بهترین اتفاق سال پیوستنم به تراکتور بود / جنازه این تیم هم سقوط نمیکند!
مربی تیم فوتبال تراکتور با اطمینان به هواداران این تیم در مورد بقا در مسابقات لیگ برتر تأکید کرد که حتی جنازه تراکتور هم سقوط نمیکند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از آناج: مطابق سالیان گذشته در ایام تعطیلات سال نو با مصاحبههای نوروزی تحت عنوان «عیدانه آناج» در خدمت شما مخاطبان گرامی هستیم. بخش اول این مصاحبهها به «محمد نصرتی» بازیکن سابق و مربی فعلی تیم فوتبال تراکتور اختصاص داد که در یک گفتوگوی مفصل از گذشته تا حال با او صحبت کردهایم.
نصرتی در این مصاحبه از شرایط سخت کنونی تراکتور سخن گفت و به هواداران اطمینان داد که این تیم در لیگ برتر میماند. متن کامل این گفتوگو را در زیر ابتدا تیتروار و در ادامه بهصورت مشروح پیشروی دارید:
- عشق پرشورها به تیمشان مرا تراکتوری کرد - ماجرای اختلاف با سکوها؛ سر لج و لجبازی با استقلال قرارداد بستم! - یک اپسیلون فکر نمیکردم کریمی به تراکتور بیاید - جنازه تراکتور هم سقوط نمیکند! - شعار «یاشاسین آذربایجان» را خیلی دوست دارم - ساکت الهامی مانع از بازگشتم به تراکتور شد - مشاوران زنوزی، مشاوران خوبی نبودند - مشکل اصلی تراکتور به اول فصل برمیگردد - معرفی بازیکنان آیندهدار تراکتور - برای پول به این تیم نیامدهام - یورگن کلوپ، الگوی مربیگری - بهترین اتفاق سال پیوستنم به تراکتور بود - بجای طرح صیانت فرهنگسازی کنند - امیدوارم نام خوبی از خودم برجای بگذارم
* ضمن خوشامدگویی، اگر صحبت ابتدایی دارید، بفرمایید.
سلام و عرض احترام دارم خدمت شما و تمام مخاطبین پایگاه خبری آناج همچنین پیشاپیش نوروز باستانی 1401 را خدمت تمام هموطنانم و مخصوصا مرم آذربایجان تبریک عرض میکنم.
* از زمان بازیگریتان شروع کنیم، چطور شد لیگ نهم به تراکتور آمدید؟ تراکتوری که تازه به لیگ برتر آمده بود و شما هم مدافع تیم ملی بودید.
من در آن برهه در النصر امارات بودم و از آنجایی که آقای شفق مدیرعامل ما در تیم پاس بودند و آقای کمالوند هم که در پایهها برای من زحمت کشیده بودند، مربی تیم تراکتور بودند. این دو عزیز اصرار داشتند که به تراکتور بیایم و آقای شفق میگفتند که اولین سال سرمربیگری آقای کمالوند در لیگ برتر است و بیا به ایشان کمک کن؛ همانطوری که ایشان به شما زمانی که در پایه ها بودید کمک کرده است. من هم آمدم و در سه چهار روزی که تبریز بودم و شور و شوق و علاقه مردم را دیدم، البته تمرینات تراکتور را هم دیدم و تیم ضعیف بود و احساس کردم که نباید در این تیم بازی کنم چون آن زمان من بازیکن تیم ملی بودم. ولی با علاقه و عشقی که از مردم دیدم، آن عشق در وجود من هم به وجود آمد و قبول کردم. البته سالهای بعد دیگر خودم با علاقه خودم قراردادم را تمدید کردم و دوست داشتم در این تیم بازی کنم.
* چرا نیمفصل دوم همان فصل جدا و به امارات رفتید؟
نیمفصل دوم نبود و هفته 24 ام بود. زمانی که از النصر به تراکتور آمدم قیمت دلار و درهم پایین بود و فکر کنم دلار 1200 تومان بود و آن جا بازیکن خیلی تحت فشار قرار میگرفت مخصوصا بازیکنی که مدافع است چرا که بیشتر بازیکن خارجی در پست مهاجم جذب میکنند ولی حقیقتا چون پول خوبی میدادند رفتم آن جا. مالیات نداشتند و پاداشهای خوبی میدادند در حدی که میتوانستی امورات زندگی را با پول پاداشها بگذرانی ولی وقتی شور و علاقه مردم تبریز را دیدم به تراکتور آمدم ولی آن تیم از هفته 15 16 ام به من زنگ میزدند که بیا قراردادت را بیشتر می کنیم. مدیرعامل آن تیم رابطه خوبی با من داشت و ایرانی الاصل بود ولی آن موقع من با تراکتور قرارداد داشتم، بندی در قراردادم وجود داشت که در صورت داشتن پیشنهاد خارجی میتوانستم بدون ریالی فسخ کنم و بروم. آن موقع ما در جدول هم نهم بودیم و زمانی که پیشنهاد النصر آمد اجازه جدایی به من نمی دادند تا زمانی که ششم جدول بودیم به من اجازه جدایی دادند و گفتن هم ندارد ولی با گریه از تیم جدا شدم چون تیم را دوست داشتم ولی باشگاه مشکلات عدیده مالی داشت و با آقای شفق با هم رفتیم دبی و ایشان آن زمان 200 هزار دلار حق ترانسفر بابت جدایی من گرفتند.
* در لیگ یازدهم با وجود درخواست امیر قلعه نویی از تراکتور جدا شدید و به پرسپولیس رفتید، اختلاف با برخی سکوهای هواداری در تصمیمتان دخیل بود؟
اختلاف صد درصد در جداییام دخیل بود. آقای قلعهنویی مربی خوبی بودند و هر جا هستند سلامت باشند. ایشان با من تماس گرفتند و خواستند بمانم ولی به خاطر اختلافی که وجود داشت تصمیم به جدایی گرفتم. دلیلش این بود که دو بازی مانده به پایان فصل، دو سه نفر که می شناختمشان شب بازی آمدند و همین کار را کردند. یکیاز آنها خبرنگار رسمی هم نبود و سایتی بود که در آن فعالیت میکردند. اینها شب بازی به من گفتند که تو با پرسپولیس بستی و میروی و بازیهای مانده برایت اهمیتی ندارد در حالی که ما آن زمان شانس گرفتن سهمیه داشتیم. از خود باشگاه کسانی گفتند که بازیکنان را تشویق نکنید و تیم را تشویق کنید؛ قبل آن بازیکنان را تک به تک تشویق می کردند و بازیکنان هم می رفتند و عرض ادبی می کردند و آن بازی نه تنها تشویق نکردند، انگ بی غیرتی هم زدندو حتی گفتند که "نصرتی - پرسپولیس پیوندتان مبارک"! من با تراکتور قرارداد داشتم و اصلا نمیتوانستم با تیم دیگری قرارداد ببندم. آن موقع تنها بازیکن ملیپوشی بودم که با تراکتور قرارداد داشتم، وقتی این اتفاقات پیش آمد اتفاقا از لج آنها با استقلال قرارداد بستم و آقای شفق هم به واسطه همشهری بودن با آقای فتحاللهزاده در جلسه حضور داشتند و ما هم قرارداد بستیم ولی من میخواستم بندی به قراردادم اضافه کنم که فراموش کردم. فردای آن روز به آقای فتحاللهزاده زنگ زدم و گفتم که این بند را فراموش کردهام و باید در قراردادم باشد که دیدم ایشان جواب نداد. چند بار زنگ زدم جواب ندادند به مرحوم پورحیدری هم زنگ زدم و ایشان گفتند به فتحاللهزاده اطلاع میدهم که زنگ بزنند ولی خبری نشد. پیش خودم گفتم هنوز مهر قراردادم خشک نشده جوابم را نمیدهند و من در این تیم بمان نیستم. در این حین، حبیب کاشانی به من زنگ زد و گفت تو پرسپولیسی هستی و چرا رفتی آن جا. گفتم من که از پرسپولیس پیشنهاد نداشتم و ایشان گفتند که نه ما تو را می خواهیم ولی من گفتم با استقلال قرارداد داخلی بستهام. آقای کاشانی گفت نگران نباش من صحبت میکنم و البته یک ضرر و زیانی هم بابت همین دادیم و اینجوری شد که پرسپولیس رفتم.
* تونی یکی از مربیانی بود که شما در زمان بازیگریتان در تراکتور زیر نظرش کار کردید، چه فرقی میان تونی با بقیه مربیان از نظر فلسفه و سبک کاری وجود دارد؟
تونی مربی خوب و به روزی بود و دستیاران بسیار خوبی داشت. یکی از مربیان دروازهبانان آن زمان ما در یکی از تیمهای ملی مشغول به کار است. سوای مساله فنی، بازیکن را خیلی خوب درک میکردند و شور و حرارتی در سبک مربیگری داشتند که با فلسفه تراکتور هم خوانی داشت.
هر تیمی باید فلسفهای داشته باشد، مثلا فلسفه رئال مادرید داشتن مربی جنتلمن است و اتلتیکو مربی پرحرارتی دارد. مربیان تراکتور هم باید شور و حرارت را به بازیکنان و هواداران انتقال دهند و تونی این خصوصیات را داشت و برای تیم خیلی وقت میگذاشت. از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم که امیدوارم هر جا هستند سلامت باشند.
* آن زمان در مقطعی 4 هفته نیمکتنشین شدید و تهدید به جدایی کردید؛ مشکل چه بود، فنی یا غیرفنی؟
من توقع داشتم بازی کنم چون تیم ملی را از دست میدادم. تونی زمانی که آمده بود هیچ شناختی نسبت به فوتبال ایران نداشت و حتی قبل کیروش آمده بود. کسی هم که مربی بومی ما بود اصلا نگفته بود که این بازیکن با شماره 20 نزدیک به 60 الی 70 بازی ملی آن موقع دارد و کاپیتان این تیم بوده است. آنها مرا نمیشناختند. چه کسی باید این موضوعات را به آنها میگفت؟ وقتی دیدم از من استفاده نمیشود و اعتقاد ندارند، قصد داشتم جای دیگری بروم ولی ماندم و تمرین کردم تا اینکه از هفته پنجم به من بازی رسید. آن موقع سیدمحسن حسینی به جای من بازی میکرد. او نیمکتنشین من بود ولی این را هم بگویم که بازیکن بسیار خوبی است.
* ماجرای برخورد فیزیکی یکی از بازیکنان با فلاویو لوپز پس از برکناری تونی اولیویرا چه بود؟
برف آمده بود و به چمن سرپوشیده رفتیم. داخل سالن فضا کمتر است و یک درگیری پیش آمد و بازیکن داخلی ما به عمد روی فلاویو لوپز خطا کرد و من آن صحنه را دیدم. فلاویو آمد و عکسالعمل نشان داد که بینشان درگیری پیش آمد و یک بازیکن داخلی دیگرمان از همان بازیکن که خطا کرده بود حمایت کرد که درست نبود. به نظرم نباید بازیکنی که از یک کشور دیگر آمده را اذیت کرد. خلاصه درگیری شد و چندین بار به پر و بال هم پیچیدند و مثل اینکه فلاویو بیرون ایستاده بود که گویا درگیری فیزیکی پیدا کردند. من آن صحنه را ندیدم و فقط شنیدم که چنین اتفاقی افتاده است. البته بعد آن هر دوی آنها از تیم معذرت خواستند و قائله فیصله پیدا کرد. یک سری چیزها گفتنش جایز نیست ولی واقعیت اینکه بحث مالی وجود داشت و فلاویو توقع داشت پولش را بگیرد ولی بازیکنی نبود که به خاطر مسائل مالی تمرین و بازی نکند. بدون شک فلایو جزو باکیفیتترینهایی بود که برای تراکتور بازی کرد. الان هم در لهستان مربی - بازیکن است و بسیار هم باشخصیت است. من در آن درگیری حق را به فلاویو میدهم.
در آن برهه آقای زینیزاده مدیرعامل تیم شدند و از چند بازیکن باتجربه هم مشورت خواستند و گفتند آقایان جلالی، ابراهیمزاده و فرکی از گزینههای ماست و به جمعبندی رسیدند با آقای جلالی کار کنند. اتفاقا ما هم از ایشان تعریف کردیم. بازی اولمان را یک بر صفر به پرسپولیس واگذار کردیم. بازی با گسترش فولاد را هم مساوی کردیم و سه بازی بود نتایج خوب نبود که بعد با دو تیم اصفهانی در اصفهان بازی کردیم و هر دو را بردیم و به ذوبآهن هم 4 تا زدیم. آن دو بازی جزو بهترین بازیهای کل دوران فوتبالم بود و بدون اغراق خیلی خوب بازی کردم. در کل فصل، فصل خوبی بود ولی کادر آقای جلالی آن چنان خوب نبودند. آقای فرهاد پورغلامی مربی خوبی بودند ولی مثلا مربی دروازهبانانمان آنچنان قوی نبود و میتوانست کادر قویتری باشد. خود آقای جلالی هم یک سری ضعفها نشان دادند ولی در مجموع فصل میتوانست بهتر باشد. ما جام حذفی که قهرمان شدیم و در لیگ هم میتوانستیم بهتر باشیم. الان دیگر اسمها بازی نمیکنند و خود بازیکنان هستند که باید نشان دهند که اسم بزرگی دارند. سه تا از بازیکنان آن تیم کهکشانی در مجموع 20 بازی هم برای تراکتور انجام ندادند.
* دو گل خاطرهانگیز با پیراهن تراکتور به استقلال در ورزشگاه آزادی زدید، بویژه گل ضربه ایستگاهی آنهم در حضور بازیکنی چون علی کریمی؛ از این گلها هم صحبت کنید.
الان که مربی شدهام به بازیکنان میگویم، هر بازیکنی به تیمی گل بزند، پتانسیلاش را دارد که در بازیهای بعدی هم به آن تیم گل بزند. من قبلا به استقلال گل زده بودم و میدانستم میتوانم دوباره بزنم. آن گل را هم که زدم کریم انصاری فرد در کورس آقای گلی بود و گفت اجازه بده من بزنم که گفتم فاصله دور است و خودم میزنم. علی کریمی در گوشم گفت به همان زاویه که رحمتی ایستاده محکم بزن ولی من برعکس آن زدم و آن توپ هم مماس با تیر دروازه گل شد. آقای مزدک میرزایی در گزارش خود گفت که علی کریمی چه مشاوره خوبی داده که من در دلم گفتم خب اگر اینطور بود علی کریمی خودش میزد! البته علی کریمی بسیار به ما کمک کرد و بازیکن بسیار بزرگی بود و به اعتبار تیم ما کمک کرد. وقتی به کریمی پیشنهاد تراکتور داده شد یک اپسیلون هم فکر نمیکردم به تراکتور بیاید چرا که زاویههایی بین هواداران و او وجود داشت.
* دوباره جدایی و این بار در زمان رسول خطیبی، شما هم مثل مرتضی اسدی از او دلخور هستید؟
رسول خطیبی و آقای نظمی به من پیشنهاد تمدید دادند. با هم صحبت کردیم و آن شب مادرم حال بسیار بدی داشت و حتی به حالت اغما رفت. ما را آن زمان یک جورهایی در پرداخت قراردادهایمان اذیت میکردند و خاطره بدی برایمان ساخته بودند. بازیکنان دیگری آمدند، از ما بیشتر میگرفتند و بازی هم نمیکردند. سالی که آقای جلالی بود قرارداد من 800 میلیون تومان بود و نزدیک 40 بازی برای تراکتور انجام دادم اما بازیکنی هم داشتیم که قراردادش 900 میلیون بود ولی 5 بازی برای تیم کرد. مشکل دیگر این بود که همیشه 20 الی 30 درصد قراردادمان را نگه میداشتند.
با رسول صحبت کردیم و آمدم تبریز و گفتم در صورت تسویه تمدید میکنم که آقای نظمی از 300، 400 میلیون باقی مانده 80 میلیون آن را دادند و مدام میگفتند که مابقی را پرداخت میکنند. یکی از بازیکنان گسترش فولاد اصرار میکرد که به پیکان برویم. او میگفت امسال بازیکنان بسیار خوبی چون رحمتی و مرحوم ساموئل به پیکان آمدهاند که نهایتاً به این تیم رفتیم و واقعا فصل بدی داشتیم. نیمفصل هم تراکتور مرا میخواست ولی هر کاری کردیم رضایتنامه ندادند. اتفاقا من آقای صمد مرفاوی را با صحبتهای خودم و پدرم راضی کردم ولی آقای ساکت الهامی گفتند که این بازیکن اصلا نباید برود.
* به نظرتان بهترین بازی که برای تراکتور انجام دادید، کدام بازی بود؟
بازی فینال بود. من آن بازی خیلی خوب بازی کردم. بازی در کرمان بود و لوسیانو ادینیو فوروارد حریف بود. در جریان بازی ادینیو فقط یک شوت در چارچوب زد و خیلی خوب مهارش کردیم و چون فینال بود در خاطرم مانده است. البته میتوانم به بازی با سپاهان که در اصفهان با گل کریمی بردیم هم اشاره کنم و البته بازی با الجزیره که 3 بر یک بردیم و خیلی خوب بودم و یا بازی با استقلال که آن کاشته را زدم.
* از بازی مقابل تراکتور هم خاطرهای دارید؟
یکی از خاطراتم با پرسپولیس است که در زمان آقای دنیزلی به تبریز آمدیم و باختیم. پیش از بازی، من به آقای دنیزلی گفتم که مقابل تیم سابقم بازی میکنم و دوست دارم کاپیتان باشم که ایشان قبول کرد. آن بازی تیم ما خوب بازی نکرد و حالت خاصی داشتم. کلا با دو سه تیم مقابل تراکتور بازی کردم و با پیکان هم این تیم را در تبریز بردیم.
* از هواداران تراکتور هم صحبت کنید؛ هوادارانی که حالا عنوان بیشترین را در آسیا یدک میکشند.
هواداران تراکتور الان چند دستگی بینشان به وجود آمده است. بهترین هواداران را در آسیا ما داریم و شور و حرارت خاصی به لیگ دادند و باعث شدند تنور لیگ داغ شود و این را تمام دستاندرکاران فوتبال به آن اذعان داشتند. زمانی که تیم از دسته یک به لیگ برتر آمد با جان و دل تیم را تشویق میکردند و شعار خاصی هم نبود و سه چهارتا شعار بیشتر نبود ولی الان قضیه فرق کرده و شاید فضای مجازی باعث آن شده است. هر کس از یک شخصی میخواهد حمایت کند و مثلا کسی از تونی کسی از دیگری یا حتی یکی از یک بازیکن حمایت میکند و این خوب نیست. مهمترین رکن تیم بزرگ تراکتور است و همه باید یکپارچه شوند و تیم برایشان مهم باشد. نصرتی، کریمی، اسدی، آندرانیک و هر کسی یک روز آمده و یک روز میرود و این تراکتور است که باقی میماند. مثل آن سالهای اول شخص و فرد باید مهم نباشد. امیدوارم امسال هم ختم به خیر شود و من تاکید میکنم که جنازه تراکتور هم به لیگ یک سقوط نمیکند. هواداران باید دلگرمی دهند و امیدوارم تراکتور به همان تیمی تبدیل شود که به جان تیمها چه داخلی چه آسیایی دلهره میانداخت.
* هواداران تراکتور شعارهای خاص زیادی دارند، شما کدام شعار را بیشتر میپسندید؟
با صدایی رسا یک طرف میگفت یاشاسین و طرف دیگر آذربایجان، همچنین شعار «عیبی یوخ» و «یل یاتار طوفان یاتار یاتماز تیراختور بایراقی...» که باعث دلگرمی همه دستاندرکاران تراکتور بود.
* حضور در دو تیم پرطرفدار، بیش از 80 بازی ملی، زدن گل صعود به جام جهانی و متعاقب آن حضور در جام جهانی، از محمد نصرتی در فوتبال ایران بازیکنی جاودانه ساخته است، در زمان بازیگری آرزویی داشتید که به آن نرسیدید؟
طبیعتا آرزویم بازی در بالاترین سطح در اروپا بود و پیشنهاد هم داشتم. از تیمهای بازل و افسی زوریخ سوئیس پیشنهاد داشتم و حتی به کمپ تیم ملی برای انعقاد قرارداد آمدند که من قبول نکردم چون میخواستم در جام جهانی بدرخشم و به تیم بهتری بروم. زمانی که پاس بودم تیم ماینتس آلمان مرا میخواست که گفتم جای بهتر میروم. قراردادی با موسکرون بلژیک برقرار کردم که مصدوم شدم و برگشتم. تیم لیدز یونایتد ویزای کار برایم فرستاد و مهر آن حتی در پاسپورتم خورد و مردد شدم که بروم. دوست داشتم در تیمهای خوب بازی کنم و مدیربرنامهام هم قوی بود. او مدیربرنامه مسوت اوزیل بود. متاسفانه در جام جهانی در پست تخصصی خودم بازی نکردم و دفاع چپ بازی کردم. همین باعث شد تا پیشنهادهای خوبی دریافت نکنم.
من در رقابتهای انتخابی جام جهانی 2006 گل صعود را زدم، در مقدماتی جام جهانی 2010 نیز با افشین قطبی مقابل کره جنوبی بازی کردیم که اگر میبردیم میتوانستیم به جام جهانی برویم. در آن بازی پاس گل را من دادم که دروازهبان کره با مسعود شجاعی قاطی کردند و یک هیچ جلو افتادیم ولی متاسفانه بازی مساوی شد و نتوانستیم صعود کنیم.
* به تراکتور کنونی برسیم، چرا تیم به حال و روز فعلی افتاد؟
تراکتور به واسطه عدم ثباتی که بوده و عدم تخصص، تعهد و وفاداری که باید باشد و همچنین تعصب، به این روز افتاد. مشاوران آقای زنوزی مشاوران خوبی نبودند. اوایل که آمدند همه ما تعریف میکردیم که این باشگاه هم مثل باشگاه باثباتی چون گسترش فولاد خواهد شد. مشاورههای خوبی نداشتند و در برههای هم دلسرد شدند ولی امیدوارم از این به بعد هر چه که هست جوری شود که شرایط برگردد. مسئولین استانی باید با آقای زنوزی بنشینند و راهکاری بیندیشند. اتفاقا باشگاه از لحاظ سختافزاری بسیار خوب شده و همین استقلال و پرسپولیس یک زمین تمرین ندارند. البته که نتیجه مهمترین مورد است ولی یک سری هزینهها مثل قرارداد کوین کنستانت بسیار اذیتکننده است و باعث دردسر شده و همه اینها به خاطر عدم تخصص است. نباید تراکتور به این روز میافتاد. امیدوارم این فصل سخت هر چه زودتر تمام شود و سال جدید تراکتور به اوج بازگردد.
* مشکل اصلی تراکتور چیست؟
مشکل اصلی تراکتور یکی دو تا نیست که اسم ببرم. قطعا چندین مشکل است که دست به دست هم داده که نتایج خیلی بد رقم خورده است. یکی این است که تراکتور پیش فصل خوبی نداشته و از لحاظ آمادهسازی و جذب بازیکن خوب عمل نکرده است. تغییرات پیاپی باعث شده هماهنگی در تیم زمانبر باشد و یک سری بازیکنان اعتماد به نفسشان پایین آمده است که در این حالت استرس بالا میرود. ولی قبول ندارم که به باخت عادت کردهایم، مثلا بازی با سپاهان و پدیده خوب بودیم و میتوانستیم برنده باشیم. تمام نظراتم را به آقای ساغلام میگویم ولی درنهایت ایشان تصمیم گیرنده است.
* در دیدار تراکتور با سپاهان به عنوان مسئول فنی روی نیمکت نشستید و به نوعی اولین تجربه مربیگریتان در لیگ برتر بود، دیداری که تراکتور عملکرد تحسینبرانگیزی داشت، از این بازی بگویید و ترکیب را با مشورت چه کسی انتخاب کردید؟
دو روز قبل از بازی با سپاهان با من تماس گرفتند که بیا و قرارداد ببند. آقای فاضلی تیم را تمرین دادند و با ایشان کمی صحبت کردیم. آقای فاضلی خودش اصلا تمرکز نداشت چون هجمههایی وجود داشت و میخواست که برود. اغراق نمیکنم که یک شب را اصلا نخوابیدم و شب دیگر دو سه ساعت خوابیدم و به فیلم بازیهای سپاهان نگاه کردم. من از آقایان نویدکیا و مرزبان شناخت داشتم و بازی تراکتور را هم مقابل استقلال و پیکان دیده بودم. سعی کردم روی تراکتور تمرکز کنم و نه حریف و به بازیکنان القا کردم که ما تیم بزرگ تراکتور هستیم و تیمها باید آرزویشان باشد که در تبریز یک امتیار بگیرند. تک به تک با بازیکنان و در ادامه به صورت جفت جفت در بحث زوج سازی با آنها صحبت کردم. در جلسات تئوری نکات کلیدی را در بحث نظم و سازماندهی و تمرکز به آنها گوشزد کردم. معتقدم ما بازی بسیار خوبی انجام دادیم و اگر بدشانس نبودیم میتوانستیم گلهای بیشتری بزنیم و برنده باشیم. ما برای یک ربع آخر هم برنامه داشتیم که تعویضهایمان اجباری شد و نتوانستیم برنامههایمان را کامل اجرا کنیم. در بحث تعویض و ترکیب و آنالیز همه کارها را خودم انجام دادم. هم از لحاظ فنی و هم استراتژیک بازیکنان خوب درک کردند و به نکات تاکتیکی هم جامه عمل پوشاندند. نمیخواهم فقط از خودم بگویم و این تیم بازیکنان خوبی دارد.
* از ساغلام هم صحبت کنید، کار کردن با این مربی چطور است؟
آقای ساغلام در دوره قبلی حضورشان در تراکتور عملکرد خوبی داشتند و تراکتور با هدایت ایشان در جام باشگاههای آسیا بسیار روان و خوب بازی میکرد. آن سال احسان پهلوان عالی بود و این هنر مربی است که از بازیکن بازی بگیرد که آقای ساغلام این کار را میکردند. تغییرات نسبت به آن زمان زیاد بوده و باید به ایشان وقت داد. ایشان انسان بسیار خوبی هم هستند و قلبشان بسیار صاف است. امیدوارم به ایشان کمک کنیم تا نتایج بهتر شود.
من با تراکتور قرارداد سفید امضاء کردهام و تا پایان همین نیمفصل اعتبار دارد. برای پول به این تیم نیامدهام بلکه آمدهام تا تجربیاتم را انتقال داده و کمک کنم. اگر من نتوانم به تراکتور کمک کنم و کار کنم، پس چه کسی میتواند؟ منی که بیشتر از 90 بازی ملی دارم هنرم را باید کجا خرج کنم؟ من جام جهانی و جام ملتها بودم و سعی میکنم با تمام وجودم کمک کنم. یک سری پیشکسوت هستند که روی چشم ما جا دارند، ولی برای عصر گذشته بودند و فکر میکنم ماهایی که کمی بروزتر هستیم میتوانیم بهتر کمک کنیم.
* در بین بازیکنان فعلی تراکتور کدام بازیکنان را آیندهدار میبینید؟
سعید کریمیآذر، علی باستانی، بهزاد سلامی، سعید ایرانخواه و علی فتحی را در تیم امیدها دیدهام و بازیکنان باکیفیتی هستند. سعی میکنم بیشتر هم وقت بگذارم و من عاشق بازی دادن به بازیکن جوان هستم. همین الان هم با آقای مهدوی کیا در تماس هستیم تا به ایشان بابت انتخاب نفرات مشورت دهیم. همایون شاهرخی مرا در 18 سالگی با حضور نفرات بزرگ بازی داد و من هم سعی میکنم این راه را ادامه دهم.
* در دوران بازیگری یا مربیگریتان برخوردی با جادو و جمبل در فوتبال داشتید یا خیر؟
به من پیشنهاد ندادند ولی شنیده بودم یکی از مربیانم چنین کارهایی میکند. به شخصه چنین اعتقادی ندارم.
* پیشنهاد تبانی چطور؟
فقط یک بار با این موضوع برخورد کردم، زمانی که در تیم پاس بودم در یکی از بازیها چنین مباحثی مطرح شد و یکی از مربیانم یک نفر را واسطه کرد به من بگوید تا من آن بازی کاری کنم. من قبول نکردم و خوشبختانه همایون شاهرخی که خودش هم پلیس بود مرا بازی نداد تا شائبهای پیش نیاید و این از تیزهوشی ایشان بود.
* الگویتان در مربیگری چه کسی است؟
الگوی خیلی خاصی ندارم و سعی میکنم از هر مربی چیزی یاد بگیرم. ولی اگر از مربیان روز دنیا نام ببرم، علاقه زیادی به مربیگری یورگن کلوپ دارم.
من صد درصد طرفدار بازی هجومی هستم و اگر بازیکنان خط حمله دوندگی خوبی نداشته باشند، سریع تعویضشان میکنم.
* در سال گذشته بهترین و بدترین خبری که شنیدید چه بود؟
بدترین خبر، خبر فوت عزیزانمان به واسطه ویروس منحوس کرونا بود مثل آقایان میناوند و انصاریان. بهترین خبر یا اتفاق هم پیوستن به تیم تراکتور و بازگشتم به تبریز.
* آشپزی بلدید؟
بله، بلدم. برنج که کته برایتان درمیآورم کیف کنید! ما از اول برنجخور بودیم و چون پدرم آشپز است غذای اصلی ما برنج بود. قیمه بادمجان هم بلدم، تخم مرغ را هم هر مدلی که بخواهید میتوانم آماده کنم.
* اگر قرار باشد یک نفر را برای سلفی گرفتن انتخاب کنید، آن فرد چه کسی است؟
«مایک فلیپس» که در ورزش اعجوبه است و نفر دیگر «اوسین بولت» را انتخاب میکنم.
* در مورد طرح صیانت چه نظری دارید؟
اینکه مردم را محدود کنیم، دیدگاه سادهلوحانه و اشتباهی است. تاریخ نشان داده تا مردم را در منگنه بگذارند و محدود کنند، بیشتر هزینه آن ملت و دولت را دربرمیگیرد. باید فرهنگ درست استفاده کردن از اینترنت را در اختیار مردم بگذارند. یک سری از ارگانهای ما در این بحث فرهنگسازی ضعیف عمل میکنند که صداوسیما و آموزش و پرورش میتوانند در این زمینه کمک کنند.
* اگر به ابتدای سال گذشته برگردیم کدام کار را انجام نمیدهید یا اینطور بگوییم که در سال 1400 کاری کردید که ابراز پشیمانی کنید و کدام کار را تکرار میکنید؟
کاری که پشیمان شده باشم و خیلی تاثیرگذار باشد به آن صورت نبوده ولی شاید یک سری کار کوچک بوده باشد. دوست دارم کارهای خوبم را تکرار کنم. البته آن هم کم بوده ولی قطعاً انسان باید کار خوب را تکرار کند.
* برای سال جدید چه هدف و برنامهای دارید؟
یک سری اهداف در ذهنم متصور شدهام ولی شاید گفتن آن جایز نباشد. مهم ترینش اینکه در شغل خودم مفید باشم و بتوانم حداقل یک نام خوب از خود به جای بگذارم و بگویند که انسان مفیدی بوده است.
* صحبت پایانی:
مرهون تلاشهای بیوقفه پدرم هستم که به این جایگاه رسیدم. همانطور که گفتم ایشان آشپز بودند و برای خانواده بسیار زحمت کشیدهاند و تاثیر زیادی روی من دارند. همیشه نکاتی که پدرم یادآور میشود را سرلوحه کارم قرار میدهم.
انتهای پیام /