تزریق «معنویت» در روح جامعه از طریق هنرهای نمایشی
یک فیلمنامهنویس گفت: هنرهای نمایشی قدمتی به طول عمر خلقت بشریت دارند. میل به روایت و تکرار رفتار همنوعان همچنین ادا بازی در نهاد آدمی وجود داشته است. مراسم و آیینهایی ثبتشدهاند که ازلحاظ فرم و محتوا بسیار به هنر نمایش نزدیک بودهاند. در نمایشهای کلاسیک مفاهیم دینی و معنوی قوی و تأثیرگذاری جریان داشته است و از این زاویه میتوان معنویت، آگاهی و بینش دینی را از طریق هنرهای نمایشی...
حمیدرضا سبحانینژاد در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: اگر بنا به تعریفی نمایش سه رکن اصلی داشته باشد یعنی اجراکنندگان، تماشاگران و متن اجرایی، به نظر بنده نمایشنامه اصلیترین قسمت هر نمایش است. متون نمایشی از هزاران سال پیش ثبت و ضبط شده است و مهمترین دستاورد نمایش در هنر کهن را کاتارسیس یا پالایش روح میدانستند.
وی افزود: نمایش بستر بسیار مناسبی جهت رساندن مفاهیم مطلوب بشری به مخاطب است که به شکل ناخودآگاهانه در ذهن تماشاگر رسوب میکند هنرهای نمایشی قدمتی به طول عمر خلقت بشریت دارند. میل به روایت و تکرار رفتار همنوعان همچنین ادا بازی در نهاد آدمی وجود داشته است. مراسم و آیینهایی ثبتشدهاند که ازلحاظ فرم و محتوا بسیار به هنر نمایش نزدیک بودهاند. در نمایشهای کلاسیک مفاهیم دینی و معنوی قوی و تأثیرگذاری جریان داشته است و از این زاویه میتوان معنویت، آگاهی و بینش دینی را از طریق هنرهای نمایشی در روح جامعه تزریق کرد.
سبحانینژاد خاطرنشان کرد: در متن نمایشی عنصر روایت نقش بسیار تعیینکنندهای دارد حتی در سبکهای امروزی مدرن و پستمدرن یا ابزورد (پوچ انگارانه) بهرغم نداشتن داستان خطی بهرسم معمول، روایت جایگاه ویژهای در جذابیت، انتقال مفاهیم، چیدمان وقایع، اوج و فرود مناسب و به سامان کردن سایر عناصر اثر نمایشی مانند دکور، نور، اجرای بازیگر و میزانسن دارد.
وی در ادامه تصریح کرد: خدا رحمت کند استاد سمندریان همواره تأکید داشت که کارگردان در اولین قدم باید مفهوم و روح اصلی یک متن نمایشی را درک کند و بعد در جهت رسیدن به آن هدفی که در متن مستتر بوده، از بضاعتهای عناصر نمایشی استفاده کند. از این منظر روایت نیز در تاریخ ادبیات قدمتی طولانی بهاندازه خلقت بشر دارد.
مشکل متون ادبیات نمایشی ایرانی چیست؟
این فیلمنامهنویس در توضیح عنصر روایت اظهار کرد: روایت در شعر، داستان نیز جاری است که بهنوعی میتوان آن را تعیینکننده ساختار محتوایی هر اثر هنری بهویژه نمایش دانست. به نظر بنده یکی از بزرگترین مشکلات متون ادبیات نمایشی ایرانی عدم رعایت عناصر روایی در متن هست.
وی گفت: هر روایتی (حتی خرده روایتها) در قدم اول باید هدفمند باشند یعنی نویسنده باید تکلیفش مشخص باشد که در متن خود در پی چه محتوا و فضایی است. بعد روایت باید یک دستی خود را حفظ کند یعنی فضاسازی، شخصیتپردازی، ادبیات جاری در متن، نگاه محتوایی و حتی بضاعت آوایی متن از ابتدا تا انتها شکل تقریباً واحدی داشته باشد.
این فیلمنامهنویس خاطرنشان کرد: نکته دیگر اینکه؛ روایت خوب نمایشی، نقطه شروع روایت و ایجاد پاساژهای منطقی و عاطفی مبتنی بر رساندن درست و هنرمندانه مطلب به کارگردان و در مرحله بعدی مخاطب است. البته در نمایشهای مدرن که ساختار کلاسیک ندارند یافتن ساختار روایی درست در جهت القای مفاهیم و فضای ذهنی نویسنده بسیار مهم است.
وی افزود: چیدمان وقایع باید در راستای کامل کردن همدیگر شکل بگیرد البته در ساختارهای هنریتر مانند دایرهوار و پازل گونه و... شکل روایت متفاوت خواهد بود که در این مجال قابل تشریح نیست.
سبحانینژاد خاطرنشان کرد: تمام این مطالب مطرحشده در فیلمنامه نیز تا حدود زیادی قابلاتکا است. منتها در سینما ساختار روایی و شخصیتپردازی برای جذب مخاطب بیشتر و فراگیرتر تنظیم میشود. در جامعه امروزی رعایت اصول ادبی در فرآوردههای نمایشی بسیار اهمیت دارد. حتی در انیمههای تبلیغی، انتقادی و کمدی نیز باید عناصر روایی را رعایت کرد.
این نویسنده اظهار کرد: در انتها تأکید میکنم که هنرهای نمایشی یکی از ابزارهای راهبردی مهم در سپهر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی جوامع مختلف به شمار میآیند و مردمان ایرانزمین ثابت کردهاند که در این زمینه استعداد ذاتی درخشانی دارند که میتوان با تدریس، تشویق و حمایت به ارتقای این هنر تأثیرگذار و ماندگار کمک شایانی کرد.
انتهای پیام