به یاد حماسیترین دربی مهرماه؛ فرار از چنگ پرسپولیس 9 نفره
حماسهها همیشه با پیروزیها و قهرمانیها رقم نمیخورند. حتی شاید پیروزی و قهرمانی آخرین نیاز برای خلق یک حماسه باشد اگر آن را درک کنیم، بشناسیم یا حداقل معنای آن را بدانیم. حداقل ما ایرانیها در دین و آیین خود بهتر از هر جامعهای با این مفهوم آشنا هستیم.
دوم مهرماه سال 1378 نه فقط برای پرسپولیس که برای فوتبال ایران یکی از آن روزهایی بود این مفهوم به حد بالای خود درک شد.
یک دربی مهرماهی دیگر ما را به خاطرات یک روز خاص در ربع قرن (25سال) پیش برد. انگار همین دیروز بود ولی شاید برای بسیاری از نسل جدید هواداران فوتبال آن چه دربارهاش سخن میگوییم عجیب باشد. نسل جدیدی از پرسپولیسیها که از فرط قهرمانی دیدن، اصلا نمیتواند روزگار بدون قهرمانی را تصور کند.
روزگار بدون قهرمانی برایش مثل پایان دنیا است ولی آن روزها این طور نبود تازه اول راه عاشقی بود. ما برای مباهات ورزیدن به عشقمان پرسپولیس، هیچگاه به قهرمانی نیاز نداشتیم هر چند برای دستیابی به آن پا به پای پرسپولیس، پشت به پشت پرسپولیس برای آن با عالم و آدم میجنگیدیم، هنوز هم میجنگیم.
داستانمان را فراموش نکنیم. از دربی شماره 48 حرف میزنیم. دوم مهرماه سال 1378. ورزشگاه آزادی آبستن حوادثی است که هیچکس تصورش را هم نمیکرد. عمر صالح المهنا، داور سعودی، دربی بزرگ فوتبال ایران را سوت میزند. فقط گذشت چند دقیقه از بازی کافی بود تا معلوم شود یک جای کار میلنگد.
آیا داور تحت تاثیر بعضی القائات است؟ وحدت رویه در سوتها دیده نمیشود. در دقیقه 22، پرسپولیس، نادر محمدخانی از بهترینهای خودش را از دست میدهد آن هم در قلب دفاع. 8 دقیقه بعد اسماعیل حلالی هم که کمی احساساتی شده بهانه را به دست داور میدهد و او هم اخراج میشود.
ورزشگاه آزادی کوره آتش میشود. آیا پرسپولیس بازی را ادامه خواهد داد؟ گویی همه آمدهاند که پرسپولیس ببازد. بعضی نجواها شنیده میشود. حالا بهترین فرصت است برای گرفتن انتقام آن بازی شش تایی. روی نیمکت پرسپولیس علی پروین کسی است که حاضر همه چیز را بدهد ولی در دربی باخت ندهد. میگویند او هم واهمه داشت از این که مبادا با این اوضاع و احوال، پرسپولیس سنگین ببازد. مردانش کنار زمین جمع شدهاند.
آیا پرسپولیسیها در اعتراض، قصد خروج از بازی را دارند؟ دیگ جوشان آزادی آماده فوران است ولی پرسپولیس یک تصمیم دیگر میگیرد. این که بماند و یک درس فراموش نشدنی به بسیاری بدهد. همه چیز از یک یاعلی (ع) شروع شد.
بازیکنان دستها را روی هم گذاشتند، همقسم شدند. فریاد یاعلی آنها در میان هیاهوی ورزشگاه تا آخرین ردیف سکوها رفت و عشق آغاز شد. حالا آمده بودند هر یک به اندازه دو نفر بدوند. شاید به جرات بتوان گفت بازیکنانی که آن روز برای پرسپولیس در زمین تا پای جان دویدند، در هیچ زمان دیگری آن گونه ندویدند حتی در بازی با آمریکا در جام جهانی. همین بود که با سوت پایان بازی از حال رفتند. آنها آن روز خیلیها را به مبارزه طلبیدند و دیگر فقط پای استقلال و دربی در میان نبود.
میگویند حماسه یعنی شجاعت، دلاوری و صلابت. پرسپولیس آن روز معنای همه اینها بود مثل خیلی از روزهای دیگر. تقریبا مثل همه روزهای دیگر. آن روز برای خلق حماسه به زدن شش گل نیاز نبود. به پیروزی 4 بر 2 هم نیاز نبود. حتی به کامبک از شکست دو بر صفر به پیروزی سه بر دو هم نیاز نبود. به سه گل در ده دقیقه با ده نفر هم نیاز نبود.
پرسپولیس آن روز، اگر هم باخته بود باز حماسه ساز میدان بود ولی در نهایت به یک تساوی دست پیدا کرد که از بسیاری پیروزیهای دربی و قهرمانیها هم شیرینتر بود. پرسپولیس تیمی بود که نه فقط حریف خود، استقلال را در زمین بلکه بسیاری را بیرون از زمین به استیصال کشاند.
یادش به خیر، آن روز اواخر بازی این حریف بود که با نگاهی ملتمسانه از داور بازی میخواست سوت پایان بازی را بزند و آنها را از دست آن 9 پرسپولیسی نجات بدهد و این پرسپولیس بود که برای گل زدن و پیروز شدن بیقراری میکرد. روزی که پرسپولیسیها تا سالها از آن به عنوان حماسه دوم مهر یاد و به آن افتخار کردند.