یک‌شنبه 4 آذر 1403

انقلاب دوم، سقوط صحنه‌گردان اصلی

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
انقلاب دوم، سقوط صحنه‌گردان اصلی

قطعا 13 آبان؛ روزی که لانه جاسوسی آمریکا اشغال شد را باید جزو «ایام‌الله» بدانیم، چرا که مردم ایران پس از سرنگونی شاه در این روز با این اقدام یک بار دیگر متوجه صحنه‌گردان اصلی اتفاقات دهه‌های اخیر در کشور شدند.

به گزارش مشرق، «سیدمصطفی خوش‌چشم»، کارشناس ارشد روابط بین‌الملل در «روزنامه جوان» نوشت:

قطعا 13 آبان؛ روزی که لانه جاسوسی آمریکا اشغال شد را باید جزو «ایام‌الله» بدانیم، چرا که مردم ایران پس از سرنگونی شاه در این روز با این اقدام یک بار دیگر متوجه صحنه‌گردان اصلی اتفاقات دهه‌های اخیر در کشور شدند. مردم آگاه شدند کار با سرنگونی محمدرضا به پایان نرسیده، بلکه صحنه‌گردان اصلی آمریکاست و این اقدام یک بار دیگر روحیه انقلابی مردم ایران را تجدید کرد و به همین دلیل هم حضرت امام (ره) این واقعه را با نام «انقلاب دوم» توصیف کردند. البته آمریکا چه در آن زمان و چه پس از آن، همواره خصومت‌هایی با ایران داشته که این خصومت‌ها باعث شده مردم هیچ‌گاه دشمنی آمریکا به عنوان اصلی‌ترین دشمن ایران را از یاد نبرند.

در این میان عده‌ای اصرار دارند با تحلیل‌های غلط و با تکیه بر فکت‌ها و داده‌های غیرواقعی، از رخداد 13 آبان به عنوان یک حادثه مذموم یاد کنند و این واقعه را سرآغاز دشمنی آمریکا با مردم ایران می‌دانند ولی همین‌ها وقتی به مساله کودتای 28 مرداد آمریکا می‌رسند، دچار فراموشی تاریخی می‌شوند.

باید به خاطر داشت مردمی که تاریخ را از یاد می‌برند، محکوم به تکرار تجارب تلخ تاریخی هستند، چه بسا که باز ماندن سفارت آمریکا منجر به کودتا یا اقدامات مشابهی از جانب آمریکا می‌شد. داده‌های تاریخی به ما ثابت می‌کند آمریکا هیچ‌گاه تکیه‌گاه قابل اعتمادی برای ما نبوده است؛ نمونه آن دکتر مصدق که برای تقابل با امپراتور پیر انگلستان به قدرت جوان آمریکا پناه برد اما از پشت خنجر خورد.

کشورهای استعمارگر و قدرت‌طلب پیوسته در پی کسب منافع هر چه بیشتر هستند و به منافع عادلانه رضایت نمی‌دهند، به همین واسطه است که آمریکایی‌ها حتی از محمدرضا شاه نیز پیوسته امتیازات بیشتری راطلب می‌کردند؛ مانند امتیاز کاپیتولاسیون. قطعا رفتار آمریکا با متحدانش چون عربستان هم ثابت می‌کند سازش همواره هزینه‌های بیشتری از مقاومت دارد.

نگاهی به سرنوشت برخی انقلاب‌ها که در جریان بیداری اسلامی شکل گرفت نشان می‌دهد در پی باز ماندن سفارت آمریکا در برخی از این کشورها، انقلاب‌ها به شکست انجامید و آمریکا به خصومت‌ورزی خود با آن انقلاب‌ها ادامه داد. به همین دلیل است که «محمد مرسی» اسلام‌گرا در زندان جان داد، چرا که اگر تایید و حمایت از آمریکا در کشوری تبدیل به معیار شود، حتی اگر آن کشور انقلاب کرده باشد، باز هم کسانی خارج از چارچوب رهبران انقلاب یا در داخل رهبران انقلاب هستند که برای به دست گرفتن قدرت در آن کشور، حاضر به دادن امتیازات هر چه بیشتر به آمریکا هستند و در پی آن یک رقابت بین سیاسیون و رهبران و جناح‌ها شروع می‌شود تا هر کسی به آمریکا بیشتر امتیاز داد، قدرت را به دست بگیرد. سرنوشت چنین انقلاب‌هایی که به شکست انجامیده باید به ما درس‌های بسیاری بدهد.

علاوه بر اینها کسانی که ادعا می‌کنند خصومت‌ورزی آمریکا به واسطه اشغال لانه جاسوسی بوده، آمریکا را به مثابه کشوری با رهبران هیجانی و احساسی تلقی می‌کنند نه به عنوان یک قدرت جهانی که بر اساس راهبردها و استدلال‌ها و چشم‌اندازهای بلندمدت در روابط خود با دیگر بازیگران صحنه جهانی عمل می‌کند که این البته نادرست است. نگاهی به اشغال سفارت انگلستان که پس از آن انگلستان سفارت را بازگشایی کرد و سفرایی را فرستاد که آنها هم بعد از بازگشایی همچنان به دنبال ضربه به جمهوری اسلامی در سطوح مختلف بوده‌اند، خود ثابت می‌کند قدرت‌های استعمارگر هیجانی عمل نمی‌کنند، بلکه در پی منافع خودشان با استفاده از هر فرصتی هستند و سعی می‌کنند به کشور هدف ضربه بزنند.

در عین حال علاوه بر همه اینها نگاهی به 20 سال اخیر روابط و تقابل ایران و آمریکا خود گویای این است که آمریکا نه به شکلی هیجانی و در پی اشغال سفارت، بلکه با ماهیت جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی به عنوان یک الگوی فکری و یک کشور الگو در منطقه که می‌تواند منافع غیرمشروع آمریکا، اسرائیل و متحدان آن در منطقه را به خطر بیندازد، به مقابله برخاسته است.

6 توافق در 20 سال اخیر بین ایران و آمریکا یا متحدان اروپایی آمریکا در زمینه‌های مختلفی مثل مسائل افغانستان، عراق و توافق هسته‌ای بسته شده که به شهادت کارشناسان بی‌طرف و منصف، در تمام این توافق‌ها ایران همیشه پایبند به تعهدات خود بوده اما طرف مقابل هیچ‌گاه به تعهدات خود عمل نکرده است.

علت این عدم پایبندی هم این است که طرف مقابل نه به دنبال تعامل با ایران، بلکه به دنبال مهار ایران و ضعیف کردن آن است. آمریکا از توافق به دنبال رسیدن به این اهداف است نه تعامل با ایران و حل واقعی مسائل.

به همین علت است که آمریکایی‌ها خلف وعده می‌کنند و اصلی‌ترین اسلحه خود یعنی تحریم را کنار نمی‌گذارند، چرا که نیاز دارند در سلسله توافق‌هایی به این هدف عمده و راهبردی و اصلی برسند که تمام مؤلفه‌های قدرت جمهوری اسلامی را مهار کنند. آقای برژینسکی 20 سال قبل در کتابی صراحتا نوشت صلح، ابزاری برای اعمال هژمونی است و همین ادبیات و راهبرد تاکنون نگاه اصلی آمریکا به مساله صلح بوده که نمونه آن را در نقش آمریکا در صلح بین اعراب و اسرائیل می‌بینیم.

آمریکا در حقیقت با ماهیت وجودی جمهوری اسلامی در مخالفت است و فارغ از اینکه سفارت و لانه جاسوسی آمریکا اشغال می‌شد یا خیر، مهار و فروپاشی ایران جزو راهبردهای اصلی آمریکا باقی می‌ماند. بنابراین تاریخ کشور در قبل از انقلاب، تجارب دیگر کشورهایی که در منطقه انقلاب کردند و راهبرد آمریکا و فلسفه وجودی تقابل آمریکا با ایران، همگی نشان می‌دهد آمریکا به دنبال برداشتن این الگو یعنی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بوده و هست و پرواضح است که در چنین شرایطی باز بودن سفارت آمریکا خود یک خطر بسیار مهم برای انقلاب تازه‌پای ایران بود و در حقیقت می‌توان گفت این رخداد به منزله یک لطف الهی بود که به وقوع پیوست و به همین سبب به آن «یوم‌الله» می‌گوییم و حضرت امام هم از آن به عنوان «انقلاب دوم» یاد کردند.