تلاش آمریکا برای خروج صهیونیستها از انزوا

توافق آتشبس اخیر، نه نتیجه قدرت نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی در خرد کردن مقاومت، بلکه نتیجه مبارزه مستمر و توانایی حماس و گروههای مقاومت در حفظ قدرت چانهزنی و تداوم درگیری بوده است.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام محمدمهدی ایمانیپور رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی طی یادداشت به شرح زیر به مسئلهی شکست آمریکا و اسرائیل در جنگ غزه و اجبار به تندادن برای مذاکره با مقاومت، پرداخته است:
مواضع اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در قبال آتش بس غزه و تلاشهای جاری برای برقراری آتشبس مصداق نوعی مانور سیاسی وقیحانه برای بازنویسی تاریخ و قلب واقعیات میدانی نبرد محسوب میشود. سیاستمداری که همواره در مواضع خود حمایت مطلق از رژیم صهیونیستی را مورد تایید قرار داده و خود را شریک جرم رسمی صهیونیستها در نسلکشی غزه قلمداد کرده است، اکنون تلاش میکند با تصویرسازی رسانهای و تبلیغاتی غرب تبدیل به نماد "صلحطلبی" در قبال یک "جنایت تمامعیار" شود! در اینخصوص سه نکته اساسی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:
نخست اینکه بر اساس واقعیات میدانی جنگ غزه اهداف سهگانه اعلامشده از سوی تلآویو تحت حمایت بیچون و چرای واشنگتن، بهطور کامل محقق نشدهاند. این اهداف عبارت بودند از آزادی کامل اسرای صهیونیست بدون واگذاری امتیاز به طرف فلسطینی، اشغال کامل و دائم نوار غزه و نابودی کامل زیرساختها و قدرت نظامی و سیاسی حماس. حتی نزدیکترین استراتژیستها و سیاستمداران به کابینه نتانیاهو و دولت ترامپ معتقدند هیچیک از اهداف مذکور تحقق پیدا نکرده و همین مسئله منجر به فرسایشی شدن نبرد به ضرر اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی شده بود.
بنابراین توافق آتشبس اخیر، نه نتیجه قدرت نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی در خرد کردن مقاومت، بلکه نتیجه مبارزه مستمر و توانایی حماس و گروههای مقاومت در حفظ قدرت چانهزنی و تداوم درگیری بوده است. تنها دلیلی که رژیم صهیونیستی را وادار به پذیرش شروطی برای آتشبس کرد، تداوم تلفات سنگین، بنبست نظامی - راهبردی، و مهمتر از آن، فشار افکار عمومی جهان و تبلور تنفر بیسابقه و دنبالهدار علیه موجودیت رژیم اشغالگر قدس بوده است.
نکته دوم اینکه ترامپ در تلاش است در راستای نجات خروج صهیونیستها از انزوای جهانی و وضعیت بحرانی کنونی، واقعیات را وارونه جلوه دهد. او میخواهد القا کند که آتشبس نتیجه تلاش وی و همراهی رژیم بوده است؛ روایتی که به وضوح نقش شکست رژیم صهیونیستی و آمریکا در میدان و قدرت ایستادگی مقاومت را نادیده میگیرد. این تلاشی وقیحانه برای جایگزینی واقعیت «آتشبس برخاسته از قدرت مقاومت» با تصویر دروغین «آتشبس برخاسته از ضعف مقاومت» است، جایی که ادعا شود تنها با شدت بخشیدن به کشتار غیرنظامیان، اهداف نظامی قابل حصول شدهاند. با این حال چنین سیاستهایی صرفاً منجر به خلق گرههای کور راهبردی در جبهه دشمن (واشنگتن - تل آویو) شده است.
نکته سوم و بنیادینتر در مواضع ترامپ، فرار از مسئولیت تاریخی واشنگتن در این کشتار جمعی است. هرگونه آتشبسی در جنگ غزه پس از دو سال بمباران مداوم و تخریب زیرساختهای حیاتی، هرگز نمیتواند لکههای خونین مشارکت مستقیم آمریکا در این جنایت بزرگ را پاک کند. پرونده کشتار مردم غزه با سلاحهای آمریکایی، از جمله بمبهای هدایتشونده و مهمات سنگین، در سایه وتوی چندینباره قطعنامههای آتشبس در شورای امنیت توسط واشنگتن، تا ابد مفتوح باقی خواهد ماند.
ترامپ به لحاظ میدانی، بانی تزریق میلیاردها دلار کمک نظامی به رژیم صهیونیستی بود. او تأمینکننده اصلی سلاحهایی بود که زیرساختهای غزه را هدف قرار دادند. همچنین سیاستهای منطقهای وی زمینهی افزایش فشار به مرم غزه را فراهم نمود. حتی به لحاظ فرامتنی نیز ترامپ با اصرار بر عادیسازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی (در قالب پیمان ابراهیم) عملاً امنیت اسرائیل را تقویت نموده و زمینه را برای اقدامات نظامی کنونی هموار ساخته است.
صورت مسئله گویاست: ترامپ، خود، بهطور فعال حامی نسلکشی هفتاد هزار نفری در نوار غزه بوده است. تلاش برای استفاده مکرر از نام آتشبس، تنها بخشی از تلاش وی برای ارائه تصویری وارونه از واقعیت است که در آن، او نه مسئول اصلی بحران، بلکه ناجی فرضی صلح قلمداد شود. در نهایت، هر آتشبسی در غزه، حاصل ایستادگی مردم فلسطین و مقاومت قهرمانانه آنان بوده و خواهد بود، نه ترفندهای سیاسی یک سیاستمدار که تنها بهدنبال بهرهبرداری از فاجعه برای اهداف وقیحانه و فردی خویش است.