امام خمینی نشان داد میتوان همزمان عارف و وظیفهشناس بود
عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه گفت: امام خمینی (ره) نشان داد که میتوان عارف بود و در عین حال لحظهای هم از وظیفه غافل نبود.
عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه گفت: امام خمینی (ره) نشان داد که میتوان عارف بود و در عین حال لحظهای هم از وظیفه غافل نبود.
به گزارش خبرگزاری مهر؛ به همت اندیشگاه بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، سلسله نشستهای مکتب امام و گام دوم انقلاب اسلامی، به مناسبت ایام رحلت جانگداز رهبر کبیر انقلاب اسلامی برپا میشود.
در اولیننشست از این سلسله نشستها، نشست خودسازی و سیاست فطرت با حضور همایون همتی عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه و حجت الاسلام ذوعلم رئیس اندیشگاه بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و با دبیری محمدحسین ضمیریان معاون اندیشگاه بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، 9 خردادماه برگزار شد.
همتی در ابتدا با بیان اینکه فطرت، علم حضوری بسیط معلول به علتش است و پایههای استوار فلسفی دارد، گفت: در فلسفه گفته شده است که علم علت به معلول، علت تام است. علم حضوری است نه علم حصولی. مفهومی نیست. یافت مستقیم بلاواسطه است. علامه طباطبایی در نهایه الحکمه برای نخستین بار یک ابتکار فلسفی دارند که علم معلولین علت واحده به یکدیگر هم علم حضوری است که اثبات بسیار مشکلی دارد.
وی افزود: علامه حسن زاده و علامه جوادی آملی به شدت از آن دفاع میکردند که این کار راه را برای عرفان باز میکند، البته نیاز به تأملات بسیاری دارد تا این بحث جا بیفتد. در واقع فطرت علم حضوری معلول است که از طریق نفس که روزنهای است که خدایابی و خداشناسی میتواند علت هستی بخش خود را هم بیابد. فطرت، سکوی خدایابی و خدادانی است. ارتباطی وجودی است که هم خدا با موجودات دارد و هم بعضی از موجودات با تقویت حضور و بندگی میتوانند علت هستی بخش را بیابند.
این پژوهشگر فلسفه دین ادامه داد: متأسفانه معرفه النفس که در کلام بزرگان دین از جمله امیرالمؤمنین (ع) وجود دارد نادرست و ناقص معنا شده است. خیلی از کسانی که فهم قاصر داشتند و با مبانی عرفانی و فلسفی آشنا نبودند فکر کردند که این معرفه النفس همان علم النفس است. علم النفس دانش حصولی است، اما معرفه النفس دانشی است و نوعی آگاهی است که عین خودآگاهی است و واسطه ندارد، یعنی معلوم در آنجا نیست. خود عالم و خود معلوم نوعی اتحاد پیدا میکنند. جان پاک، طهارت نفس، تحصیل حضور و مراقبه و عبادت و بندگی پیشه کردن میخواهد. آنگاه به قدری که آدمی تلاش کرده خدا را مییابد چنانکه نفس خود را مییابد. این روزنه باز است منتها انسانها به دلیل معصیت این روزنه را غیراندود میکنند.
وی با اشاره به اندیشههای شهید مطهری گفت: استاد مطهری در کتاب فطرت، از فطرت تعبیر به ام المسائل و ام المعارف میکنند. بنیاد و اساس بسیاری از معارف اخلاقی، عرفانی و کلامی در اسلام همین مسئله فطرت است. در ادیان دیگر نظیر یهود، هندویی و بودایی چنین آموزه و تأکیدی ندیدم، اگر هم وجود دارد به مسئله فطرت تصریح نکردند.
وی ادامه داد: تنها در قرآن در سوره روم آمده «فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِینِ حَنِیفًا فِطرَتَ اللَهِ الَتِی فَطَرَ النَاسَ عَلَیهَا لَا تَبدِیلَ لِخَلقِ اللَهِ ذَلِکَ الدِینُ القَیِمُ»، این دین قیم فطرت است، البته این موضوع در آیات دیگر هم آمده است. گاهی به سلب، گاهی به ایجاب، گاهی به دلالت مطابقی، گاهی به دلالت تضمنی، گاهی به دلالت التزامی. میتوان از بعضی از آیات دیگر هم استفاده کرد که نوعی تلازم هست بین شناخت خود و شناخت خدا و بین فراموش کردن خود و فراموش کردن خدا. منتها اشتباهی که برخی روشنفکران در جامعه ما و بعضی از فلاسفه غرب از دیرباز مرتکب شدند این است که فکر کردند فطرت همان ادراکات فطری است و فطرت از نوع ادراکات است، البته فطرت با ادراکات فطری ارتباط دارد، اما فطرت را بیشتر یک تمایل و گرایش میدانیم.
وی افزود: در آدمی تمایلی است که اگر تربیت درست پیدا کند و در فضای انحرافآلود قرار نگیرد و به بی دینی کشانده نشود فطرت پاک الهی مثل آتشی از زیر خاکستر جرقه خواهد زد و روشنایی خواهد داد و گرمی خواهد بخشید.
این استاد دانشگاه در ادامه سخنانش با بیان اینکه گاه بُعد حیوانیت آدمی رشد میکند و جلوی فطرتش را میگیرد، گفت: از خود فرعونی میسازد. امام علی (ع) میفرمایند: «فالصُورَهُ صُورَهُ انسان و القَلبُ قَلبُ حَیوان»؛ ظاهر انسان دارد اما حقیقتاً انسان نیست. جنبههای تربیتی تئوری فطرت بسیار زیاد است و انسان اگر که درست توجه کند سازندگی و هشداردهندگی دارد. آدمی به خود میآید و سبک زندگی خود را عوض میکند و به جایی میرسد که خواب و خور از آدم گرفته میشود. روزی که پردهها کنار میرود آدمی همه چیز را می بیند. از درون و خود ما شروع میشود. لازم نیست بیرون را بگردیم. کافی است که انسان باور داشته باشد تا برنامه عبودی جامع برای خود تهیه کند و خودش را رها نکند. مراقبه داشته باشید و مراقب خود باشد آن وقت متوجه میشود که چقدر نفساش او را فریب داده و چقدر شیطان زمینش زده است.
همتی افزود: آیت الله خوشوقت همیشه میفرمودند: مؤمن نباید در یکجا، دو بار زمین بخورد. یک بار که زمین خوردی کافیست. دستت را به زانو بگیر یا علی بگو و دوباره راه بیفت. ما دائماً در زندگی اشتباهاتمان را تکرار میکنیم. فطرت ما را بیدار میکند که ای انسان در تو بارقه الهی است. این را زیر خروارها غفلت و معصیت دفن کردی. باید بکوشی تا آن بارقه احیا شود. خاطرم هست در سال 60 اولین جلسهای که خدمت آیت الله بهجت رسیدم، فرمود: آقای همتی، علم بس است! شما الآن داری نهایه الحکمه درس میدهی. تو از دیگران چیزی کم نداری بکوش چراغ فطرتت را روشن کنی. علم بس است. غفلت کردیم و زندگی و دنیا مشغولمان کرد.
وی ادامه داد: حضرت امام (ره) آمد و ما را احیا کرد. او احیاگر نفوس بود. غیر از اینکه یک رژیم استبدادی را فروریخت و پوزه جباران را به خاک نشاند و مستضعفان را برنشاند و عزت بخشید با دم مسیحایی خود نسلی را که در راه است تربیت کرد. آیت الله خوشوقت میفرمود مرحوم شهید بهشتی تعریف میکرد که از امام سوال کردیم که زمانی که شما قم تشریف آوردید صاحب دلی در قم بود که خدمتشان برسید؟ فرمودند بله آقای میرزا ابوالقاسم کبیر قمی که در صحن حضرت معصومه (س) دفن هستند. آقای خوشوقت به من دستور دادند که هر وقت به قم مشرف شدی به حرم حضرت معصومه (س) هم برو. شهید بهشتی به امام فرمودند آیا ایشان دستورالعملی هم میدادند؟ ذکری هم میگفتند؟ امام مکثی کرد و فرمود: دیدنش دستورالعمل است. لازم نبود دستور بدهد. نگاهش ذکر بود. خود امام (ره) هم نیاز نبود حرف بزند، آدم پرحرفی هم نبود. ولی حرفهایش را با طلا و نقره باید نوشت. باید روی قلب انسان حک شود.
این استاد فلسفه و عرفان تطبیقی گفت: زن، فرزند، مال، جاه، آبرو، مقام، علم، ثروت، قدرت نمیتواند پیمانه وجود آدمی را پر کنند. به هر جا که میرسد باز حس میکند که چیزی گم شده است. برای اینکه ما نمیتوانیم بی خدا به آرامش برسیم. اگر هم روزی این مسئولیتها به انسان رو آورد فقط به چشم مسئولیت و امانت به آن نگاه کند، خیلی هم خوب است اگر بتواند حق مطلب را ادا کند و ضایع نکند و احقاق حق کند و دفع باطل کند. لذا فطرت اگر بیدار شود آدمی خود را مسافر می بیند. مسافر باید به فکر سفری که در پیش دارد باشد. مسافر در پیاده رو خانه نمیسازد. آنجا معبر است. اگر به مسئولیت به چشم امانت نگاه کند به اندازهای که کشش دارد شانه اش را زیر این بار میگذارد. عبادت است. ضایع نمیکند وگرنه خودش هم ضایع میشود و امر مسلمین را هم ضایع میکند.
همتی با تأکید بر اینکه بحث فطرت ابعاد عمیق عرفانی، اخلاقی و اعتقادی دارد، گفت: فطرت خدایابی است. از دورن روشن میشود و آینه وجود را زنگارزدایی میکند. این چراغ فطرت که روشن شد خیلی چیزها را با آن میبینی که قبلاً نمیدیدی. بعضی وقتها آیت الله خوشوقت از آیات قرآن لطایفی را استنباط میکرد بعداً میرفتم به کتابخانه شخصیم تفاسیر را میدیدم، جلسه بعد به خدمتشان میرسیدم و میگفتم اینها در تفاسیر نیامده است. میخندیدند و میفرمودند: آقای همتی در کتابها نگرد. این نکات در کتابها نیست و از کتابها به دست نیامده و نور ریاضت میخواهد.
وی ادامه داد: خواهشم این است که اینها بزرگان و اولیای خدا بودند ما را تنبه می بخشد که با بحث فطرت فقط برخورد علمی و معرفتی نداشته باشیم. فقط به عنوان آیه یا نکته حکمی و فلسفی برخورد نکنیم به جنبههای سازندگی هم توجه کنیم. باید قدر جوانی را دانست و در کسب کمالات کوشید. پدیدارشناسان دین به اینجا رسیدند که میگویند گرایشی ساختاری در انسان وجود دارد.
وی افزود: در آدمی چیزی هست که او را به سمت بی کرانها سوق میدهد. آنها اصطلاح فطرت را به کار نمیبرند. میگویند در ساختمان هستی انسان یک گرایش بنیادین هست که به سمت امر مطلق و امر متعالی گرایش پیدا میکند. کتابهایی نظیر رشحات البحار، ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد آیت الله جوادی، رساله فطرت آیت الله مطهری و معارف قرآن استاد مصباح در این حوزه هستند. میتوانیم با تئوری فطرت، بحران معنویت را در سطح جهان بزداییم و بحران پوچی و بحران بی معنایی را پاسخ دهیم که جهان تهی نیست و خدایی هست که در سراسر هستی در آفاق و انفس تجلی کرده و حضور دارد.
در ادامه حجت الاسلام ذوعلم گفت: باید دلالتهای این مباحث عرفانی و فلسفی را در امر سیاست دنبال کنیم. اگر حضرت امام (ره) عرفان را به عرصه جامعه آوردند و نگاهشان به قدرت، انقلاب، مردم و جامعه یک نگاه خدامدار بود و عالم را محضر خدا میدیدند؛ چگونه باید این نگرش امتداد و بسط پیدا کند و در لایههای مختلف نظام سیاسی جریان پیدا کند؟ مهمترین چالش ما در گام دوم انقلاب اسلامی فاصله گرفتن از مکتب امام (ره) است.
وی ادامه داد: بحث فطرت مبناییترین نگاه و مبنای نظریههای دیگر حضرت امام است. امام سیاست را از توحید أخذ کرده بود نه اینکه نگاهش به سیاست نگاه حیوانی و سیاست شیطانی باشد و صرفاً بخواهد اصلاحی در آن ایجاد کند. این سیاست مبتنی است بر همان گرایشها و تمایلات فطری در انسان که حاکمیت آن را باید در جامعه احیا کند و زمینه سازی رشدش را فراهم کند. توجه به نیازهای طبیعی انسانها زمینه سازی برای رشد و تعالی نیازهای فطری است. نسل جوانی که مخاطب بیانیه گام دوم انقلاب است از این زاویه هم باید به گام دوم نگاه کند و تعبیر مقام معظم رهبری این است که امام را مؤسس این راه میدانند.
وی افزود: این مباحث باید توسط اندیشگاه بیانیه گام دوم تفسیر پیدا کند، مبادا که جرقهها و تراوشاتی که از این نگاه توحیدی و الهی امام در جامعه آغاز شد در زیر یک خرواری از خودخواهیها و غفلت زدگیها و نگاه حیوانی به سیاست دچار خمول شود. فطرت توحیدی در عرصه اجتماع و سیاست را باید مورد توجه قرار دهیم. تمدن سازی نوین اسلامی در پرتو این نگاه باید شکل بگیرد.
رئیس اندیشگاه بیانیه گام دوم گفت: امتداد کار امام کاری است که شاگردان امام، شاگردان شاگردان امام و طیف جوانان انقلابی بصیر و مبارز در این عرصه باید دنبال کنند. کار دشواری است و ما در آغاز راه هستیم. در این چله اول انقلاب دست ورزی و تمرین کرده ایم و همین طور که رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم اشاره کردند خودسازی باید مبتنی بر معارف الهی باشد که اشاراتی به آن شد، به خصوص بحث معرفه النفس که این بحث غالباً در نگاه فردی محدود شده است. اما موقعیت درست آن این گونه نیست. همان نگاه اجتماعی و جوهره اجتماعی اسلام که اسلام همه اش سیاست است به این معناست که این معرفه النفس در عرصه اجتماعی و سیاست هم امتداد پیدا میکند.
همچنین همتی در پایان این نشست طی سخنانی با اشاره به اینکه عمدا وارد بعد اجتماعی نشدم، گفت: چون احساس میکنم فطرت جنبه فردی دارد، اما دین اسلام و مذهب تشیع و سیره معصومان ابعاد اجتماعی عمیقی دارد و حتی عرفان و معنویت ما هم چهار سفر است که وقتی از خلق به حق سفر میکنند آن سیر چهارم بعد از احراز آمادگیها و یافت درون طبیعت و عالم باید برگردد و از خلق خدا دستگیری کند و به انجام مسئولیت و ایفای رسالت خود بپردازد. بنابراین اینها از هم جدا نیستند.
وی با بیان اینکه عرفانی هم که حضرت امام (ره) به ما آموختند عرفان درویشی نیست، گفت: عرفان امام پناه بردن به شکاف کوه و رفتن به بیابان نیست. عرفان مولا علی که شیران روز و پارسایان شب بودند. در اسلام برای پذیرش مسئولیت و ایفای تعهد اجتماعی یک مقدمه سازی لازم است. خداجویی و تمرین با خدا زیستن به ما کمک میکند که در عرصههای لغرنده و پرخطر اجتماعی و سیاسی دچار لغزش و انحراف نشویم.
وی ادامه داد: از امام صادق (ع) نقل شده است «عارف کسی است که از درون به خدا پیوسته ولی در بین مردم زندگی می کند». همه این تمرینها برای این است که بتوانیم وظایفمان را انجام دهیم. این همه لغزشی که میبینید که در سیاست مداران و مسئولان خودمان وجود دارد برای این است که خودشان را رها کردند. به تعبیر آیت الله خوشوقت وقتی که مسئولیت پذیرفتید وارد مرحله سختتری شدید، تازه اینجا، جای خطر است. از این به بعد شیطان با شما کار دارد. الان بیت المال و آبروی مردم و کشور در دستان شماست. بنابراین توجه به فطرت و کسب معنویت و اخلاق و ریاضت و تذهیب نفس این نیست که از مردم کنار بگیریم.
وی افزود: اسلام دین درگیری با ظلم و ایستادن مقابل ظالم است. امام به ما نشان داد که میتوان عارف بود و در عین حال لحظهای هم از وظیفه غافل نبود. اگر امام و رهبری را ندیده بودیم، شاید باورش این مسائل و جمع اینها سخت بود. اینها اسطوره نیست و منحصر به زمان معصومین (ع) نیست. در آن جامعه ایده آلی که میخواهیم برپا کنیم همه خواهند دید که اسلام چیست. دینی است که عقلانیت، معنویت، فقاهت در جای خودش قرار دارد. اساس زندگی ما با فقاهت و با مناسک است. دین برای لحظه لحظه زندگی برنامه عملی دارد.
وی در پایان گفت: باید توجه داشته باشیم که بدون آمادگی وارد علم یا سیاست نشویم. نه اینکه کنار بکشیم و منزوی شویم. شیعه علی نمیتواند کنار بایستد و بدون موضع باشد. تا زمانی که مظلومی روی کره زمین باشد من و شما هم هستیم. عرفانی و معنویتی که از تئوری فطرت میگیریم، عرفان درگیر است نه عرفان سازش. عرفان عزت مندانه است نه عرفان بنده وار و غلامانه. ابرقدرتها از همین میترسند؛ نسلی که در راه است در آینده خواب را بر تمام استعمارگران جهان حرام خواهند کرد.