از حسینیه ارشاد تا گشت ارشاد / قرارمان این نبود
قرارمان آموزههای حسینیه ارشاد بود و اسلام طالقانی نه گشت ارشاد و اسلام پاسبانی
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - درباره درگذشت جانسوز دختر 22 سالهای که به جرم زیبایی و شبیه نبودن پوشش او به یونیفورم مأموران گشت ارشاد، به زور سوار ون و به مقر پلیس برده شد تا «توجیه» و «هدایت» شود و «تعهد» بدهد مطالب متنوعی منتشر شده که البته هیچیک به قدر ارزنی از سوگ مادر پریشان شده مهسا / ژینا نمیکاهد و به اندازه سوزنی باور مردم به این شیوه حکمرانی را تغییر نمیدهد.
این نوشته اما درباره مظلومیت ژینا نیست که در متون دیگر آمده و شرح این فاجعه که در بستری از زور و تحقیر و بی تدبیری شکل گرفته نیاز به کلمات ندارد و کافی است به چهره این دختر نگاه کنید. همان زیبایی که به چشم زیبایی ناپسندان به خشم بدل شد.
این چند سطر درباره تهی ساختن کلمات از مفاهیم است. کاری که البته تازگی ندارد. نام "محدودیت اینترنت" را "صیانت" گذاشتهاند و برای پلیس کنترل پوشش زنان و دختران عنوان "امنیت اخلاقی" را برگزیدهاند و آن قدر دو کلمه "عفاف" و "حجاب" را کنار هم به کار بردهاند که انگار هر که پوشش متفاوت دارد ناپاکدامن است.
جدای اینها اما باید به مظلومیت واژه «ارشاد» پرداخت. ارشاد در اوایل انقلاب یادآور حسینیه ارشاد و دکتر علی شریعتی بود و علت تغییر نام وزارت فرهنگ و هنر یا اطلاعات و جهانگردی به «ارشاد ملی» هم این بود که یکی از پایهگذاران حسینیه ارشاد، وزیر اطلاعات و جهانگردی شد و نام آن را به "ارشاد ملی" تغییر داد تا پاسداشت نام و یاد علی شریعتی باشد و بعدتر ارشاد ملی به ارشاد اسلامی بدل شد.
حالا ببینید چه بر سر ارشاد آمده که از حسینیه ارشاد به گشت ارشاد رسیدیم! از جامعه بی طبقه توحیدی به تقسیم افراد جامعه به ده دهک یا ده طبقه رسیدیم هر چند که کار از دهک گذشته و به صدک رسیده است.
گشت ارشاد به جای حسینیه ارشاد یک نماد است تا بدانیم از کجا به کجا رسیدیم و راه نجات کدام است؟
قرارمان آموزههای حسینیه ارشاد بود و اسلام طالقانی نه گشت ارشاد و اسلام پاسبانی. همین!
تماشاخانه