به مناسبت روزمعلم و به یاد مرحوم محمد بهمن بیگی
محمد بهمن بیگی که افتخار شاگردیش را داشتم از فرزندان راستین ایران وخطه فارس بود که چراغ ایلات را با نور دانش روشن داشت و از دل هزاران شیرین و فرهادهایی که عمرشان پشت دارهای قالی و تیر های بلند عمود خیمه می گذشت، چهره های علمی فاخری به سرزمین مادری تقدیم کرد و نام خوش آوازه اش برای همیشه ماندگار.. بزرگمردی که تار و پود دلش مهر بود سخاوت... رفت و آمدی داشتیم و گاه گداری مطایبه ای... طبع منیعش غرور زیبای ایلات را در خاطر ترسیم می کرد و لبخندهایش شکوه خضوع... خانه شان انتهای کوچه ما و سایه مهربان همسایگی اش بر سر ما. گاهی که دلتنگی روزگار بر قلبش سنگینی میکرد و تارهای موی سپیدش گذر عمر را پیش چشمهای ترسیم با ادب همیشگی اش از من میخواست سازی برایش بزنم و ترجیحش بیش بر سه تار بود تا سنتور و اوغرق در شکوه خاطرات گذشته گاه لبخند میزد و گاه قطره اشکی... دقیق یادم نیست سال 87 یا 86..... جمعی از مربیان و هنرجویانم پیام تبریک روز استاد را در روزنامه خبر جنوب چاپ نموده بودند. بر حسب اتفاق در آن شماره روزنامه سه پیام تبریک برای من و یک پیام تبریک برای ایشان در صفحه نخست روزنامه خبر جنوب درج شده بود. صبح روز 12 اردیبهشت اوایل صبح و مقارن با توزیع روزنامه خبر مرحوم بهمن بیگی به منزل ما تماس گرفت و با صدای گرم همیشگی و لحن پیرانه ای که عزتش را می افزود گفت بابا جون به هم سن های پدر تو درس داده ام و شاگرد تربیت کرده ام.. حال تو سه اگهی تبریک داری و من یک آگهی..!!!! و سپس افزود قل هو الله احد الله صمد؟!!! سپس با خنده ای نمکی شروع به مزاح کرد... طنین صدایش در آن صبح بهاری برایم زیباترین پیامی بود که در طی سالها تدریس در یاد روز معلم به من داده شده بود... جا دارد امروز به بهانه روز معلم یادی از آن معلم واقعی نموده و برای شادی روح پاکش فاتحه ای قرایت نماییم. یادش در خاطره ها جاودان و روح بلندش در ارامش ابدی باد