افسانه اف -35ها دیگر شنیدنی نیست!

سالها بود که نامش لرزه بر اندام ارتشها میانداخت. اف -35؛ جنگنده نامرئی، نماد فناوری برتر آمریکایی، ستاره نمایشگاههای نظامی و سوگلی پنتاگون. رسانههای غربی آن را «غیرقابل شناسایی»، «رادارگریز مطلق» و «دستنیافتنیترین پرنده جهان» معرفی میکردند.
به گزارش نورنیوز، یک افسانه مدرن، آغشته به دود موتورهای جنگ، با چاشنی تبلیغات و انبوهی از دلارهای پنهان و آشکار در پشت پرده لابیهای نظامی - صنعتی آمریکا.
اما این روزها، افسانه اف -35، دیگر شنیدنی نیست؛ چون واقعیت، صدای انفجارش را جایگزین افسانهها کرده است!
در آسمان غرب آسیا، در همان جغرافیایی که اف -35 قرار بود «بیرقیب» باشد، اکنون سامانههای بومی پدافندی ایران، یکی پس از دیگری، این جنگندههای مغرور را شناسایی، رهگیری و در نهایت، در ارتفاع بالا منهدم میکنند.
خبری از رادارگریزی افسانهای نیست. رادارهای ایرانی - که تماماً در دل تحریمها، با مغزهای بومی و دلهای مقاوم طراحی شدهاند - حالا نهتنها ردِ اف -35 را میگیرند، بلکه موشکهایی از جنس باور، تلاش و خشم انقلابی را به سمتش روانه میکنند.
دیگر خبری از برتری بلامنازع نیست. دیگر کسی نمیگوید اف -35 «نامرئی» است. حالا نامرئیها، روی زمین افتادهاند؛ شکسته، سوخته، و بیادعا.
این همان آمریکاست که دهههاست با رسانههایش گوش جهان را از «مدرنترین جنگنده تاریخ» پُر کرده بود. اما حالا، همین اف -35های پرمدعا، به گورستان آسمانی خود نزدیک شدهاند. موشکهای «سوم خرداد»، «15 خرداد»، «طبس» و «باور 373» - که فرزندان تحریم و مجاهدتاند - کاری کردهاند که اف -35ها دیگر نه نماد هیبت، که نماد شکستاند.
افسانهها معمولاً با شکوه آغاز میشوند و با خفت تمام میشوند. اف -35 هم یکی از همان افسانههاست. افسانهای که حالا هر بار که پرواز میکند، باید دعا کند که رادارهای ایرانی، خواب باشند؛ که موشکهای ایرانی، چشم نبسته باشند؛ و که فرماندهان ایرانی، اهل صبر باشند.
اما تاریخ نشان داده که چشم ایرانی، بیدار است؛ و دست ایرانی، پرتوان.
و اینجاست که باید گفت: اف -35 دیگر افسانه نیست... یک اشتباه محاسباتیست که دیگران باید تاوان آن را پس بدهند.
اتفاقاً از همینجاست که کینه آمریکا و اسرائیل شعله میکشد؛ آنگاه که نمیتوانند پیشرفت ایران را تاب بیاورند. شبانه، چون دزدانی بزدل، در لحظهای که دانشمندان هستهای و موشکی ما در کنار خانوادهاند، با موشکی ناجوانمردانه، جانشان را نشانه میگیرند؛ چراکه از دانشی میترسند که دیوار قلدریشان را فرو میریزد.