ایران در سوگ؛ از عزای سیاوش تا عشق حسین (ع)
مجموعه رفتارهای مبتنی بر مناسک سوگواری در آیینهای مربوط به محرم و واقعه عاشورا، به سنتی بدل شده که قرن هاست دوام یافته است.
در طول تاریخ به واقعه بزرگ و طاقتسوز عاشورا، از جنبههای گوناگونی نگریستهاند و داد سخن دادهاند. برخی ریشهها را کاویدهاند، برخی به پیامها و پیامدها توجه کردهاند و برخی نیز از منظر مردمشناسی، به آیینها و رسومات مرتبط با آن رویداد پرداختهاند و کوشیدهاند با بررسی پیشینهها، ماندگاری و دگردیسی وجوهی از فرهنگ مردم را بازشناسی کنند. آنچه در این نوشتار به قلم دکتر علی بلوکباشی می خوانید خلاصه خبرآنلاین به نقل از «دایرهالمعارف بزرگ اسلامی» است که تقدیم میشود:
پیشزمینه آیین سوگواری
با گرویدن ایرانیان به اسلام و پذیرش مذهب تشیع، بسیاری از رفتارها و باورهای فرهنگی و آیینی کهن ایرانی که با ساختار فرهنگی و انگارههای دینی مذهبی جدید در تقابل بودند، کمکم از یادها رفتند و رفتارها و باورهایی که با تصورات اجتماعی و فرهنگی آیینی تازه تعارض نداشتند، با آنها درآمیختند و یا با صبغهای تازه به حیات اجتماعی خود ادامه دادند. یکی از این آیینها که زمینهساز و شکلدهنده ذهنیت مذهبی و رفتارهای آیینی نمایشی ایرانیان شیعی در مراسم عزاداری حسینی شد، به احتمال فراوان شکل آیینی نمایشی سوگواری مردم بخارا در سالگرد کشتهشدن سیاوش بود که قرنها در ژرفای فرهنگ و ذهنیت جامعه ایرانی حضور داشت.
برخی مناسک آیینی در نمایش «مصائب میترا» را نیز در شکل اجرایی مراسم عزاداری مصائب امامحسین (ع) بیتأثیر ندانستهاند. برخی دیگر هم میان دستهگردانیهای محرم و نمایش مصائب امامحسین (ع) با نمایش شمایل مصائب مسیح (ع) در اروپای قرون وسطی و مراسم هفته مصائب مسیح (ع) در برخی از سرزمینهای مسیحی شباهتهایی یافتهاند و فاجعه شهادت امامحسین (ع) در تاریخ شیعه را نیز مانند مصلوب کردن حضرت مسیح (ع) در تاریخ مسیحیت نقطه عطفی بزرگ دانستهاند.
برای ایرانیان شیعه چون خون سیاوش قهرمان شهید دوره تاریخ اساطیری ایران نمیتوانست مبشر نجات و رستگاری باشد، از این رو خون پاک به ناحق ریخته شده امامحسین (ع)، قهرمان مذهبی و شهید تاریخ تشیع جای آن را گرفت. در این انتقال فرهنگی، آداب سوگواری و رسم سرودخوانی، نوحهسرایی و بر سر و سینه زدن و گریستن در ماتم سیاوش، و نمایش گرداندن تابوت حامل پیکره تمثیلی او همچنان در فرهنگ مذهبی شیعیان بازماند و در مراسم عزاداری امامحسین (ع) تجلی یافت.
هرچند ساخت معنایی دو حماسه مرگ سیاوش و شهادت امامحسین (ع) در فرهنگ شیعیان ایران با یکدیگر فرق دارد و هر یک پیامی خاص را میرساند: یکی برانگیزاننده نیروی انتقام و نویددهنده دادخواهی الهه انتقام از ستمپیشگان، و دیگری برانگیزاننده نیروی دادخواهی و آرمان پیروزی در مبارزه با نظامهای استبدادی و ایستادگی در مقابل جور و ستم حاکمان خودکامه؛ اما هر دو بر این اصل بنیاد نهاده شدهاند که: «خونی که بیگناه به زمین ریخته شد، تا ابد خونخواهی میکند.»
آیین سوگواری امام حسین (ع)
مجموعه رفتارهای مبتنی بر مناسک در آیینهای مربوط به واقعه عاشورا، به سنتی بدل شده که بیش از هزار سال در میان شیعیان دوام یافته است و همهساله با تکرار و بازنمایی رویداد تاریخی کربلا در دو ماه محرم و صفر، بهویژه در روزهای تاسوعا، عاشورا و سوم شهادت امام در محرم و چهلم (اربعین) در صفر، ارزشهای قدسیانه آن را به نمایش درمیآورند. در برخی جاها مراسم شهادت امام را بر پایه تقویم زراعی محلی میگیرند؛ مثلا مردم روستای مهران طالقان این مراسم را در آخرین جمعه تیرماه که آن را «عاشورا» مینامند، برگزار میکنند.
شیعیان با بازسازی و تکرار هر ساله واقعه شهادت حسین (ع)، به حضور دوباره آن در زمان کنونی همچون رویدادی فراتاریخی تحقق میبخشد و با شرکت در مراسم و نشان دادن همدردی با اهل بیت نبوت و ریختن اشک و خودزنی، از سویی در پی جبران ستمی هستند که جماعتی فاسد و سیاه دل بر امام (ع) روا داشتهاند، و از سوی دیگر در انتظار پیوند با شهیدانی هستند که به درگاه خداوند تقرب یافتهاند.
برپایی مراسم عزاداری در محرم و تجمع و مشارکت در آنها، جدا از ارزش و اعتبار دینی مذهبی آن، عاملی مهم در ایجاد وحدت و همبستگی فرهنگی میان شیعیان جهان از هر قوم و فرهنگ، و نیز انتقال دهنده آداب و رسمهای فرهنگ عاشورایی در میان مسلمانان غیرشیعی و مذاهب دیگر در حوزههای جغرافیایی فرهنگی سرزمینهای شیعهنشین بوده است.
پیشینه
بنابر گزارشهای تاریخی، پس از واقعه کربلا همواره مجالس سوگواری شهادت امامحسین (ع) تا اوایل سده چهارم، نهانی و با پیروی از اصول تقیه میان خواص شیعه برگزار میشده است. مردم در آن مجالس نوحهگری و مرثیهخوانی میکردند و شاعران اشعاری را که درباره مصیبت امام سروده بودند، میخواندند. نهانی بودن سوگواری به سبب مواضع دشمنانهای بود که خلفای اموی و عباسی با خاندان نبوت، بهویژه با حسینبنعلی (ع) و علمای اهل سنت با رسم عزاداری شیعیان داشتند. دشمنی خلفا با امامحسین (ع) و دوستداران او چنان بود که متوکل، خلیفه عباسی (حکومت:232247قر847861م) مرقد آن امام را در 236قر850م به آب بست و پس از آن، زمین آنجا را شخم زد و بنابر گفته تنوخی مؤلف نشوارالمحاضره، ابومحمد بربهاری (درگذشته 329قر941م) یکی از علمای حنبلی دستور کشتن نوحهگران، در آن میان «خِلب»، نوحهگر معروف بغداد و زائران مرقد امامحسین (ع) را داد. همچنین صاحب کتاب بعض فضائحالروافض در تشنیع رسم و آیین تعزیت شیعیان به «اظهار جزع و فزع» و «تازهگرداندن مصیبت شهدا بر منبرها» و «قصهگویی و سر برهنه کردن علما» و «جامه چاکدادن عامه و روی خراشیدن و مویهکردن زنان» در روز عاشورا اشاره میکند و آن را بدعتی در دین میداند.
بیرونی خبر از سوگواری، نوحهخوانی، گریه و زاری شیعیان و رفتن به زیارت تربت امامحسین (ع) را در شهرهایی مانند مدینهالسلام بغداد میدهد؛ همچنین به رسم زشت بنیامیه در روز عاشورا و عیدگرفتن و شادی کردن، میهمانی و ولیمه دادن، شیرینی پخش کردن، جامه نو پوشیدن زنان و سرمه بر چشم مالیدن و آویختن زیور در آن روز و تداوم آن در تمام دوره اموی و مدتها پس از زوال آن در میان عامه مردم اشاره میکند.
آیین های سوگواری در ایران:
برپایی مراسم عزای حسینی در ایران به دوره بوییان (حکومت 322 448قر9331056م)، نخستین حکومت شیعی ایرانی، بازمیگردد. در سال 352قر963م، به دستور و تشویق معزالدوله دیلمی در روز عاشورا بازارهای بغداد را بستند و در و دیوارها را سیاهپوش کردند و از داد و ستد دست کشیدند و به تعزیه پرداختند. در این روز، خیمههایی در بازارها برپا کردند و پلاسهایی از خیمهها و دکانها آویختند و زنان موی سر را پریشان و صورتهای خود را سیاه کردند و در کویها و گذرها راه افتادند و مویهکنان و نوحهسرایان به سر و روی و سینه خود زدند؛ اما ابنکثیر تمامی اعمال زنان و مردان در مراسم عاشورای حسینی را بدعت شنیع رافضیان در مذهب میداند و آنها را تقبیح میکند!
بر سینه کوبیدن و به سر و روی خود زدن و اشک حسرت ریختن، از رسمها و آداب کهن ایرانیان در «سوگ سیاوش» بوده است و مردم گیل و دیلم آن را همراه با ریختن خار و خاشاک بر سر و تن و آویختن شال یا نمد سیاه بر گردن در عزاداریها ادامه دادند. بوییان نیز این رسم را از دیلمیان گرفتند و به شیعیان نسلهای بعد انتقال دادند که هنوز هم تا این روزگار باقی است.
در دوره بوییان عزاداری در سالگرد شهادت امامحسین (ع) در جامعه ایران نهادینه شد و پس از آن رسم تعطیل کردن کسب و کار، سیاهپوش کردن بازارها، پوشیدن لباس سیاه، سر و پا برهنه کردن، آستین تا نیمه بالازدن، گل و خاک تربت بر سر و روی مالیدن، امساک در خوردن و آشامیدن در روز عاشورا، و پیراهن و مِعجَر (روسری و چارقد) سیاه پوشیدن زنان، نیاویختن زیور، رنگ نکردن ناخن دست و موی سر با حنا، و شرکت نکردن در مجالس بزم و شادی به نشانه عزا در دهه محرم در میان شیعیان ایران معمول شد، هرچند پوشیدن جامه سیاه یا کبود به هنگام مرگ کسی، به ایران دوره اساطیری و زمانی بازمیگردد که شیدوش پسر گودرز پیام مرگ سیاوش را در حالی که جامه سیاه بر تن کرده بود، برای کیکاووس برد و بزرگان کشور نیز در سوگ او سیاهپوش شدند.
همه جامه کرده کبود و سیاه همه خاک بر سر به جای کلاه (فردوسی)
پس از سقوط حکومت بوییان، هرچند برخی از حکمرانان اهل سنت نگاهی واقعبینانه به وقایع کربلا داشتند و شخصی مانند تیمور، مردم حلب را پیرو دمشقیان و یزیدی و کشنده امامحسین (ع) میدانست، اما باز بر اثر مخالفت حکومتها مدتها عزاداری در فضایی کم و بیش پنهانی صورت میگرفت. به هر روی در دوره حکومت تیموریان (771916قر13691510م) زمینه مساعدی برای عزاداری حسینی در ایران، بهخصوص در ماوراءالنهر و هواداری شیعیان از قیام امام و مخالفت با یزید و لعن کشندگان امام فراهم شد. در پایان دوره تیموری، و بهویژه پس از نوشتن کتاب «روضهالشهداء»، نوشتهای از ملاحسین واعظ کاشفی (درگذشته 910قر1504م) و راه یافتن آن در میان بخش بزرگی از شیعیان، بار دیگر مراسم عزاداری در ایران و هرات، آشکارا از سر گرفته شد. در دوران صفوی با حمایت شاهان، مراسم عزاداری در جامعه ایران کم و بیش عمومیت یافت و فراگیر شد.
گرایش و علاقهمندی شاهان صفوی به تشیع و رسمیت بخشیدن به این مذهب و ایجاد وحدت ملی در جامعه ایران، مراسم و تظاهرات مذهبی در میان شیعیان ایران و جهان را اعتبار بخشید و عزاداری را بهویژه در دو ماه محرم و صفر گسترش داد. پس از آن، راهپیمایی دستههای سینهزن، زنجیرزن، تیغزن یا قمهزن، نوحهسرایی، سقایی و دستههای شام غریبان با شمعهای افروخته و بیرقهای واژگون در شب یازدهم محرم در شهرها شکل منظم گرفت و در هر سال بر شکوه و رونق آنها افزوده شد. در دوره قاجار مراسم عزاداری حسینی به اوج شکوفایی خود رسید و از میان توده مردم و مجالس عمومی به محافل درباری و دولتی نیز راه یافت.
تعزیهخوانی
از بن مراسم عزاداریها و دستهرویهای مذهبی، شکل نمایشی تعزیه امامحسین (ع) و مصائب او در کربلا پدید آمد. تعزیه به بنیادیترین اندام مناسک عزاداری حسینی در ایران صورت آیینی نمایشی بخشید. این مناسک نمایشی در دوره قاجار به شکل شبیهگردانی در دستههای عزاداری عاشورا و آتشزدن خیمههای تشبیهی خیمهگاه امام (ع) توسط سواران سرخپوش با عمود آتشین به دست سپاه یزید آشکار شد. در این مناسک کسانی را شبیه امام و شهیدان درمیآوردند و سوار بر اسب و ارابه و چهارچرخه در روزهای تاسوعا و عاشورا در گذرها و محلههای شهر میگرداندند. شبیهها گاهی زبان حال شهیدان را بیان میکردند و صحنههایی از وقایع کربلا و مصائب امام و یاران او را با حرکات و رفتارهای نمادین مینمایاندند.
برخی از سیاحان اروپایی که در دوره صفوی به ایران آمدهاند، به اینگونه شبیهگردانیها اشاره کردهاند؛ مثلا تاورنیه از گرداندن این شبیهها در دستههای عزا در حضور شاه صفی (حکومت: 10381052قر16291642م) در میدان نقشجهان اصفهان و سالامون انگلیسی و وانگوک هلندی در 1152قر1739م، از نمایش واقعه کربلا بر روی ارابههایی در حرکت در دستهها یاد میکنند.
براساس موضوع واقعه کربلا نخست تعزیههایی مانند «هفتاد و دو تن» یا «شهادت امامحسین (ع)» نوشته شد که آنها را در دو روز تاسوعا و عاشورا اجرا میکردند. بعداً تعزیههایی مستقل و جداگانه برای هر یک از موضوعهای مختلف واقعه کربلا و کینخواهی خون حسین (ع) ساختند و در هر یک از روزهای دهه محرم، یکی از تعزیههای شهادت شهیدان و رویدادهای مهم «یومالطف» و در شبها و ایام دیگر تعزیههای فرعی را اجرا میکردند.
تابوتگردانی
یکی دیگر از مراسم نمایشی عاشورا، ساختن تابوتوارههایی تمثیلی برای امامحسین (ع) و شهیدان دیگر و حمل و گرداندن و نمایش آنها در دستههای عزا در گذرها و محلهها بوده است. گفته شده که این رسم از سده 5قر11م در میان شیعیان تداول یافته است. نخستین بار ابنجوزی نویسنده «المنتظم» در شرح وقایع سال 425ق، از حمل دستگاههای آرایهبندی و طلاکاریشدهای به نام «منجنیق» نام میبرد که شیعیان محله کرخ بغداد آنها را همچون مظهری از تابوت یا صندوق گور شهیدان، هنگام زیارت با خود به مزار سیدالشهدا و امیر مؤمنان میبردند.
ساختن و گرداندن ضریحها و تابوتهای تمثیلی امامحسین (ع) و شهیدان در میان شیعیان تا این روزگار همچنان ادامه یافت. سیاحان خارجی نیز در گزارشهای خود جسته و گریخته از حمل چنین تابوتوارههایی در مراسم عزاداری عاشورا یاد کردهاند، مثلا پیترو دلا واله در 1027ق و تاورنیه در 1078ق در اصفهان، فرانکلین در 12001202ق در شیراز، موریه در 12231224ق و بروگش در 1277ق در تهران از این تابوتوارهها گزارش دادهاند.
این تابوتوارهها را به شکل و اندازههای گوناگون و از چوب و کاغذ و مواد و مصالح دیگر میسازند و با جنگافزارهایی مانند شمشیر، سپر و کلاهخود که نمادی از مفاهیم قدرتاند و زیورها و پوششهای سیاه و سبز میآرایند، به تابوتوارههای شبیه صندوق گور یا ضریح امامحسین (ع) در سرزمینهای عراق و هندوستان «تعزیه»، در شهرهای دزفول و شوشتر «شیدونه»، و به تابوتوارههای شبهتخت روان در هند مهدی یا «مهندی»، در شهر قم «دغدغه»، و در جاهای دیگر «محفه»، «هودج و عماری»، و به تابوتوارههایی به شکلهای دیگر در کاشان «ششگوشه»، «نهر علقمه» و «شط فرات» «حجله» و «نخل» میگویند.
ذوالجناحگردانی:
ذوالجناح، اسب سفیدرنگ امامحسین (ع)، در فرهنگ عاشورایی نقش نمادین مهمی دارد و افسانههایی درباره سرنوشت او گفتهاند. به روایتی پس از شهادت امام، ذوالجناح به خیمهگاه بازگشت و چندان سر بر زمین و عمود خیمه امام کوبید، تا مرد. به روایتی دیگر، به رود فرات رفت و خود را در آب انداخت و از دیدهها پنهان شد. به روایت برخی از مقتلها و تعزیهنامهها نیز ذوالجناح به سفارش امام پس از شهادتش با روی و موی آغشته به خون، به خیام حرم بازگشت و خبر شهادت امام را به همسر او داد:
چه خاک است ای اسب، بر روی تو؟ ز خون که سرخ است این موی تو؟ (کاشفی)
در دستهرویهای عزا و تعزیهخوانیهای محرم، شیعیان ایران به تشبیه ذوالجناح، اسبی سفید و خوشاندام و خوشخرام را که با حنا یال و دمش را و با لکههای سرخ، بدن یا تیرپوش (پوشش پارچهای سفید که تیرچههای چوبی از آن آویختهاند) آن را رنگ کردهاند، به صحنه میآورند. گاهی نیز شبیه ذوالجناح را با پارچه و ترمه و زیور میآرایند و شمشیر، سپر، زره و عمامه نمادین امام را روی آن میگذارند و شالی سبز بر گردن و آینهای بر پیشانیاش میبندند و در جلو دستهها میگردانند. گاهی هم دو کبوتر سفید که بالهایش را با لکههای جوهر قرمز رنگ کردهاند، به روی پوشش سفید اسب میبندند.
شیعیان هند اسب تشبیهی ذوالجناح را که به آن «حضرت ذوالجناح» خطاب میکنند، در روز عاشورا در دستههای عزا میآورند و میگردانند. از این اسب در طول سال بدون کشیدن کار مراقبت میکنند. در شهر حیدرآباد شبیه اسب امامحسین (ع) را که از چوب ساخته و نقاشی و با جواهر تزیین کردهاند، در روز هفتم محرم میگردانند.
برخی رسم آوردن شبیه اسب امام در تعزیه و مراسم عزاداری عاشورا را رسمی ایرانی و بازمانده از آیین سوگ سیاوش در آوردن اسب بر بالین شبیه پیکره سیاوش و گریستن و موی پریشان کردن زنان میدانند.
آیین خاکسپاری
گفته شده است که سر و پیکر امام شهید را جدا از هم دفن کردند. سر بریده امام (ع) را به دربار یزید در دمشق (شام) فرستادند: به دمشق اندرون یزید پلیدر منتظر بود تا سرش برسید. (سنایی) و در آنجا نزدیک دروازه فرادیس، به روایتی در مدینه و در کنار مرقد مادرش، حضرت فاطمه (ع)، به روایتی دیگر در قاهره و در محلی معروف به «مقبره حسین»، و به قولی هم در کربلا و در کنار پیکر مطهرش، یا در مسجد حنانه در نجف اشرف به خاک سپردند. سه روز پس از شهادت امام (به قولی یک روز) مردم قبیله بنیاسد ساکن در ده حاضریه، واقع در کنار آب فرات، پیکر بیسر او را، به قولی در بوریا پارهای بیغسل و کفن در کربلا به خاک سپردند. پس از آن هر ساله بنیاسدیها در شب یا روز سوم عاشورای امام، بیل و کلنگ بر دوش با پیکر بیسر تشبیهی امام روی قطعهای بوریا در کنار مرقد او در کربلا گرد میآیند و با تکان دادن بیل و کلنگ و هرولهکنان به سوی قبرستان منامه (بابالجنه) میروند و مراسم خاکسپاری نمادین او را باز مینمایند.
شیعیان ایران نیز در برخی شهرهای ایران به تقلید از قبیله بنیاسد آیین خاکسپاری نمادین امامحسین (ع) را همهساله در شب یا روز سوم شهادت او با نمایش «بیلزنی» یا «بیلگردانی» برپا میدارند (از جمله: کازرون، خوسف بیرجند، آذربایجانیهای مقیم گیلان). مردم فین کاشان نیز همه ساله در دومین جمعه آغاز پاییز و به باور عمومی در روز سوم شهادت حضرت سلطانعلیفرزند امام محمدباقر (ع) با چوبدستیهایی در مشهد اردهال گرد میآیند و به همراهی مردم طایفههای دیگر مراسم شستشوی قالی (مظهری از تابوت و پیکر شهید) و خاکسپاری نمادین پیکر بیسر امامزاده سلطانعلی (سر او را بنا به روایت عامه به دارالخلافه قزوین فرستاده بودند، مقایسه شود با فرستادن سر بریده امامحسین (ع) به شام) را با نمایشی تقریباً مشابه مراسم بنیاسدیها برپا میدارند.
/6262
کد خبر 1656459