یک‌شنبه 4 آذر 1403

انتشار خاطرات «غلام خانه‌زادِ» شاه در لبنان / گزارشی محرمانه از 3 هزار زندانی سیاسی

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
انتشار خاطرات «غلام خانه‌زادِ» شاه در لبنان / گزارشی محرمانه از 3 هزار زندانی سیاسی

کتاب «محض اطلاع»، نوشته غلامعلی حداد عادل با نگاهی به یادداشت‌های اسدالله علم، از نزدیکان محمدرضا پهلوی، به زبان عربی ترجمه و در لبنان توزیع شد.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشارات دارالمعارف الحکمیه ترجمه عربی کتاب «محض اطلاع» را منتشر کرد و در دسترس علاقه‌مندان قرار داد. این کتاب که توسط دلال عباس ترجمه شده، نگاه و تحلیلی است بر تاریخ و رویدادهای کشور در دوره پهلوی.

غلامعلی حداد عادل در این کتاب با حاشیه‌نگاری تحلیلی به شرح ابعاد تازه‌ای از تاریخ معاصر کشور پرداخته است. کتاب «محض اطلاع» در واقع تحلیلی است بر جلد هفتم یادداشت‌های اسدالله علم. این یادداشت‌ها که پس از مرگ علم توسط خانواده‌اش در خارج از کشور منتشر شده، در خود نکات و ناگفته‌های بسیاری از فراز و نشیب تاریخ معاصر ایران دارد.

اسدالله علم بانفوذترین چهره دربار پهلوی و از نزدیک‌ترین افراد به محمدرضاشاه و محرم اسرار او بود و همین نزدیکی موجب شد تا عنوان «غلام خانه‌زاد» را از سوی شاه کسب کند. علم پس از استعفای کابینه علی امینی، به عنوان نخست‌وزیر کشور انتخاب شد. اصلاحات ارضی و انقلاب سفید از جمله اقداماتی است که در دوران نخست‌وزیری او صورت گرفت و مخالفان متعددی داشت که از مهمترین آنها، امام خمینی (ره) بودند.

مهمترین اثر فرهنگی که از اسدالله علم به جا مانده، یادداشت‌های روزانه اوست. علم در ماه هشتم از سال اول دوران 10 ساله وزارت دربار محمدرضا پهلوی، نوشتن یادداشت‌های روزانه را شروع کرد و این یادداشت‌ها سال‌ها بعد توسط علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد دولت هویدا و دوست نزدیک اسدالله علم، تصحیح و منتشر شد. او یادداشت‌های روزانه علم را سال‌ها پس از مرگ علم و محمدرضا پهلوی با همکاری انتشارات ایبکس در مریلند آمریکا چاپ کرد.

کتاب «محض اطلاع» در دو بخش تدوین شده است؛ بخش نخست نگاه و تحلیلی است بر یادداشت‌های علم و بخش دوم، مروری است بر خاطرات مبارزان انقلابی و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس با محوریت آثاری چون «پایی که جاماند»، «من زنده‌ام» و «خاطرات عزت شاهی».

یادداشت‌های علم در کنار شرح وقایع مربوط به ایران، به حوادث و رویدادهای منطقه نیز می‌پردازد که از این جمله می‌توان به جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل اشاره کرد که می‌تواند برای مخاطب عرب‌زبان جالب و خواندنی باشد. در بخش‌هایی از کتاب می‌خوانیم:

گزارشی محرمانه از سه هزار زندانی سیاسی

در همه سال‌هایی که شاه و علم و درباریان و رجال بلندپایه حکومت پهلوی، چنان که گذشت، غرق در هوس‌رانی و شهوت‌رانی و تجمل و ولخرجی بودند، زندان‌های ایران از زندانیان سیاسی پر بود و شکنجه‌گران ساواک آنها را بی‌رحمانه شکنجه می‌کردند. برای آنکه از کم و کیف زندانیان سیاسی در دوران شاه تصوری پیدا کنیم خوب است به نقل قولی از علم توجه کنیم:

شنبه 1356/4/4

«صبح به دربار رفتم. نخست وزیر را منتظر دیدم که باید با رئیس صلیب سرخ بین‌المللی، که نماینده او زندان‌های ما را بازدید کرده است، شرفیاب شود. قدری نگران بود که ممکن است گزارش بد باشد.»

فردای آن روز علم چنین می‌نویسد:

یکشنبه 1356/4/5

صبح شرفیاب شدم. بعد کارهای جاری را، که زیاد بود، به عرض مبارک رساندم. ضمناً سؤال کردم گزارش صلیب سرخ چگونه بود؟ فرمودند: البته برای ماست و منتشر نمی‌شود، ولی گزارش از این قرار است که از سه هزار نفر زندانی سیاسی، 900 نفر آثار شکنجه دارند و این با گزارش کمیسیون مخصوصی که خودم هم فرستاده بودم، تطبیق کرده. عرض کردم: به هر حال، به نظر غلام، گزارش بسیار بدی است. فرمودند: چرا؟ عرض کردم: نشان می‌دهد که حرف‌های فراری‌ها چندان بی‌مأخذ نبوده است. خدا کند این اخبار درز نکند.»

خوانندگان «محض اطلاع» ملاحظه می‌فرمایند که، به اعتراف خود شاه و علم، در سال 1356، یعنی سالی که درگیری‌ها و دستگیری‌ها در مقایسه با سال‌های قبل فروکش کرده بود و بسیاری از زندانیان سیاسی با اعلام «فضای باز سیاسی» از سوی رژیم آزاد شده بودند، صلیب سرخ از «سه هزار زندانی سیاسی» دیدن کرده و گزارش داده است که «900 نفر آثار شکنجه دارند».

این سخن به این معنا نیست که آن دو هزار و یکصد نفر دیگر که آثار شکنجه نداشته‌اند، شکنجه نشده‌اند و نیز به این معنا نیست که هیئت صلیب سرخ توانسته از همه زندانیان سیاسی ایران، چه آن‌ها که در آن زمان در زندان بوده و چه آن‌ها که آزاد شده بودند، دیدن کند.

حال این گزارش صلیب سرخ را، که شاه به «محرمانه بودن» آن دل‌خوش کرده بوده، مقایسه کنید با آنچه پرویز ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه» بیان کرده است:

«بیشتر جنجال و اتهامات درباره شکنجه زندانیان مربوط به نیمه دوم دهه 40 و نیمه اول دهه 50 شمسی است که فعالیت‌های چریکی و تروریستی در ایران شروع و گروه‌های کمونیستی و مذهبی تروریستی کشف و با آن‌ها مقابله شده است.... من، با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم. خودم هیچ‌گاه ندیده‌ام که فردی مورد شکنجه قرار گیرد؛ ولی البته در این‌باره بسیار می‌شنیدم. موقعی که از سرپرستاران بازجویی سؤال می‌کردم، غالباً جواب این بود که زندانی با مأمورین به زد و خورد پرداخته و در نتیجه مجروح شده است و یا قبل از دستگیری به وسیله رفقای خود مورد شکنجه قرار گرفته است... تعداد زندانیان سیاسی هیچ‌گاه از سه هزار و 700 نفر تجاوز نکرده بود...».

برای داوری درباره درستی یا نادرستی اظهارات ثابتی، کافی است یک بار دیگر به همین یکی دو فقره اخیر از یادداشت‌های علم نگاهی بیندازیم.