاورات بین قدرتهای بزرگ است که ریسک وقوع حادثهای بزرگ در محیط بینالملل را بالا برده است.