اعترافات جدید قاتل الهه حسین نژاد: میخواستم خودکشی کنم اما دستگیر شدم

متهم پرونده قتل الهه حسیننژاد در تازهترین اعترافاتش مدعی شده به خاطر عذاب وجدان تصمیم داشته با قرص برنج خودکشی کند.
به گزارش ایران، ساعت 10:30 دقیقه صبح 18 خرداد، متهم به قتل الهه حسیننژاد در دادسرای جنایی تهران مقابل خبرنگاران قرار گرفت تا از جزئیات قتلی که مرتکب شده، بگوید. او مدام گریه میکرد، تا نشان دهد از قتل دختر 24ساله در روز 4 خرداد نادم و پشیمان است.
وی درپاسخ به سؤالی درباره اینکه آیا همیشه چاقو همراهت داشتی، گفت: «قبلاً چاقو حمل نمیکردم، اما حدود 8 سال قبل مسافری را به مقصد واوان سوار کردم. کرایهاش آن زمان حدود 30 هزار تومان بود. اما او به جای کرایه برایم چاقو کشید. من هم از آن موقع برای امنیت خودم چاقو حمل میکردم.
راننده خودروی اینترنتی هستی؟
بله. البته گفته میشود که چطور سابقه داری و راننده خودروی اینترنتی هستی. من از 8 سال قبل که هیچ سابقهای نداشتم، راننده شدم. از طرفی تمام سوابقم درگیریهای خانوادگی است و اتهام سنگینی ندارم.
بعد از قتل عذاب وجدان داشتی؟
از حال و روزم مشخص نیست؟ یک روانشناس که روز شنبه مرا دید، اول گفت باید شدیدترین مجازات را برایت در نظر بگیرند اما وقتی حرفهایم را شنید، گفت قاتل و مقتول بدشانسی آوردهاند. من به قدری عذاب وجدان داشتم که تصمیم گرفتم نزد خانواده همسرم بروم و بعد از دیدن همسرم با خوردن دو قرص برنج خودکشی کنم.
چرا میخواستی آنها را ببینی؟
میخواستم به همسرم و مادرزنم بگویم حالا خیالتان راحت شد؟ این دنیا برای شما. شما باعث شدید من به اینجا برسم.
الان آرزویت چیست؟
تنها آرزویم این است که مادرم را ببینم و بعد بمیرم.
قبل از جنایت آرزویت چه بود؟
میخواستم همسرم برگردد و آشتی کنیم.
آخرین جملهای که مقتول به تو گفت، چه بود؟
عکسی از دو نفر از دوستانش در گوشیاش نشانم داد و در مورد آنها صحبت کرد.
چاقو که زدی، التماس نکرد؟
نه. فقط با پایش لگد به داشبورد خودرو زد و سعی داشت چاقو را از دستم بگیرد که من ضربه دوم را زدم.
چه مدت در ماشینت بود؟
باتوجه به ترافیک، یک ساعتی طول کشید. اما 10 دقیقه از سوار شدنش گذشته بود که با صدای بلند با تلفن صحبت میکرد؛ من به او تذکر دادم اما گفت آنقدر سخت نگیر، شاد باش. بعد کم کم سر صحبت را باز کرد. وقتی دید من حال خوبی ندارم، سعی داشت با من همذاتپنداری کند و مرا از ناراحتی بیرون بیاورد. اما من عصبانیتر شدم.
از کی متوجه شدی پلیس و مردم دنبال الهه میگردند؟
در این مدت به قدری حالم بد بود که به فضای مجازی خیلی سر نزدم. اما چند روز بعد در قهوهخانهای که متعلق به یکی از اقوامم بود نشسته بودم که صحبت از دختری شد که گم شده است. با خودم احتمال دادم الهه باشد و زمانی که عکس را در گوشی یکی از آنها دیدم، مطمئن شدم.
تصمیم نداشتی فرار کنی؟
نه. نمیتوانستم با عذاب وجدان زندگی کنم.
چند خواهر و برادر داری؟
8 فرزندیم، 5 تا پسر و سه دختر. من آخرین فرزند هستم و چند سال قبل پدرم فوت کرد.
انگیزهات برای قتل چه بود؟
شاید باور نکنید فقط بدشانسی و حس خشمی که از همسرم در وجودم بود. صحبتهای مقتول مدام در ذهنم میپیچید و مرا به یاد همسرم میانداخت و خشم به قدری در وجودم شعلهور شد که دست به جنایت زدم.
اگر زمان به عقب برمیگشت، چکار میکردی؟
همان لحظه که مشاجره بین ما شروع شده بود توقف میکردم و به او میگفتم از خودروام پیاده شود.
آخرین باری که همسرت را دیدی چه زمانی بود؟
دو ماهی میشود، میرفتم خرمآباد از بالای درختی که نزدیک خانهاش بود با گوشی از او عکس میگرفتم و برایش میفرستادم که بفهمد من آنجا هستم. اما او بلاکم کرده بود و هیچ کدام به دستش نمیرسید. گاهی اوقات مقابل خانهشان خوابم میبرد. آنها مرا میدیدند اما توجهی به من نمیکردند. من همه داراییام را به نام همسرم کرده بودم برایش مغازه خریدم اما مرا ترک کرد و رفت.
به نظرت رفتار مسافر ربطی به راننده دارد؟
من که او را اصلاً نمیشناختم اما به نظر من یک دختر نباید با کسی که هیچ آشنایی ندارد شروع به صحبت کند. سوار خودروی مسافری عبوری نشود و روی صندلی جلو ننشیند.
وسایل مقتول را چکار کردی؟
یکی از گوشیها و کیف دستیاش را بعد از قتل در همان حوالی انداختم. صبح روز بعد که مشغول تمیز کردن ماشین بودم گوشی دیگرش را پیدا کردم. 10 روزی دستم بود، یک روز قبل از اینکه بازداشت شوم، تصمیم گرفتم به خرمآباد بروم و گوشی را نیز داخل سرویس بهداشتی انداختم. البته آن روز ماشین نبود و نتوانستم به خرمآباد بروم.
حرف آخر؟
در زندگی خیلی بدبختی کشیدم و سعی داشتم آدم خوبی باشم اما نمیدانم چرا چنین عاقبتی نصیبم شد.