ادعای سلیمی نمین درباره کباب فروشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی / وضع صداوسیما فاجعه است / کتاب زیباکلام جعل هنرمندانه تاریخ است
مردم سالاری آنلاین نوشت: عباس سلیمینمین گفت: ما اگر همان جنگ خودمان را درست روایت میکردیم، خیلی کار بزرگی بود. خب وقتی جنگ را به ما تحمیل کردند، با قیمت پایین نفت که گاهی تا 5 دلار هم پایین میآمد، همان تأمین هزینه دفاع از تمامیت ارضی، کار بزرگی تلقی میشد. معلوم است که در این شرایط، اولویت به مسائل تاریخی داده نشود.
بخش هایی از این گفتگو را بخوانید؛
* تصور ما (خام یا دقیق) این بود که آمریکاییها با شرمندگی، دست از ضدیت با استقلال ملت برخواهند داشت. مثلا امام چند تن از شخصیتها را برای رهایی تعدادی از آمریکاییها (که در ستاد کل ارتش، در محاصره مردم قرار گرفته بودند) و تحویل به سفارت فرستادند. حتی شهید بهشتی رفت به هتل آزادی (چون آنجا محل تجمع و انتقال حتی اسرائیلیها بود) و آنها را به فرودگاه منتقل کرد. خب تصور نمیکردیم که علاوه بر مشکلاتی که در دوران تحول با آن دست به گریبان بودیم، با ضدیتهای برنامهریزی شده هم مواجه شویم.
*متأسفانه کسانی که در آن دوران حاکم بودند، بعدها به دلیل فاصله گرفتن از انقلاب، حاضر به بیان اتفاقات آن دوره نیستند. دولت موقت مایل نیست که علیه آمریکا سخنی به میان بیاورد. اما اسناد نشان میدهد که دولت موقت که مسئول حفظ تمامیت ارضی بود، از طرف آمریکا دچار چالش شده بود. اسنادی که در ارتباط با گفتوگوی دکتر یزدی با کاردار آمریکا، در کتاب امیرانتظام آمده که اتفاقا به این دفاع از تمامیت ارضی تفاخر میورزد. بعدها اما این اطلاعات را به جوانان ندادند که به فاصله یک روز از انقلاب اسلامی، آمریکاییها به دنبال تجزیهطلبی در کردستان و... بودند.
*خب وقتی یک ملت برای حفظ و صیانت از ایران قیام کرده و متوجه حرکت تجزیهطلبانه میشود، چه نیروهایی را به میدان میفرستد؟ خب بهترین و صادقترین عناصری (از دکتر چمران گرفته تا شهید بروجردی و دیگران) که در انقلاب حضور داشتند به کردستان رفتند. بعدا این تحرکات از کردستان به خوزستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان و گنبد... کشیده شد و در همه این حوادث ما یکسری انسانهای اهل فکر و قلم را از دست دادیم. بعد از آن جنگ تحمیلی رخ داد که باز به گواه تاریخ، آمریکاییها پشت سر این قضیه بودند.
*شما ببینید در همین بحث مسائل امروز آمریکا، یک نفر فرمانده نیروهای کنفدراسیون جنوب را قهرمان دانسته و مجسمه او را نصب میکند. برعکس یک نفر هم خواهان برانداختن مجسمه اوست، چون او را خائن به بشریت میداند. مگر دو اتفاق در تاریخ داشتیم؟ اما در این دو نگاه، همان عنصر ارزشگذاری تعیینکننده است. فرمانده نیروهای جنوب، بدترین جنایتها را علیه سیاهان صورت داده و تا آخرین لحظه برای حفظ بردهداری مقاومت کرده است. مگر این قابل احترام است؟ در چه تاریخنگاری به آن احترام میگذارند؟
*مثلا در کتاب «ما چگونه ما شدیم» یک جعل تاریخی (منتها هنرمندانه) در حال شکل گرفتن است. جعل تاریخی چیست؟ همان چیزی که امروز در آمریکا با آن مواجه هستیم. به سیاهپوست میگوید تو مقصری، که اجازه دادی آمریکاییها تو را شکار کنند و با خود ببرند. غربیها با زور سلاح و کشتی جنگی برای صید سیاهپوستان رفتهاند. خب انتظار داریم که اینها توپ داشته باشند؟ بعد بیایم در تاریخ بگوییم این سیاهپوست مقصر است. این جنایت در حد بشریت هست یا نیست؟ این کتاب میگوید ما مقصریم که انگلیسها کشور ما را مورد سلطه قرار دادند. این تاریخنگاری صادقانه است؟
* ما در روش تحقیق با یک فرضیه به دنبال دادهها میگردیم و در نهایت فرضیه را اثبات یا رد میکنیم. مثلا در مورد آقای میلانی ما میدانیم که ایشان سر سازش با نظام ندارد. اما تا آخرین جمله کتاب این نگاه ارزشگذارانه مشخص نیست. زیرکانه نوشتن با صادقانه نوشتن فرق دارد. قطعا میلانی میداند که پهلویها موجودات خبیثی بودند. گاهی این را در کتاب معمای هویدا بیان میکند. اما با وجود بیان برخی از واقعیتها، در نهایت قصد تطهیر دارد. این را در کتاب «برآمدن رضاخان (سیروس غنی)» هم میبینیم که بعضی اسناد را عمدا پنهان میکند.
*ما اگر همان جنگ خودمان را درست روایت میکردیم، خیلی کار بزرگی بود. خب وقتی جنگ را به ما تحمیل کردند، با قیمت پایین نفت که گاهی تا 5 دلار هم پایین میآمد، همان تأمین هزینه دفاع از تمامیت ارضی، کار بزرگی تلقی میشد. معلوم است که در این شرایط، اولویت به مسائل تاریخی داده نشود.
*خوب است بدانید که از زمان حاکم شدن انگلیس بر هند و ایجاد کمپانی هند شرقی، بخشی از درآمد این کمپانی در زمینه تاریخنگاری به کار گرفته شد. خیلی مهم است که سلطهگر، بنای ادامه سلطهاش را در تحریف تاریخ میداند. بعد شما انتظار دارید ما همسنگ اینها در تاریخ کار کنیم؟ سالها با غارت منابع کشورهای مختلف، بخشی از این درآمد سرشار در زمینه تربیت نیروی انسانی (سیاستمدار، روزنامهنگار، تاریخنگار و...) به کار گرفته شده است.
*خواهش من از بعضی روشنفکرانمان (مثل آقای زیباکلام که بیشتر درصدد تحقیر ملت خودشان هستند) این است که یک بار هم به دزدیهای غیررسمی انگلستان از نفت ما هم اشاره کنند. یک کلام بگویند که دزد اینها هستند و نه ملت ایران... دریابان «[حبیبالله] شاهین» بعد از تشکیل دولت ملی، به «دکتر مصدق» نامه مینویسد که لولههایی در تشکیلات صنعت نفت پیدا کردند که نفت را پنهانی به عراق انتقال داده و از آنجا بارگیری میکند. یعنی تدابیری اندیشده شده که اگر ملت جرأت کرد بر نفت خودش مسلط شود، نتواند راههای دزدی را پیدا کند. کمااینکه آقای [ابوالحسن] ابتهاج نقل کرده که به [ویلیام] فریزر [رئیس وقت هیأت مدیره شرکت نفت ایران و انگلیس] گفتم که ما باید از میزان صادرات مطلع شویم. در جواب گفت: «مگر پشت گوشت را ببینی که بتوانید در آنجا نظارت داشته باشید.» همان زمان انگلیس در حال غارت منابع ما بود، ملت ایران در قحطی و به دلیل کمبود امکانات ضربه میخورد، اگر این مسائل بیان شود، دیگر این تلویزیونها رونقی نخواهند داشت.
*کمبود منابع، عامل اصلی است. الان دفتر خود ما در رکود مطلق قرار گرفته است. نه فقط اینجا، دولتیها هم رونقی ندارند. خیلی خندهدار است که «مرکز اسناد انقلاب اسلامی»، که امام خیلی دل بسته آن بود، الان با کبابفروشی و رستورانداری خودش را اداره میکند. شما ببینید یک مدیر چطور باید در حالی که رستورانداری میکند به کار فرهنگی و چاپ کتاب هم بپردازد.
*وضع صداوسیما هم فاجعهآمیز است. وقتی من میبینم که همه برنامهها با آگهی بازرگانی یا رپورتاژ آگهی پخش میشود، چه انتظاری باید داشت؟ در مورد سریال معمای شاه مگر چقدر کار پژوهشی صورت گرفته؟ آمدند در میانه راه آقایی (فقیه حقانی) را به کار گرفتند. من سوال کردم گفت کاری است که صورت گرفته، من چقدر میتوانستم در آن نقش داشته باشم؟ اگر یک پژوهش قوی صورت میگرفت، خروجی آن قطعا متفاوتی میشد. بخش تحقیق و پژوهش به شدت دچار بیتوجهی است.
*ما به دلیل غفلت در زمینه تاریخنگاری، امروز با یک هجمه جدی مواجهیم که براساس دروغ شکل گرفته است. من اتفاقا یک نقد مفصلی به مستند پخش شده از تلویزیون منوتو نوشتم. مثلا در بحث مذاکره با «صدام» این مستند، با پخش یکسری تصاویر بیربط مدعی است که ما با عزت صدام را پس زدیم. در حالی که شما اگر مذاکره «[امیرعباس] هویدا» (یا شاه) با صدام را ببینید، اگر به طرز نشستن طرفین مذاکره نگاه کنید صدام روی صندلی بلندتر نشسته است. اصلا نفس مذاکره شاه با صدام (به عنوان نفر دوم حکومت) یعنی ذلت. یعنی شاه پذیرفته که برای رقم زدن تحولات مورد نظر اسرائیل، آمریکا و انگلیس در منطقه (ضدکودتا علیه بعث و مهم جلوه دادن صدام) با نفر دوم کشور عراق مذاکره و خودش را خرج بیگانه کند. بعد در این مستندها میبینید که چه دروغهایی سرهم کردهاند.
1727215
کد خبر 1405529