به نوجوان بگوییم جنگطلبی با دفاع متفاوت است؛ جنگ را تمامشده ندانیم

نویسنده رمان «سلفی با میرزا» گفت: اکنون این آتشبس، مرحلهای است که ما باید آماده باشیم؛ یعنی همیشه باید آماده باشیم و نباید جنگ را تمامشده در نظر بگیریم.
نویسنده رمان «سلفی با میرزا» گفت: اکنون این آتشبس، مرحلهای است که ما باید آماده باشیم؛ یعنی همیشه باید آماده باشیم و نباید جنگ را تمامشده در نظر بگیریم.
خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب - فاطمه نعمتی: طاهره مشایخ، نویسندهای است که دوست دارد نوجوانان ایرانی با وقایع تاریخی کشورشان آشنا شوند. این نویسنده که تحصیلات کارشناسی ارشد در رشته زبانشناسی دارد، در کتابهای داستانی خود مانند «سلفی با خرابکار» و «سلفی با میرزا» به موضوعات تاریخی میپردازد و در خلال داستان، اطلاعاتی درباره شخصیتهای ملی ایرانی به نوجوانان و دیگر مخاطبان خود میدهد.
مشایخ در کتاب «سلفی با میرزا» که از سوی انتشارات مهرک منتشر شده، داستانی مرتبط با شخصیت میرزاکوچکخان جنگلی و فضای رشت قدیم نوشته و روایت کرده است. تاریخ ایران، وطندوستی، ظلمستیزی، آشنایی با قهرمانان ملی و دنیای درونی نوجوانان از جمله مباحثی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
در گفتوگویی که با طاهره مشایخ داشتهایم، از لزوم تألیف بیشتر داستان و رمان نوجوان در حوزه دشمنشناسی و میهنپرستی صحبت کردهایم که در ادامه میتوانید این مطلب را بخوانید:
*خانم مشایخ، شما بهعنوان نویسنده و فعال ادبی، حضور نویسندگان و فعالان ادبیات در روزهای جنگ ایران و اسرائیل را چطور دیدید؟ آیا درباره این جنگ و کارهایی که باید در حوزه آگاهسازی نوجوانان انجام داد، گفتوگوها و تبادل نظراتی بین شما و سایر نویسندگانی که میشناسید صورت گرفت؟
مسلم است که ما باید راههای ارتباطی با نوجوانان داشته باشیم. این ارتباط میتواند از طریق مدارس، مساجد و هر مکانی که امکان برقراری آن وجود دارد، شکل گیرد. در این زمینه، اگر نویسندگان و معلمان بتوانند کانالی برای ارتباط با نوجوانان ایجاد کنند، میتوانند از این طریق با آنها در تماس باشند؛ بهویژه اکنون که مدارس تعطیل است، عملاً راه ارتباطی مؤثری برای برقراری ارتباط با نوجوانان وجود ندارد و نمیتوانیم بهراحتی برای آنان برنامهای ترتیب دهیم.
به عنوان مثال، من در ذهنم بود که اگر وضعیت جنگ ادامه یابد، پیش شش یا هفت پسربچهای که در کوچه بازی میکنند بروم. در چنین شرایطی، به این فکر افتاده بودم که یک بار به آنها بگویم اگر تمایل دارند، میتوانم چند کتاب به آنها بدهم تا بخوانند؛ زیرا میدانستم که در حال فوتبالبازیکردن هستند و ممکن است تمایلی به مطالعه نداشته باشند. بنابراین، باید بهنوعی آنها را تشویق کنیم.
همچنین با دوستان نویسندهمان به این موضوع فکر میکردیم که واقعاً کارهای کمی در این زمینه انجام شده و نوجوانان ما آگاهی لازم درباره جنگ را ندارند. آنها فقط درباره جنگ شنیدهاند؛ اما نمیدانند که ماهیت این جنگ چیست. این نکته بسیار مهم است که بتوانیم این اطلاعات را به نوجوانان منتقل کنیم.
*در این دوره که مرحله جدیدی از جنگ است، چه نظری دارید؟ وظیفه یک نویسنده و فعال ادبی چیست؟
درواقع، نوجوان باید بداند که ما با چه دشمنی سروکار داریم؛ یعنی طرف ما چه دشمنی است، ماهیت آن، تاریخچهاش و عملکردش در جهان و بهطور مشخص در فلسطین و لبنان باید مشخص شود. اکنون نوجوان دیده است که در این 12 روز چه اتفاقاتی افتاده و میتوان تاریخچه این دشمن را برای او مطرح کرد. بنابراین، همانطور که اشاره شد، راه ارتباطی دوباره اهمیت دارد. این راه ارتباطی میتواند مساجد باشد؛ بهویژه اکنون که مدارس تعطیل است.
همچنین میتوان از طریق برنامههای تلویزیون در شبکه نهال، کارشناسان را دعوت کرد و نویسندگانی را به همکاری فراخواند که بتوانند با ایدهپردازی، این موضوع را برای نوجوانان باز کنند و روشن سازند که ما با چه دشمنی سروکار داریم. اکنون این آتشبس، مرحلهای است که ما باید آماده باشیم؛ یعنی همیشه باید آماده باشیم و نباید جنگ را تمامشده در نظر بگیریم.
*ادبیات نوجوان تألیفی تاکنون چه عملکردی داشته است؟ آیا ادبیات در تبیین اینکه اسرائیل و آمریکا دشمن ملت ایران و پیشرفت و توسعه علم و دانش ایرانیان هستند، توانسته است طوری عمل کند که نوجوانان ایرانی مطلع باشند؟
ما در ادبیات جنگ و جنگ تحمیلی عملکرد بسیار خوبی داشتهایم. دلیل این امر آن است که ما جنگ را لمس کردهایم؛ یعنی نویسندگانی که خودشان جنگ را تجربه کردهاند، آثار مکتوبی نیز ارائه دادهاند. حتی افرادی که جنگ را ندیده بودند و در مورد آن نوشتند، با توجه به انبوهی از دادهها، فیلمها، گزارشها، کتابها و مطالبی که درباره جنگ نوشته شده بود، توانستند جنگ تحمیلی را باور کنند. این جنگ هشت سال به طول انجامید و آنان از آن آثار ارزشمندی نوشتند. بهعنوان مثال، فاطمه جدیدی کتاب «کتانیهای کوکام» را نوشت که برگزیده جشنواره ملی کودک و نوجوان نیز شد. او که جنگ را تجربه نکرده بود، چگونه توانست چنین کتابی بنویسد؟ پاسخ این است که این نویسنده با توجه به دادههای موجود و با باور به جنگ، موفق به نگارش این اثر شد.
حال در مورد عملکرد ما در قبالِ اسرائیل در این سالها، باید گفت که بخشی از جامعه معتقد بودند که اسرائیل دشمنی دارد، اما برخی دیگر بهنوعی این باور را نداشتند. آنها فکر میکردند که جنگ تنها مختص لبنان و فلسطین است و حتی معتقد بودند که این موضوع به ما ارتباطی ندارد. اکنون که ما 12 روز جنگ ناجوانمردانه را تجربه کردهایم، بهتر میتوانیم درک کنیم که بخش زیادی از جامعه که پیشتر به این موضوع اعتقادی نداشتند، تغییر نظر دادهاند. منظور من از این بخش، قشری است که بهطور کلی این مسئله را قبول نداشتند؛ هرچند بسیاری از افراد دیگر به این واقعیت واقف بودند که اسرائیل دشمن ماست.
صحبت من با افرادی است که هنوز به این حقیقت باور ندارند و حتی کسانی که بهنوعی این موضوع را قبول دارند، ممکن بود بگویند حالا این موضوع خیلی واجب نیست و ما مسائل مهمتری داریم؛ اما اکنون که این اتفاق افتاده و ما آن را لمس کردهایم و موضوعیت پیدا کرده است، شاید بتوانیم بهتر بنویسیم. مطمئن هستم که اکنون بسیاری از ناشران شروع به ارائه پیشنهادها کردهاند و طرحهای رمان جدیدی شکل گرفته است. برای مثال، در همان هفته اول یک پیشنهاد برای من ارسال شد. میخواهم بگویم که اکنون متوجه شدهایم که این موضوع برای ما اهمیت پیدا کرده است.
*امروزه تألیف ادبیاتی که احساس وطندوستی را در کودکان و نوجوانان تقویت کند، چقدر ضروری است؟ آیا در دهههای گذشته عملکرد خوبی در اینباره داشتهایم؟
ببینید، وطندوستی یکی از نیازهای اساسی است. من خودم در بیشتر آثارم بهویژه در سه رمان نوجوان که نوشتهام و همچنین در یکی دو اثر که در حال چاپ هستند، سعی کردهام مفهوم وطندوستی را با بهکارگیری قهرمانان کشورم و نمادهایی مانند پرچم و دیگر عناصر مرتبط، به تصویر بکشم. این نمادها احساس نوجوانان را به کشورشان برمیانگیزند.
کتابهایی که تاکنون نوشته شده، به نظر میرسد نسبتاً خوب بودهاند، هرچند اکنون متوجه میشویم که باید به این موضوع توجه بیشتری داشته باشیم؛ یعنی پرداختن به نمادها، قهرمانان ملی و وقایع مهمی که برای کشور رخ میدهد، بسیار حائز اهمیت است و باید بهخوبی بیان شود.
برای مثال، میتوانیم از بازیکنان فوتبال یا کشتیگیران بهعنوان نماد استفاده کنیم و داستانهایی بنویسیم که در آنها، یک کشتیگیر پرچم کشورش را بالا میبرد. این نوع روایتها در داستان، فیلم، ادبیات و درام بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
*به نظر شما ادبیات جنگ مقابلِ ادبیات صلح است؟ در حوزه ادبیات کودک، داستانهای تألیفی و ترجمه بسیاری در بازار نشر کشور وجود دارد که در حوزه ادبیات صلح هستند و از صلح میگویند و ماهیت «نه به جنگ» دارند. آیا ما در هر صورت باید به کودکان «نه به جنگ» را یاد دهیم یا در حوزه وطندوستی و دشمنشناسی باید مسیر دیگری را طی کنیم؟
ادبیات صلح یا «نه به جنگ»، موضوعی بسیار مهم و یکی از اساسیترین مباحث است. اساساً ما چگونه میخواهیم مفهوم جنگ را برای کودکان و نوجوانان تبیین کنیم؟ به نظر من، ابتدا باید ادبیات کودک دچار تحول شود تا این تحول در ادبیات نوجوان خود را نشان دهد؛ زیرا کودکی که با ادبیات «نه به جنگ» بزرگ میشود، زمانی که به نوجوانی میرسد، دیگر نمیتواند این مفهوم را بپذیرد. در ذهن او، ادبیات صلح و «نه به جنگ» شکل گرفته است؛ جنگ برای او بسیار بد و کثیف است. حال ما میخواهیم به این نوجوان بگوییم که اکنون شخصیت نوجوان کتاب باید به جنگ برود؛ درحالیکه او در دوران کودکی آموخته که جنگ خوب نیست و کثیف است.
این نکته بسیار مهم است. ما باید ابتدا برای کودکان و نوجوانان روشن کنیم که در چه شرایطی جنگ بد است. زمانی که ما جنگطلب باشیم جنگ بد است. مانند وضعیت کنونی اسرائیل که باید به کودکان و نوجوانانش بیاموزد که جنگ خوب نیست و نباید جنگطلب باشد. همچنین، آمریکا نیز باید این آگاهی را به نوجوانان خود منتقل کند؛ اما ما در هیچ زمانی از تاریخ، جنگطلب نبودهایم و هیچوقت به هیچ کشوری تعرض نکردهایم. همسایههایمان به ما آسیب رساندهاند، نه ما به آنها. برای مثال، اگر عراق به ما حمله کرده، ما هیچکاره بودیم و تنها دفاع کردهایم. این نکته باید برای کودکان و نوجوانان تبیین شود.
درست است که برای کودکان نمیتوانیم بسیاری از مسائل را بهروشنی بیان کنیم، اما دستکم باید به آنها آن صلحی را که از قِبَل سازش است و نداشتن دفاع در برابر ظلمی را که بر آنها رفته است، یاد ندهیم. اگر نمیدانیم چگونه نه به جنگ بگوییم، دستکم باید به آنها بیاموزیم که دفاعکردن چگونه است. اگر نمیتوانیم به آنها بگوییم کجا باید بجنگند، لااقل نباید یادشان دهیم که در هر شرایطی نباید جنگ کنند.
برای نوجوانان واقعاً ضروری است که بدانند جنگطلبی خوب نیست؛ اما زمانی که به آنها ظلم میشود یا تعرضی صورت میگیرد، مانند وقتی که در مدرسه لقمهشان را از آنها میگیرند یا دانشآموز قلدر، برگه امتحانیشان را تهدید میکند، میتوانیم این دفاع و این مسائل را در قالب داستانها و روایتها به آنها نشان دهیم.
جنگ اسرائیل نیز نمونهای از این ظلمهاست که میتوانیم در کنار ظلمهایی که در مدارس بر نوجوانان میرود، مانند رفتارهای قلدرها، به آنها نشان دهیم. هیچکس با جنگ موافق نیست؛ اما چیزی که من در روزهای جنگ از نویسندگان کودک و نوجوان مشاهده کردم، این بود که برخی از آنها در صفحات اینستاگرام خود مینویسند: «نه به جنگ، ما جنگ را دوست نداریم.» اما سوال اینجاست که چه کسی جنگ را آغاز کرد؟ وقتی خود نویسنده به این موضوع اعتقادی ندارد، چگونه میتواند چیزی خلق کند؟ از کوزه همان برون تراود که در اوست.
خلاصه اینکه این سوال شما بسیار چالشبرانگیز بود و من چندبار تلاش کردم تا بتوانم آنچه را که میخواهم بگویم، بیان کنم.
*خودِ شما در این مرحله از جنگ ایران با اسرائیل که هم فیزیکی است و هم نرم و رسانهای، چه وظیفهای برای خود در قبال نوجوانان و مخاطبان ادبیات تألیفی احساس میکنید یا در نظر گرفتهاید؟
من در همان ایام، مشغول نوشتن یک رمان نوجوان بودم و بهدلیل داشتن قرارداد، نمیتوانستم آن را کنار بگذارم. موضوع کارم به گونهای بود که نمیتوانستم حتی تغییرش دهم و جنگ را در داستان بیاورم. تنها توانستم مقولههای میهنپرستی، نقشه ایران، پرچم ایران و چند موضوع دیگر را بهصورت خلاقانه در داستان بگنجانم. از جنبه خلاقانه این کار بسیار خشنود شدم؛ زیرا ذهنم درگیر بود و ایدههای خوبی به ذهنم خطور کرد که توانستم آنها را در داستان بیاورم. اگرچه داستان مربوط به پنج یا 6 سال پیش است و به حمله اسرائیل مربوط نمیشود؛ اما دستکم در این زمان، موضوع میهنپرستی را در داستانم گنجاندم.
در همان هفته دوم، طرح رمان جدیدی را آغاز کردم و اکنون بهتدریج روی آن کار میکنم که بهطور مستقیم با همین حمله مرتبط است. داستان من از شروع حمله اسرائیل آغاز میشود. انشاءالله که خداوند به من توفیق و وقت کافی عطا فرماید تا بتوانم این کار را به انجام برسانم.