تلاشهای عبث باند نابودگر برای بازگشت به فدراسیون فوتبال / این ره که تو میروی به «قبرستان» است!
اتفاقات اخیر حوالی فدراسیون فوتبال از تلاشهای تیم مدیریتی پیشین فدراسیون فوتبال برای بازگشت به ساختمان سئول حکایت دارد.
به گزارش خبرنگار ورزشی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ 10 اسفندماه سال 1399 بود که شهابالدین عزیزیخادم توانست رأی اعتماد اعضای مجمع فدراسیون فوتبال را جلب کند و برای مدت 4 سال به عنوان رئیس جدید فوتبال ایران انتخاب شود.
در انتخاباتی که علاوه بر 3 کاندیدای ناموفق تیمی مملو از بازندههای بزرگ دیگر هم داشت، تکلیف مدیریت فدراسیون فوتبال پس از ماهها اداره با سرپرستی مشخص شد و بالاخره فوتبال ایران رئیس خود را شناخت. حواشی این شکستها اما در همان سالن اجلاس سران خاتمه نیافت و تا به امروز، یعنی نزدیک به 10 ماه پس از برگزاری انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال ادامه یافته و هر آن هم پررنگتر میشود. تیم پیشین مدیریتی فدراسیون فوتبال که با پدید آوردن فاجعه مارک ویلموتس به طور حتم نقش اول سناریوی تبدیل فوتبال ملی به خاکستر را بازی کرد، بار دیگر به تکاپوی بازگشت افتاده و این اتفاق نه از چند هفته اخیر، بلکه از همان روزهای پایانی سال 1399 شکل گرفت. از این رو، گروه بیرونمانده از غنیمتهای کارزار انتخاباتی، تمام کارتهای خود را روی یک موضوع حساس و خطیر قمار کردهاند تا حتی به قیمت به مخاطره افتادن سرنوشت فوتبال ملی، به اهداف خود دست یابند؛ اهدافی که تحقق آن ها نیازمند یک اتفاق مهم خواهد بود. اساسنامه جدید فدراسیون فوتبال که پروسه تصویب بند یکاش این روزها در هزارتوی مجلس شورای اسلامی شدیدا گره خورده، به آخرین و مهمترین دستاویز این گروه برای بازگشت به مسند قدرت تبدیل شده؛ قماری که تبعاتی بسیار را برای فوتبال ایران در پی خواهد داشت. به پیوست همین ماجرا و بازی کردن در زمین عدم تصویب بند یک اساسنامه فدراسیون فوتبال، تیم پیشین این فدراسیون با افرادی که طی چرخشی 180 درجهای از گروه مدیریت فعلی روی برگرداندهاند، همدست شده تا رؤیای بزرگ سران نابودی فوتبال ملی تحقق به منصه ظهور نزدیک گردد. از آن جایی که عدم تصویب بند ماهوی فدراسیون فوتبال در مجلس شورای اسلامی به احتمال قریب به یقین منتج به ابطال نتیجه انتخابات پس از یک سال خواهد شد و موجبات تشکیل کمیته عادیسازی را فراهم خواهد ساخت، پیشبینی استراتژی این تیم به ظاهر متحد اصلا کار سختی نیست. این گروه بیرونمانده درصدد فراهمسازی لابیها و مقدمات عدم تصویب اساسنامه است تا با ورود فدراسیون فوتبال به فضای کمیته انتقالی، طی بازگشتی قدرتمندانه به عرصه سکانداری فوتبال بازگردند و مجددا زمام امور رهبری فدراسیون را در دست بگیرند. از سویی دیگر جابهجایی یکی از کرسیهای فوتبال ایران در کنفدراسیون فوتبال آسیا با تصمیم تیم مدیریتی جدید فدراسیون، نشانگر همین امر است که تیم جدید تا چه حد از خطر بازگشت مدیران پیشین به ساختمان محله شیخبهایی برحذر بوده و این اتفاق را ممکنالوقوع دانسته. تحرکات زیرپوستی این گروه از افراد اکنون به اوج یارگیری و تقابلهای غیرمحسوس رسیده تا در فاصله کمتر از 3 ماه مانده به ضربالاجل یک ساله فدراسیون جهانی به فدراسیون ملی، جنگی پنهان بین اعضای پیشین و فعلی فدراسیون فوتبال آغاز شود. از سویی دیگر اما اساسنامهای که ماحصل و دستپخت تیم پیشین مدیریتی فدراسیون فوتبال بوده، تنها مشکلش بند یک نیست و در صورت تصویب بند ماهوی در مجلس شورای اسلامی، مشکلات بیرونیاش حل شده و تازه مشکلات درونیاش آغاز خواهد شد. این تلاشها در حالی صورت میگیرد که خروجی تصمیمات تیم مذکور، به پروندههای مفتوح قضایی و آوار بدهیهای ارزی و ریالی رسیده و در نهادهای نظارتی هم گویا با گذشت بیش از 2 سال، هنوز هم اهتمامی در پیگیری آن دیده نمیشود. تیم پیشین فدراسیون فوتبال اگرچه رویای خام بازگشت به ساختمان گرومانده سئول را در سر میپروراند اما به نظر میرسد که تیم به ظاهر متحد امروز، بالای تابوتی در حال مویه و زاری هستند که در آن مردهای وجود ندارد! فراموش نکنیم که بازگشت این تیم بازنده که تنها دستاوردش خسران و ویرانی فوتبال بوده، از منظر قانونی با اشکالات جدی روبروست و پروندههای باز قضایی، سد نفوذناپذیر بر سر آرزوهای خامی است که کال باقی خواهد ماند. نمایش ضجه و مویه امروز در خفا، به قبرستان منتهی خواهد شد. انتهای پیام /