احیای برجام و دو پارادوکس
طرفین اصلی توافق، ایران و آمریکا در عین مذاکره برای توافق اصرار دارند به حامیان و متحدانشان بگویند نگران نباشید! این یک توافق نیست!
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - روند احیای توافق هستهای ایران با 6 کشور در سال 1394 خورشیدی که با ابتکار جواد ظریف وزیر خارجه و مذاکرهکننده ارشد وقت ایران به «برجام» شهرت یافت (سرواژه برنامه جامع اقدام مشترک) با دو پارادوکس یا تناقض روبه روست.
این ناسازوارهها یا پارادوکسها از این قرار است:
اول: طرفین اصلی توافق، ایران و آمریکا در عین مذاکره برای توافق اصرار دارند به حامیان و متحدانشان بگویند نگران نباشید! این یک توافق نیست!
تصور کنید پس از هشت سال جنگ در تهران و بغداد مدام گفته میشد نگران نباشید این یک آتشبس نیست و نمیخواهیم صلح کنیم. میخواهیم بجنگیم ولی برای جنگ بعدی داریم توافق میکنیم!
معلوم است که عجیب بود ولی حالا کسی تعجب نمیکند. چرا؟ چون طرف آمریکایی یک بار از برجام خارج شده و رییس جمهوری فعلی ایالات متحده هر چند منتقد و مخالف سلف خود است ولی در عین حال میخواهد به متحدان اسراییلی و عربی اطمینان بدهد این توافق به منزله دوستی با ایران نیست و از این رو شاید به مواضع گروههایی که غرب مدعی حمایت از آنها در سوریه است حمله میکند و در عین حال یک مقام وزارت دفاع به بیبیسی فارسی میگوید هیچ ایرانییی کشته نشد.
حمله میکنند تا خیال اسراییل آسوده شود و اعلام میکنند کسی کشته نشده تا معامله برهم نخورد!
در ایران هم مذاکرهکنندگان، منتقدان دیروز برجاماند که حتی از به کارگیری این اصطلاح هم ابا داشتند و تعبیر مذاکره برای رفع تحریمها را به کار میبردند و بعضا هنوز از این لفظ استفاده میکنند.
اینها هم مایلاند بگویند که درست که داریم توافق میکنیم اما در واقع توافق نمیکنیم!
از همه بامزهتر سخنان احمد خاتمی در نماز جمعه تهران بود که گفت «در مذاکرات سه چیز مهم است: اول، رفع تحریمهای نفتی، دوم، رفع تحریمهای بانکی و سومی ادامه دشمنی با آمریکا!» یعنی داریم با آمریکا مذاکره میکنیم که با آمریکا دشمنی کنیم و به قول احمد زیدآبادی مذاکره برای توافق دیده بودیم ولی مذاکره برای دشمنی ندیده بودیم!
حامد عسگری غزلسرا هم شعر زیبایی دارد که با این مصراع پایان مییابد: هزاران زخم کهنه داشتم این هم رویش! هم میتوان این سخن آقای احمد خاتمی را به سخنان قبلی او اضافه کرد و هم منتظر توضیح یا تکذیب او نشست چون معمولا پس از واکنش به خطبهها در اولین نماز بعدی یک الحاقیه یا الصاقیه برای خطبه دو سه هفته قبل دارد.
پارادوکس یا ناسازواره دوم هم این است: اگر برجام جدید یعنی برجام 1401 همان برجام 1394 است که احیا شده بیکم و کاست، امضاکنندگان که همان منتقدان و مخالفان دیروزند. اگر نیست و برجام جدیدی است چرا به مجلس نمیرود و قرار نیست از تصویب مجلس بگذرد؟
از دو حال که خارج نیست: یا همان است یا نیست. اگر نیست امضاکنندگان هم منتقدان دیروزند یا نه و اگر جدید است چرا اصرار بر تصویب به مجلس تکرار نمیشود؟
(البته اگر بخواهیم خیلی مته به خشخاش بگذاریم این را هم می توان یادآور شد که خوب ترامپ هم دنبال توافق جدید بود ولی آن قدر او به ایران و اقتصاد ایران و دوام یک دولت میانه رو لطمه زد و آن قدر از خروج از آمریکا از برجام با امضای نحس ترامپ آسیب دیدیم که این فقره را کنار میگذاریم.)
این خرده گیری ها به معنی آن نیست که نویسنده مانند سعید لیلاز با برجام 94 موافق بود و با این اگر بشود نیست. خدا کند بشود. چون ادامه تحریم ها جامعه ایران را فقیرتر و مادی تر و طبقه متوسط را لاغرتر می کند.
تحریم، فقط اقتصادی نیست. اخلاق را زایل و ضایع میکند. تورم چهل درصدی یعنی اگر برادر از برادر 10 میلیون تومان قرض بخواهد و او حساب و کتاب کند آخر اگر 10 میلیون را برگرداند 4 میلیون تومان را از دست داده و اگر بیشتر بگیرد بهره است و چون نمیخواهد هیچ یک از این دو اتفاق رخ دهد با این که در حساب خود پول دارد به برادر نه می گوید و آرام آرام سقوط میکند / آرام آرام سقوط میکنیم.
اهمیت برجام برای توقف این سقوط اخلاقی است. اگر از برجام 94 به خاطر بیم درگرفتن جنگ با ارجاع به شورای امنیت حمایت میکردیم از برجام 1401 به این سبب پشتیبانی میکنیم که بیش از این سقوط نکنیم. خطر سقوط بدتر از جنگ است. شاید بگویید سقوط کردهایم بگو ماندن در سقوط...
تماشاخانه