بازی کثیف علیه تیم ملی جوانمردان
تیم پرستاره ما در کنار همه مسائل، ظرف دو ماه گذشته با یک جنگ ناجوانمردانه مواجه شد که در خدمت بازی کثیف حریفانی مانند انگلیس و آمریکا قرار داشت.
به گزارش مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
1) تیم ملی کشورمان، با وجود شایستگیها و بازیکنان توانمندی که داشت، به یکی از شانزده تیمی پیوست که از حضور در مرحله دوم جامجهانی باز میمانند. قبل از هر چیز باید به همه بازیکنان که از دل و جان برای سربلندی و پیروزی کشور تلاش کردند، خدا قوت گفت.
تیم ما در بازی اول، گرفتار جنگ روانی گسترده حریفان و نابرادران شد و بنابراین نتوانست قابلیتهایش را به نمایش بگذارد. اما در بازی دوم با تجدید روحیه توانست بدرخشد و از سد تیم ولز بگذرد.
کسب سه امتیاز این بازی، احتمالا مربی و برخی بازیکنان را به این صرافت انداخت که به جای بازی تهاجمی مقابل آمریکا، از همان ابتدا، محتاطانه بازی کنند تا با کسب یک امتیاز تساوی، صعود خود را قطعی کنند.
تیم حریف در مقابل، تنها یک امتیاز داشت و ناچار بود برای صعود، فقط به بُرد بیندیشد. بنابراین برخلاف تیم ما، تردید و احتیاط را اول کنار گذاشت و از همان آغاز بازی، حمله کرد.
در این شرایط، تیم ما بهجای استفاده از ظرفیت مهاجمان و خط میانی که بارها زهر خود را به جان حریفان ریختهاند، مجبور به دفاع در بخش عمدهای از زمان بازی شد و تنها در 20 دقیقه پایانی بود که شمهای از توان تهاجمی خود را به نمایش گذاشت.
2) باید در نظر داشت تیم حریف برخلاف تیم ما، آماج حاشیهسازی و عملیات روانی سنگین چند ماهه قرار نگرفته بود.
تیم ملی ما در حالی در برابر بمباران سنگین تبلیغاتی قرار داشت، که ظرف چند سال گذشته از بُعد شارژ فکری، فرهنگی و روحی - روانی متولی نداشت.
این تیم، ظرف کمتر از سه سال، سه مربی خارجی (ویلموتس، اسکوچیچ و کیروش) را تجربه کرد و این در حالی بود که درباره چگونگی تعیین دو مربی قبلی و نقش دلالان و رفتارهای غیرحرفهای در آن، حرف و حدیث بسیاری وجود داشت.
سالها بود برخی نابسامانیها در مدیریت فدراسیون فوتبال، مورد انتقاد کارشناسان دلسوز قرار داشت. نابسامانیهایی که در گروکشی، روابط ناسالم، دلال بازی، بیاعتنایی به نگاه مبنایی در زمینه روند تربیت بازیکنان، و نتیجهگرایی محض ریشه داشت.
یک نمونه روشن این نابسامانی، قرارداد عجیب با مارک ویلموتس است که 8 خرداد 1398 سرمربی تیم ایران شد، اما چند ماه بعد (آذر 1398)، قرارداد وی به خاطر نتایج منفی و ناکامیهای تیم فسخ گردید.
طبق این قرارداد که خرداد سه سال قبل (در دوره وزارت آقای سلطانیفر) بسته شده بود، ویلموتس حقوق یک سال (2/2 میلیون یورویی) را قبل از آمدن به ایران در ترکیه دریافت کرد. او همچنین با کمک دلالها، بندی را برای تلکه کردن در قرارداد گنجاند و ضمن شکایت، 6/2 میلیون یوروی دیگر را طلب کرد! دادگاه داوری ورزش (CAS) سرانجام، با صدور حکم نهایی، فدراسیون فوتبال ایران را به پرداخت سه میلیون و 325 هزار یورو محکوم کرد.
3) به اذعان رئیس وقت فدراسیون فوتبال، ویلموتس را وزیر ورزش سابق، به سفارش یک انجمن مشکوک هلندی - ایرانی به فدراسیون معرفی کرد!
در یک بند از قرارداد که مورد سوءاستفاده ویلموتس قرار گرفت، این بود: «اگر سرمربی بخواهد قرارداد خود را یکطرفه و براساس قوانین مورد پذیرش فیفا و دادگاه CAS فسخ کند، میتواند حقوق ثابت سه ماه خود، یا رقمی مشخص (or a certain fea) را دریافت کند». او حقوق سه سال را طلبکار شد؛ چون در نگارش توافق، شتابزدگی، بیدقتی و سرهمبندی صورت گرفته بود. قراردادی چنین مخدوش، چگونه تدارک شد؟ نقش دلالهای متنفذ در وزارت ورزش چه بود؟ فضای هیجان و فشار به بهانه فقدان مربی در آستانه مرحله مقدماتی جامجهانی، و گرفتن دستور ویژه معاون اول دولت قبل، درباره پرداخت حقوق دو میلیون یورویی ویلموتس را چه کسانی ساختند؟
4) بعد از ویلموتس، دراگان اسکوچیچ در تاریخ 17 بهمن 1398 بهعنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد. او 20 تیر 1401 توسط کمیته فنی فدراسیون فوتبال عزل شد، 26 تیر 1401 با تصمیم هیئترئیسه فدراسیون ابقا گردید و نهایتا 16 شهریور 1401 برکنار شد.
تیم ملی هرچند در دوره اسکوچیچ توانست در مرحله مقدماتی (آسیا)، به جام جهانی صعود کند؛ اما هرچه جلوتر آمدیم، اختلافات و چنددستگی در تیم در این دوره (چه میان خود بازیکنان و چه میان برخی از آنها با اسکوچیچ) بیشتر شد، تا جایی که فدراسیون ناچار شد به فکر جایگزین باشد. اسکوچیچ قادر به مدیریت اختلافات بازیکنان نبود.
باخت در بازی دوستانه مقابل تیم دوم الجزایر و درز اخبار درگیری میان بازیکنان به رسانهها، نگرانیها را بیشتر کرد. محمد نصرتی بازیکن سابق تیم ملی، 22 تیرماه امسال درباره علنی شدن این اختلافات گفته بود: «شرایط نابسامان و متزلزل فدراسیون باعث شده تا اوضاع تیم ملی اینطور شود. در هر طبقه ساختمان فدراسیون، یک نظر وجود دارد و یک سرمربی را میخواهند.
ما بیشتر از هر چیزی به نظر قاطعانه در ساختمان فدراسیون نیاز داریم و مجموعهای که بتوانند حکمرانی قدرتمند در فوتبال داشته باشد. از نظر اختلاف، شرایط شبیه سال 2006 است. آن موقع هم دودستگی میان بازیکنان بود». در همین حال، برخی بازیکنان مطرح مدعی بودند اسکوچیچ فاقد صلاحیت است و در صورت ادامه حضور او، پا به تیم نخواهند گذاشت.
شرایط به نحوی پیش رفته بود که به نظر میآمد اسکوچیچ، اقتدار و قاطعیت لازم برای مدیریت تیم در جام جهانی را ندارد. روند مسائل، فدراسیون را مجبور کرد تا چندماه مانده به جام جهانی، کارلوس کیروش را بهعنوان سرمربی معرفی کند، کسی که به قاطعیت و نظاممند بودن در فعالیت حرفهای شناخته میشد.
5) فعلا ماجرای این سه سال پر فراز و نشیب را کنار بگذاریم و کاری هم به این مسئله نداشته باشیم که بسیاری از حریفان جامجهانی، سالها روی تربیت بازیکنان، تقویت روحی - روانی آنها برای جنگیدن در تراز ملی، کار تیمی مداوم، ارزیابی مستمر تکنیکها و تاکتیک، شناسایی قوت و ضعف حریفان و... کار میکنند.
تیم پرستاره ما در کنار همه مسائل، ظرف دو ماه گذشته با یک جنگ ناجوانمردانه مواجه شد که در خدمت بازی کثیف حریفانی مانند انگلیس و آمریکا قرار داشت.
این دو کشور با زیر پا گذاشتن تمام آداب بازی جوانمردانه، عملیات روانی گستردهای را با دستاویز مجادلات سیاسی ترتیب دادند تا هم، زهر تیم ایران و ستارههای قدرتمند آن را در مصاف جامجهانی بگیرند و هم عایدی این جنگ روانی را به ابزاری برای ضربهزدن به ایران قدرتمند در حوزه اقتدار ملی و بینالمللی تبدیل کنند.
6) در تاریخ جام جهانی، کم سابقه یا بیسابقه است که کسانی به دشمنان تاریخی یک ملت پناه ببرند، حمایتهای انبوه سیاسی و رسانهای بگیرند و با پروپاگاندای سنگین، خواستار حذف تیم ملی آن کشور از جام جهانی شوند!
یا در حالی که بازیکنان همه تیمها (شرقی و غربی، آمریکایی و اروپایی و آسیایی و آفریقایی، با انواع نظامهای سیاسی) طبق پروتکل جاری جامجهانی، سرود ملی میخوانند تا با قدرت روحی بیشتر به مصاف حریفان بروند، به دودستگی در تیم ایران دامنبزنند و برخی بازیکنان را از خواندن سرود ملی در بازی اول بازدارند! یا مثلا همان رسانههای بیرگ و ریشهای که گردانندگانشان، غرق مبتذلترین شیوههای شادی و عیاشی و هرزگی در غرب هستند، شادی را از مردمشان دریغ کنند، و خواستار خوشحالی در صورت باخت تیم ملی، و عدم شادمانی و احساس سوگواری در صورت پیروزی تیم ملی (مثلا مقابل تیم قدرتمند ولز) شوند! تیم ملی ما در کنار همه مشکلات - که به برخی از آنها اشاره شد - مجبور شد با این خباثت نابرادرانِ وطنفروش بجنگد؛ نابرادرانی که «چند دهم یک درصد» ملت بزرگ ما هم نمیشوند، اما با پشتیبانی سیاسی، اقتصادی، و رسانهای جبههای متشکل از آمریکا، انگلیس، اسرائیل و سعودی (و برخی منافقین دو دوزهباز در داخل)، هیاهوی بسیار دارند و مأمورند تا برای تضعیف ایران قدرتمند، به تفرقه و دودستگی میان ملت ما دامن بزنند.
7) فوتبال، و جام جهانی با همه هیجان بالایش، یک مسابقه است؛ بالا و پایین، و برد و باخت دارد. بازی جوانمردانه (FAIR PLAY) دارد، بازی کثیف (DIRTY PLAY) هم دارد.
فرهنگ ملت ما با فرهنگ پهلوانی و جوانمردی عجین شده است. اولا باید این فرهنگ اسلامی - ایرانی را در عرصههای ورزشی گسترش داد. ثانیا توجه داشت که برخی رقیبان، کمترین پایبندی به رفتار جوانمردانه ندارند.
باید مردم و تیم و بازیکنان خود را با این ناجوانمردیها آشنا کرد و مهارت ملی برای مصاف با ناجوانمردان را - چه در مصاف ورزشی و چه دیگر میدانهای دیگر - ارتقا داد. هر جراحتی که دشمنان با خدعه و نیرنگ و استخدام عناصر بیغیرت نسبت به وطن وارد میکنند، با همه رنج و آزارهایش، میتواند اسباب رشد و پیشرفت و قدرتمندتر شدن ملت باشد؛ اگر که دیده عبرت بین، و آشنا به ظرایف مصاف ناجوانمردانه دشمنان داشته باشیم.
ما با معجزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، و عقب راندن تهدیدهای فراوان در زمینه تحریم و ترور و بیثباتسازی، و با موفقیتهای بسیاری که در حوزه فناوریهای پیشرفته و مصافهای مهم منطقهای به دست آوردهایم، بارها آمریکا و انگلیس و دیگر بدخواهان را شکست دادهایم.
پس از این هم میتوانیم در دروازه آنها گُل بکاریم، به شرط این که اجازه ندهیم دشمن، ملت ما را از موفقیتهای بزرگش غافل سازد، یا بزرگنمایی تهدیدها و ضربات مقطعی خود را به ابزاری برای تخریب روحیه و امید ملی ما تبدیل کند. همدلی، سرمایه بزرگ ملت ما در این مصاف بزرگ است.