امپراطوری رسانه غرب چگونه یک دین تازه را پدید آورد
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، سیطره فرهنگ اومانیسم بر جهان امروز واقعیتی غیر قابل انکار است و بنابراین نباید انتظار داشت که زبانها و الفاظ توانسته باشند که خود را خارج از این سیطره عمومی نگاه دارند. جهان مغلوب یک حاکمیت واحد رسانهای است و از همین طریق است که کلمات در همه زبانها محتوای ارزشی واحدی متناسب با این «نظم بینالمللی آمریکامدار» پیدا کردهاند. در یک نگاه دقیق میتوان تصور مجملی از این معنا پیدا کرد، اگر چه تحقیق در آن کار بزرگ و گستردهای است که به این زودیها به نتیجه نمیرسد. محتوای ارزشی کلمات، در مجموع یک نظام اخلاقی اومانیستی را میسازند که به صورتی پنهان و ناگزیر ضمیر نابخود همه افراد جامعه انسانی را بر مبنای اعتبارات ارزشی مشترکی شکل میدهند.
ارزشهای و اصولالدین فرهنگ غرب
این نظام ارزشی که در محتوای کلمات استتار مییابد اگر چه علیالظاهر مدعی یک شریعت تازه نیست، اما در باطن با هیچ شریعت دیگری جمع نمیشود. به این احکام ارزشی که بسیار بدیهی مینمایند توجه کنید:
بشر حیوانی است متمدن، نتیجه یک سیر تطور طبیعی. او دارای حقوقی طبیعی است بر مبنای نیازهایش. قانون میثاقی اجتماعی است که حدود آزادی را معین می دارد. قانون مبتنی بر حقوق طبیعی افراد جامعه است. نظر هر کس برای خودش محترم است، او آزاد است که هر دینی که می خواهد برای خود اختیار کند. حق با اکثریت است، اگر چه همه حق انتخاب دارند. قانون طبیعی بر مبنای بقای اصلح است. بشر همواره در حال ترقی است. تمدن نتیجه ترقی است. انسان امروز از همه گذشتگان مترقی تر است، تمدن امروز هم. بشر غیر متمدن وحشی است و فرهنگ ندارد. تمدن با غنای فرهنگی بشر ملازم است. سعادت بشر در پیشرفت اوست. پیشرفت بشر ملازم با رفاه بیش تر است. تکنولوژی تامین کننده رفاه بیش تر است. جامعهای پیشرفته است که به توسعه تکنولوژی دست یافته. هر جامعه که به این توسعه نرسیده، عقب مانده است. اخلاق انسانی هم منشا گرفته است. مهم نیست که بشر چه دینی داشته باشد، مهم انسانیت است. هر حکومتی که بخواهد جامعه را به تبعیت از رای یک فرد بکشاند استبدادی است.
از خلاف آمدِ عادت بطلب کام که من، کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
اما این احکام، خلاف بداهت ظاهریشان، مطلقاً فاقد حقیقت هستند و همانطور که گفتم، نجات بشر در تفکری است خلاف آمد این عادات و مشهورات: از خلاف آمدِ عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
کلماتی نیز که بار محتوایی احکام ارزشی فوق را حمل میکنند، ناگزیر همین محتوای اعتباری و اخلاقی را در خود مستتر داشتهاند: بشر، تمدن، حقوق طبیعی، نیاز آزادی، مساوات، قانون، جامعه، احترام فردی، اکثریت، ترقی، پیشرفت، فرهنگ، سعادت توسعه، صنعت، اخلاق انسانی، انسانیت، دموکراسی، استبداد، ارتجاع، عقب ماندگی، رشد، سنت، تجدد و...
اگر ما بشر را اصالتاً حیوانی نتیجه سیر تکاملی تطور طبیعی ندانیم، با تغییر مبنای ما در تعریف انسان و رابطه او با جهان و کیفیت خلقتش همه این احکام اعتبار خویش را از دست خواهند داد و عالمِ فرهنگی دیگری بنا خواهد شد بیرون از سیطره فرهنگ رسانهای. این مقاله فرصت بررسی تفصیلی این تحول و تغییر مبنایی را ندارد گذشته از آنکه من در حد اجمال به بعضی از این تغییرات در محتوای ارزشی الفاظ در طول این مقاله اشاراتی داشتهام که در جهت بسط این معنا میتواند رهگشا باشد.
انقلاب اسلامی ایران نظم بینالمللی دهکده جهانی را درهم ریخته است و جهان فرهنگی دیگری را به جهانیان عرضه داشته که کاملاً رو در روی فرهنگِ رسانهای جهانی و نظام اخلاقی ملازم با آن ایستاده است «امپریالیسم خبری» اگر چه واقعیتی غیر قابل انکار دارد اما نفوذ فرهنگ اسلام از طریق است که امپریالیسم رسانهای قدرت ممانعت از آن را ندارد، در گذشته از آنکه نظام رسانهای فی حد ذاته، نفی خویش را در درون خود نهفته دارد و این مطلبی است که باید موضوع مقالهای دیگر واقع شود.
روش جدید بردگی
آلن دو بنوآ مینویسد: کاملاً منطقی است که آمریکا که در گذشته سیاهان را به بردگی کشید به نژادکشی سرخپوستان پرداخت، ژاپنی ها را به بمب اتم و ویتنامیها را به بمب ناپالم بست، روزی به سراغ اعراب برود. جورج بوش انسان بیفضیلت، که بهترین حامی گورباچف شده است، نیاز به یک امپراتوری شر جدید داشت تا بتواند در سطح جهانی به باجگیری «که سیاست خارجی آمریکا دیری است در همین کلمه خلاصه می شود» ادامه دهد.
و بعد آلن دوبنوآ مهمترین هدف لشکرکشی آمریکا را به خلیج فارس چنین تبیین میکند: بهره برداری از موقعیتی که تبدیل شدن شوروی به یک «قدرت غربی» پیش آورده، به منظور تبدیل کردن شورای امنیت سازمان ملل متحد که زیر سلطه غربیهاست به نطفه یک حکومت جهانی و هم زمان با آن به یک منبع قانونگذاری بینالمللی و نیز استقرار یک نظم جهانی که پی آمدهای زیر را در بر خواهد داشت.
غرب این کهنه کار روسپی فرسوده که فقط از قانون پول فرمانبری میکند و سده هاست اقوام دیگر را از اختیار خودشان خارج کرده، به خوبی در یافته است که بیداری هویتطلبانه جهان عرب مسلمان امروزه بزرگترین و مهمترین قدرتی است که سرکردگی انحصارگرانه اش را دچار تهدید کرده است.
منبع: آغازی بر یک پایان، مرتضی آوینی
پایان پیام /