ایستادگی در نبرد نابرابر
جنگ خلیج فارس اگرچه در ژانویه 1991 با هدف بیرون راندن ارتش بعث صدام از کویت صورت گرفت اما یکی از اولین و مهمترین اهداف آمریکا در این جنگ بمباران تأسیسات «سعد16» بود.
به گزارش مشرق، «سید محمدعماد اعرابی» طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
جنگ خلیج فارس اگرچه در ژانویه 1991 با هدف بیرون راندن ارتش بعث صدام از کویت صورت گرفت اما طبق گزارش 13 فوریه 1991 لسآنجلس تایمز، یکی از اولین و مهمترین اهداف آمریکا در این جنگ بمباران تأسیسات «سعد16» واقع در کوههای شمال عراق در نزدیکی شهر موصل بود.
«سعد16» یک مرکز مجهز تحقیق و توسعه نظامی بود که تقریبا در اواسط جنگ عراق علیه ایران با هدف تقویت توان نظامی رژیم بعث صدام از طریق ارتقای موشکهای دوربرد و تسلیحات شیمیایی و حتی ساخت سلاح هستهای توسط آمریکا و متحدان عمدتا اروپاییاش پایهگذاری و تجهیز شد.
پیمانکار اصلی پروژه بخشی از شرکت «گیلدمیستر»(Gildemeister) بود. یک شرکت مهندسی و ماشینآلات آلمانی که آن زمان 14.3 درصد از سهامش در اختیار شرکت آمریکایی «صنایع لیتون»(Litton) واقع در بورلی هیلز بود. پیمانکار اصلی دیگر «مسراشمیت بولکوف بلوم»
(Messerschmitt-Bolkow-Blohm) بود. غول صنعتیای که زیرمجموعه شرکت «دایملر بنز»(Daimler- Benz) خودروساز آلمانی بهحساب میآمد و گاهی قطعات مورد نیاز پنتاگون را تأمین میکرد. دیگر همکاران این پروژه شرکتهایی از آمریکا، اتریش، برزیل، ایتالیا و مصر بودند.
شرکتهای آمریکایی محصولاتی از قبیل رایانههای پیشرفته، ابزارهای دقیق الکترونیکی و گرافیکی برای آزمایش و تجزیه و تحلیل موشک، شبیهساز پرواز و تجهیزات آزمایشی، وسایل ارتباطی مایکروویو، تجهیزات تعمیر و نگهداری رادار و سیستمهای نقشهبرداری رایانهای را برای پروژه «سعد16» فراهم کرده بودند. برای مثال شرکت «هیولت پاکارد»(hp) کامپیوتر و دستگاههای تجزیه و تحلیل سیگنال و شرکت «ویلترون»(Wiltron) تجهیزات آزمایش و اندازهگیری الکترونیکی را برای استفاده در این مرکز به عراق فروختند.
بنا بر اظهارات یکی از مقامات وقت پنتاگون مجتمع «سعد16» همچنین مجهز به تونل باد، اتاقهای ضد انفجار و 82 آزمایشگاه برای تحقیقات نظامی بود. طبق گزارش سنا بر اساس تحقیقات مؤسسه واشنگتن، در نهایت تجهیزاتی به ارزش 200 میلیون دلار وارد «سعد16» شد که 40 درصد آن را شرکتهای آمریکایی تأمین کرده بودند.
تمام این تجهیزات با مجوز و تأیید وزارت بازرگانی آمریکا به صدام در حال جنگ با ایران فروخته شد. مقامات آمریکایی دقیقا میدانستند چه چیزی را به چه کسی میفروشند و او چه استفادهای از این تجهیزات در جنگ با ایران یا سرکوب مخالفان داخلیاش خواهد کرد. موضوع آنقدر واضح بود که بخشی از کارمندان وزارت دفاع آمریکا به فروش این تجهیزات اعتراض کردند. البته دغدغه آنها مسلما نقض بیطرفی ظاهری آمریکا یا کاربرد سلاحهای کشتارجمعی علیه ایران نبود. نگرانی آنها بیشتر از این بود که چنین تجهیزات پیشرفتهای میتواند روزی علیه آمریکا نیز به کار برده شود.
با این حال پنتاگون و وزارت بازرگانی آمریکا تصمیم گرفتند با صادرات فناوریهای پیشرفته به رژیم بعث عراق موافقت کنند. اما صادرات سخاوتمندانه ایالات متحده به عراق در آن روزها تنها شامل فناوری و تجهیزات آزمایشگاهی نمیشد.
30 دسامبر 2002 «واشنگتنپست» طی مقالهای نوشت: «دولتهای رونالد ریگان و جورج دبلیو بوش (پدر) اجازه فروش اقلام متعددی را به عراق صادر کردند که کاربرد نظامی و غیرنظامی داشتند اعم از مواد شیمیایی سمی و ویروسهای بیولوژیک مهلک مانند سیاهزخم و طاعون.»
از جمله آن صادرات نزدیک به 10 تن (22000 پوند) فلوراید فسفر بهعنوان ماده اولیه ساخت تسلیحات شیمیایی به عراق بود. کمیته بانکداری سنا طی تحقیقاتی در سال 1994 نشان داد که دهها عامل بیولوژیک در اواسط دهه 80 میلادی (همزمان با جنگ عراق علیه ایران) با مجوز وزارت بازرگانی آمریکا به عراق منتقل شده است.
وزارت بازرگانی آمریکا همچنین در حالی آن زمان مجوز صادرات سموم دفع آفات و حشرات را به عراق صادر کرده بود که شبهات گستردهای مبنی بر استفاده آنها در حملات شیمیایی صدام علیه ایران وجود داشت. علیرغم سکوت محافل غربی در آن دوران، فهمیدن اینکه صدام در جنگ با ایران از سلاحهای شیمیایی استفاده میکند احتیاج به گزارشهای محرمانه اطلاعاتی نداشت.
فوریه 1984 سخنگوی ارتش بعث صدام آشکارا خطاب به نیروهای ایرانی گفت: «مهاجمان باید بدانند که برای هر حشره مضر یک حشرهکش وجود دارد که میتواند آنها را به هر تعداد که باشند نابود کند و عراق دارای این حشرهکش نابودکننده است.» هر چند گزارشهای اطلاعاتی نیز در این زمینه وجود داشت.
1 نوامبر 1983 «جاناتان هو» مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا به «جورج شولتز» وزیر خارجه این کشور گفت که گزارشهای اطلاعاتی نشان میدهد نیروهای عراقی «تقریبا هر روز از سلاح شیمیایی» علیه ایران استفاده میکنند.
او بیست روز بعد در 21 نوامبر 1983 در ضمیمه نامه دیگری که اینبار برای «لارنس ایگلبرگر» معاون سیاسی وقت وزیر خارجه آمریکا ارسال کرده بود جزئیات بیشتری از حملات شیمیایی ارتش صدام به نیروهای ایران را تشریح کرد: «در اکتبر 1982 طی درگیری در منطقه مندلی به دستور صدام سلاحهای شیمیایی کشنده شلیک شد... در جولای و آگوست 1983 عراقیها در منطقه حاج عمران و کردستان از سلاحهای شیمیایی مرگبار علیه نیروهای ایرانی و کردها استفاده کردند.» با وجود این گزارشها (علاوه بر شواهد میدانی که توسط ایران ارائه میشد) کمتر از 5 ماه بعد دستورالعمل امنیت ملی شماره 139 آمریکا (NSDD139) توسط رونالد ریگان صادر شد که بدون هیچ اشارهای به استفاده عراق از تسلیحات شیمیایی؛ با نگرانی از وزیر خارجه، وزیر دفاع و رئیس CIA خواسته بود طرحی برای جلوگیری از فروپاشی عراق در جنگ با ایران ارائه کنند. طبق دستور ریگان این طرح باید شامل کمکهای تسلیحاتی و اطلاعاتی به ارتش بعث عراق میشد.
یک نمونه از این کمکهای اطلاعاتی را «ریک فرانکونا» وابسته نظامی وقت آمریکا در بغداد 26 آگوست 2013 به «فارینپالیسی» گفت: «سال 1988 در روزهای پایانی جنگ عراق با ایران، ایالات متحده از طریق تصاویر ماهوارهای مطلع شد ایران در تلاش است از طریق شکاف میان نیروهای عراقی به یک پیروزی راهبردی در شکست خطوط عراق [و تصرف بصره] دست یابد. مقامات اطلاعاتی آمریکا محل استقرار نیروهای ایرانی را به [مسئولان] عراق اطلاع دادند در حالی که کاملا میدانستند ارتش صدام برای حمله از سلاحهای شیمیایی استفاده خواهد کرد از جمله گاز سارین که یک گاز مخرب سیستم عصبی است.»
فرانکونا پیشتر بازدیدش از شبهجزیره «فاو» در نزدیکی بصره را طی تابستان 1988 پس از بازپسگیری آن توسط عراق اینگونه توصیف کرده بود: «میدان جنگ مملو از تزریقکنندههای آتروپین بود که توسط نیروهای ایرانی بهعنوان پادزهر در برابر حملات گاز اعصاب عراق استفاده شده بود.»
در واقع از آغازین روزهای جنگ تا لحظات آخر آن، حمایتهای تسلیحاتی و اطلاعاتی آمریکا هرگز از صدام حسین دریغ نشد. تنها طی سالهای 1985 تا 1990 با تأیید وزارت بازرگانی آمریکا 1.5 میلیارد دلار فناروی پیشرفته و سایر تجهیزات آمریکایی با قابلیت کاربرد احتمالی نظامی به عراق صادر شد. برخی از آنها مستقیما به سازمانهای عراقی مانند وزارت دفاع، کمیسیون انرژی اتمی و نیروی هوایی ارتش ارسال شدند.
«استفان برایان» معاون سابق وزیر دفاع آمریکا در اداره امنیت فناوری پنتاگون سال 1991 در جریان جنگ اول خلیج فارس گفت: «اگر آمریکا و متحدانش در خلیج [فارس] میخواهند ببینند چه کسی عراق را به چهارمین ماشین نظامی بزرگ جهان تبدیل کرده؛ فقط کافی است به آینه نگاه کنند.»
با این وجود هرگز نباید نقش آمریکا در جنگ 8 ساله رژیم بعث عراق علیه ایران را تا این حد تقلیل داد.
آمریکا پیش از آنکه حامی صدام در جنگ با ایران باشد، بانی این جنگ بود. سال 1981 «الکساندر هیگ» وزیر خارجه وقت آمریکا در دولت ریگان طی گزارشی از سفرش به غرب آسیا نوشت: «رئیسجمهور کارتر از طریق فهد (ولیعهد وقت سعودی که اندکی بعد به پادشاهی رسید) به عراقیها برای حمله به ایران چراغ سبز نشان داده بود.» نبرد نابرابری که یک سوی آن ایران و سوی دیگرش آمریکا، شوروی و متحدانشان قرار داشتند؛ آنگونه که «صلاح عمر العلی» نماینده وقت
رژیم بعث عراق در سازمان ملل، گفت: «همه کشورهای غربی بهصورت کامل چه اروپایی و چه آمریکایی، از صدام حمایت کردند و او را با پول، سلاح و همه امکانات پشتیبانی کردند؛ شوروی هم همینطور. این واقعا یک مسئله نادر و عجیب تاریخی است که صدام حسین در این نقطه از تاریخ، دو قطب جهانی را [در حمایت از خود] به نقطه اشتراک رسانده بود؛ آمریکا و اروپا را با شوروی.»
با این همه پس از 8 سال تحمیل جنگی ناخواسته به نظام نوپای ایران کار به جایی رسید که «نزار الخزرجی» رئیس ستاد مشترک ارتش بعث عراق روزهای پایانی جنگ را اینطور توصیف کرد: «این احتمال وجود داشت که جبهه عراق از هم فرو بپاشد... عراق نمیتوانست ادامه بدهد.»
حالا چهل و یک سال از روز حماقت صدام میگذرد. شوروی فروپاشید، آمریکا روزگار افول خود را سپری میکند و دیگر نه یک ابرقدرت جهانی که به کشوری معمولی تبدیل شده اما ایران قویتر از گذشته در منطقه و عرصه جهانی حضور دارد.
سالها پیش در گزارشی «جان پیلجر» روزنامهنگار استرالیایی، حمایت آمریکا از صدام را اقدامی برای جلوگیری از سرایت «ویروس انقلاب اسلامی ایران» به کشورهای متحد خود در منطقه غرب آسیا خواند. میشود با اندکی تغییر با پیلجر موافق بود: انقلاب ایران آغاز زدودن ویروس آمریکا از کشورهای منطقه بود؛ رویدادی که الان در مقابل چشمان ما اتفاق میافتد.