دوشنبه 5 آذر 1403

احمد جلالی؛ خاطره طالقانی و سال‌های یونسکو

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
احمد جلالی؛ خاطره طالقانی و سال‌های یونسکو

سخنران مراسم سایه در تهران را اغلب نمی‌شناختند و نمی‌دانستند 16 سال سفیر ایران در یونسکو بوده اما برخی به یاد آوردند او همان مجری برنامه "با قرآن در صحنه" با حضور گرم طالقانی در سال 58 است...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر - صبح جمعه 4 شهریور 1401 و در آیین تشییع پیکر زنده یاد امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) در مقابل تالار رودکی / وحدت، وقتی سخنان سخن‌ران اصلی به درازا کشید و از حوصله حاضران خارج شد یکی با صدای بلند او را خطاب قرار داد و گفت: "خودتان را معرفی کنید. شما کی هستید؟" اینجا بود که سخن‌ران گفت: "من احمد جلالی هستم. خدمت‌گزار دیرین فرهنگ ایران که توفیق داشتم روزهای آخر در کنار بستر سایه عزیز در باشم.".

مراسم، مجری نداشت وگرنه او باید در ابتدا سخن‌ران را معرفی می‌کرد و می‌گفت احمد جلالی دو دوره در دو دولت خاتمی و روحانی نماینده و سفیر ایران در سازمان یونسکو بوده است. از 1376 تا 1385 یعنی یک سالی هم در دولت احمدی‌نژاد و بعد بار دیگر از 92 تا 99 و هفت سالی در دولت حسن روحانی و مجموعا 16 سال به اندازه 4 دوره ریاست جمهوری و در همین مدت موفق به ثبت آثار متعدد ایران در یونسکو شده است.

بخشی از این دوران با مسؤولیت احسان نراقی در یونسکو به عنوان مشاور فدریکو مایور مدیر کل وقت یونسکو هم‌زمان بوده و هر چند از هم فاصله معنی‌داری داشتند (چرا که نراقی بعد از انقلاب به اتهام تئوریسین فرهنگی رژیم پهلوی و مرتبط با دفتر فرح) به زندان افتاد اگر چه بعدتر تبرئه شد ولی هر دو ایرانی و علاقه‌مند به فرهنگ و هنر ایران هر چند که مرحوم نراقی رخدادهای مثبت در یونسکو درباره ایران را به حساب خود می گذاشت اما از احمد جلالی هم بد نمی گفت. متقابلا نماینده و سفیر ایران در یونسکو نیز اگرچه نقش احسان نراقی در مشاوره و تأثیر گذاری بر مدیر کل را انکار نمی کرد اما پیاز داغ قضیه را آن قدرها هم زیاد نمی‌دانست.

مراسم، مجری نداشت وگرنه وقتی سخنان آقای جلالی به درازا کشید و حوصله مردم سر رفت، یک یادداشت کوچک کافی بود تا ادامه ندهد و نیاز به شعار برای سایه و اظهار ناخرسندی نباشد تا اخلال ایجاد شود چرا که سخن‌ران حرف نامربوط هم نمی‌زد و داشت درباره یک غزل مشهور و دیدگاه خود شاعر توضیح می داد اما سیمای دیپلماتیک و شبیه به کارگزاران حکومتی این شایبه را ایجاد کرد که او مأموریت دارد صحبت‌ها را طولانی کند تا نوبت به نطق یا بیان خاطرات چهره‌های دیگر نرسد حال آن که احمد جلالی چنین کاراکتری ندارد تا مجری این سناریو باشد ثانیا غیبت چهره‌های سرشناس مشهود‌تر بود تا این که باشند و سخن نگویند و اصطلاحا جای کسی را تنگ نکرده بود.

یک تن در تراز سایه البته بود که اندوه‌گین‌تر از آن بود که پشت تریبون رود و او کسی نبود جز محمد رضا شفیعی کدکنی.

باری، این که دوست‌داران فرهنگ و هنر ایران نماینده و سفیر ایران در یونسکو در دوره متفاوت و متساهل 9 و 7 ساله را نشناسند هم شگفت‌آور بود و هم نه. بود چون به هر رو گمنام نیست و دست‌کم برای دوست‌داران فرهنگ و هنر باید شناخته شده باشد و نبود چون صدا و سیما از این چهره‌ها دعوت نمی‌کند و میدان را به دیگران سپرده است.

احمد جلالی اما مرا از تابستان 1401 به بهار و تابستان 1358 برد. به 43 سال قبل.

یادم آمد که او همان جوان 31 ساله سال 1358 است که در برنامه «با قرآن درصحنه» رو به روی آیت‌الله طالقانی می نشست و مردی که درباور همه «پدر» بود تفسیری ارایه می داد که بر دل و جان مردمان می نشست.

با قرآن در صحنه برنامه متفاوتی بود و در شروع هم تلاوتی را انتخاب کرده بود که برخی از روحانیون درست نمی دانستند: واذا‌الشمس کُورت، کوِرَت.... چون قاری دومی را مشدد نمی خواند و به آن لحن آهنگین داده است.

در همین برنامه بود که آقای طالقانی شایعه کاندیداتوری خود برای ریاست جمهوری طالقانی را که سازمان مجاهدین خلق مطرح کرده بودند رد کرد و گفت روحانیون باید به کار خود بازگردند.

این آخری را البته به یاد ندارم و پیش تر در خاطرات محمد مهدی جعفری از نزدیکان آقای طالقانی خوانده بودم.

احمد جلالی می گفت روزهای آخر بر بالین سایه در کلن حاضر بوده و درباره غزلی با او صحبت می کرده و سایه در همان حال گفته بود: تمام این غزل که ساخت آن ماه ها به طول انجامید بر اساس یک مصراع از شعر حافظ بوده است. همین که گفت ساختِ شعر دانستم دقیق است چون سایه عمد داشت برای شعر از تعبیر ساختن استفاده کند نه سرودن.

از «با قرآن در صحنه‌» گفته شد این اشارت هم خالی از لطف نیست که پس از طالقانی چند نوبت امام ادامه داد ولی تأکید بر «سِر» بودن به مذاق کسانی در قم و مشهد خوش ننشست و امام مایل نبود از موضع قدرت و حکومت به آنان پاسخ دهد یا موضع عرفانی خود را تبیین کند و برنامه تعطیل شد.

احمد جلالی 31 ساله حالا 74 ساله است و از خدمات دولتی بازنشسته شده اما حضور او در مراسم سایه و تجلیل از مقام بلند شاعر و موسیقی شناس ایرانی می تواند تفاوت نگاه فرهنگی در آغاز انقلاب و دوره اصلاحات و کمی هم دولت اعتدال را با دروه های دیگر نشان دهد.

فضا اما به قدری دو قطبی شده که همه جا غبارآلود به نظر می رسد و این غبار را در نوع مواجهه با سخنان احمد جلالی هم می شد حس کرد.

شاید جا داشت احمد جلالی همان جا سخنان خود را قطع می کرد و این شعر سایه را می خواند:

نشسته ام در انتظارِ این غبارِ بی سوار دریغ که از شبی چنین، سپیده سر نمی‌زند

تماشاخانه

یک اتفاق نادر در برنامه زنده؛ سیلی گربه بر صورت کارشناس ورزشی ترکیه

ببینید | تعمیر عروسک‌های کهنه برای بچه‌های بی‌سرپرست / عروسک‌های معلول در میان عروسک‌ها

فیلم های دیگر کانال عصر ایران در تلگرام
احمد جلالی؛ خاطره طالقانی و سال‌های یونسکو 2
احمد جلالی؛ خاطره طالقانی و سال‌های یونسکو 3
احمد جلالی؛ خاطره طالقانی و سال‌های یونسکو 4
احمد جلالی؛ خاطره طالقانی و سال‌های یونسکو 5
احمد جلالی؛ خاطره طالقانی و سال‌های یونسکو 6
احمد جلالی؛ خاطره طالقانی و سال‌های یونسکو 7