اینجا چایخانه امام هشتم است / بفرمایید یک زیارت به شیرینی طعم چای رضوی!
گروه زندگی_هانیه ناصری: دستتان را به من بدهید تا مثل کبوترهای خوش اقبال حرم، بختتان بلند شود و دلتان حسابی هوایی. از کدام باب وارد شویم؟ فکر کنم «باب الحسن» لطف ویژه ای دارد. ببینید چقدر خلوت است و بی هیاهو. کبوترهایش هم آرام ترند و بی صدا. امام حسن (ع) است دیگر. غربت حرمش هم زبانزد. ماکت گنبد خضرا در وسط صحن پیامبر اعظم (ص) حال و هوای صحن جامع سابق را حسابی نبوی کرده و تداعی مدینه را دارد. راستی حرم امام رئوف هم سیاهپوش عزای مادر است. اینجا در و دیوار روضه خوانند. روضه خوان یاد مدینه و حرم نبوی، امام مجتبی (ع) وغربت کوچه بنی هاشم، سیاهی های عزای مادر و غصه شهادت غریبانه او. امروز آسمان هم می گرید. به یاد گریه های آرام و بی صدای کودکان فاطمه (س). به یاد شبی تاریک و غصه ای بزرگ.
*اینجا چایخانه بارگاه امام هشتم است
صدای مداحی زیبا قدم هایت را به سوی صحن باصفای کوثر می کشاند. «میون باغچه دلا بارون نم نم می زنه / همسایمون در خونشون باز دار پرچم می زنه / در و دیوار هیئتا، کتیبه های غم می خواد / به خدا فاطمیه هم یه دونه محتشم می خواد...» از نم نم باران، سنگ فرش های صحن، برق می زنند. هوا حسابی سرد است و شال و کلاه نکنی بی تعارف سوز سرمایش استخوان را می سوزاند. استکان های داغ چای حضرتی هم نمی تواند دست هایت را گرم کند. شاید نگاه به بخار سماورهای بزرگ کمی حالتان را بهتر کند و وجودتان را گرم. یادم رفت بگویم. اینجا چایخانه بارگاه امام هشتم است.
*هم استکانی نشکند، هم زائری منتظر نماند!
طلبه جوان که از شدت سرما شال بافتنی را دور گردنش پیچیده است و همراه با همسرش به صرف دو تا چای داغ و شیرین مهمان چایخانه شده اند. خانمی مسن هم در حالی که کمی از چای شیرینش در نعلبکی سرریز شده است، دنبال صندلی می گردد تا ضمن خوردن چای نفسی تازه و خستگی در کند. خادم های مرد با روپوش سبز رنگ مشغول خدمت هستند و بانوان خادم هم گوشه و کنار صحن ایستاده اند. بعضی ها کنار نرده ها مردم را به ایستادن در صف و قرار گرفتن در مسیر سریع چایخوری هدایت می کنند و برخی با سبد های نسبتا بزرگی استکان چای های خورده شده را جمع می کنند. صندلی های رنگ و وارنگ هم در گوشه های صحن به همراه میزهایی چیده شده اند تا چای مهمانان حرم گوارای وجودشان شود! من هم مثل بقیه در صف چای ایستادم. اما انگار لیوان ها را تازه شسته اند، آن هم با آب سرد و در هوای سردتر! صف مشتاقان شراب طهورا، لحظه به لحظه شلوغ تر می شود و چاره ای نیست. با احتیاط هر چه تمام خادمان باید تند و تند استکانها را پر کنند تا هم استکانی نشکند و هم زائری منتظر نماند.
* اگر میشه از پشت سر عکس بگیرید!
می خواستم تصویری از چهره آرام، مهربان و دوست داشتنی اش را در آلبوم سفر زیارتی ام داشته باشم. اما قبول نکرد. دلیلی آورد که حرفی برای گفتن نماند.«اگر میشه از پشت سر عکس بگیرید! نگرانم که آقامون (همسرم) راضی نباشه!» حرف حساب هم که جواب ندارد. خانم حسینی حدود 6 سال است که هفته ای یک روز خادمه حرم است. او معتقد است کنار امام رئوف که باشی، همیشه و هر لحظه ات سرشار از عشق است. زندگی، فرزند، مال و اموال، اینجا که می رسی همه چیز را فراموش می کنی. او که از تبار سادات و ساکن مشهد است، در ازای خدمت پر از اخلاصش از خدا و امام هشتم (ع) چند چیز می خواهد. ظهور امام زمان (عج)، سلامتی رهبرش، ادامه دادن راه شهیدان و هدایت جوانان این سرزمین. من هم آمین گوی دعاهایش می شوم.«خدا قوت سادات عزیز!»
*در صحن قدس سینه زدن چیز دیگریست
«پرسیده شد ز ما که کجا سینه زن شدید؟/ در فاطمیه بود که ما سینه زن شدیم / در صحن قدس سینه زدن چیز دیگریست / در کنج صحن قدس رضا سینه زن شدیم...» شنیده اید که می گویند امام رضا (ع) به مادرش فاطمه (س) حساس است؟! درست است. ایشان ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) دارند و به زائرانی که هنگام زیارت، مادرشان را تکریم میکنند، عنایت ویژه دارند. امام رضا (ع) خود نیز همواره به مادرمتوسل میشدند و این ارادت جزء سیره و زندگی ایشان است. همه اینها را گفتم که بگویم این روزها حرم رضوی سیاهپوش عزای مادر است و حال و هوایش جور دیگریست. بر و بچه های «هیئت قمر بنی هاشم (ع)» تهران هم که هر سال بانی یک هفته پذیرایی در ایام فاطمیه دوم هستند از 10 شب تا نماز صبح به صرف چای گرم حضرتی، کامتان را تر و وجودتان را گرم می کنند. انصافا در این سرمای آغاز زمستان می چسبد. نوش جانتان و گوارای وجود!
*شاه خراسان، صاحب کل ایران است
سید، شکلاتی از جیبش بیرون می آورد و برای تبرک به من می دهد. من که چای داغم را تازه خورده و راهی رواق امام خمینی (ره) هستم. اما این جوان و دوستانش انگار سرما را نمی شناسند. سرمایی که با کسی شوخی ندارد. اما سید علیرضا لبخند از روی لبش نمی افتد! 32 سال دارد و از بر و بچه های محله شهرک غرب تهران است. صاحب دو شرکت نفتی، گازی و فرآورده های پتروشیمی. او آرزو دارد در تمام عمر خادم باشد و زندگی اش وقف امام و سَرورش. می گوید:«اسمم علیرضا است و شفا یافته حضرت رضا (ع) هستم و همه زندگی ام را مدیون او.» سید، هم عرض ارادت دارد، هم آرزو! امیدوار است که حضرت رضا (ع) که صاحب است و سلطان، از ایران و ایرانی روی برنگرداند. خادم جوان رجز هم می خواند:«کسانی که فکر می کنند می توانند بیرق حضرت رضا (ع) را پایین بیاورند کور خوانده اند! آقای ما آنقدر فدایی دارد که خدا می داند! صاحب کل ایران، شاه خراسان است.»
*صبر کنید! لباس خدمت تنم نیست
«بعضی وقتها در زندگیمان آرزوهایی داریم که جزو محالات است!» این عقیده «حسین لطفی» است. مهندس جوان مکانیک و عضو جامعه مهندسی اصفهان که هنوز باورش نمی شود او و دو تا دوست اصفهانی اش میان یک گروه از خادمان اعزام شده از تهران چه می کنند! مگر می شود جز لطف خدا و کرم امام هشتم (ع) چیز دیگری باشد؟ حسین خوشحال است که یک هفته در خدمت زائران روضه رضوان است و مشمول این همه لطف و کرم. او از فعالیت های چایخانه هم می گوید. از اینکه آستان قدس هر روز از 3 بعد از ظهر تا 10 شب پذیرای زائران است. از کمک های خالصانه مردمی و هزینه هایی که البته بیشتر از این کمک ها ست و بر عهده آستان قدس. خادم جوان حق احسان بچه های هیئت قمر بنی هاشم (ع) را هم به جا می آورد و گفتگو را به اخلاص آنها می کشاند. اینکه حضور اعضای این هیئت کاملاً خیر خواهانه و خالصانه است و همه هزینه ها از جمله هزینه رفت و آمد و اسکان بر عهده خودشان. بگذریم که عده ای بانی خیرات هم می شوند! خدا آقا مهندس جوان را خیر دهد. دوربین را در فضای داخل چایخانه برد و از بساط چای و سماور و شستشوی استکانها چند تا عکس گرفت. می خواستم از خودش عکس بگیرم. گفت:«صبر کنید! الان رسیده ام و لباس خدمت تنم نیست.» با عجله رفت و روپوش سبز خادمی را به تن کرد! او مطمئن بود با این لباس تصویرش زیبا، خالص و ماندگار تر خواهد بود.
*کجا پیدا کنم دیگر شراب از این طهوراتر / بهشت اینجاست، اینجایی که دارم چای می نوشم
چقدر زیبا بر بالای این خیمه نوشته اند:«کجا پیدا کنم دیگر شراب از این طهوراتر / بهشت اینجاست، اینجایی که دارم چای می نوشم». در ایام عزای مادر، به یادتان چای گرم و شیرین نوشیدیم، روضه و سوز و نوا شنیدیم و به نیابت یک دل سیر زیارت کردیم. اما خودتان بیایید و عطر و طعم این شراب طهورا بر وجودتان بنشیند و گرمایش جانتان را گرم کند لطف دیگری دارد. ان شاالله به زودی زود، روزی وجود پر مهر و ارادتتان! التماس دعا
پایان پیام /