به گزارش اقتصادنیوز این روزنامه نوشت: روز سهشنبه 20 بهمن ماه، فیلم سینمایی «خائنکشی» ساخته جدید مسعود کیمیایی در جریان نمایش فیلمهای چهلمین جشنواره فیلم فجر، روی پرده سینماهای مشهد رفت. اثری که با وجود برخی ظواهر جالب توجه، با ضعفهای متعددی خصوصا در درام و فیلم نامه مواجه است و واکنشهای منفی تماشاگران در سالن را برانگیخت تا جایی که عدهای از تماشاگران از سالن بیرون رفتند. شمار زیادی از کاربران شبکههای اجتماعی نیز با نارضایتی از تجربه تماشای فیلم جدید کیمیایی یاد کردهاند.
تصاویر خوشرنگولعاب و درام ضعیف
ماجرای فیلم سینمایی «خائنکشی»، درباره ماههای پس از ملی شدن صنعت نفت ایران در سال 1330 است. در حالی که دولت دکتر محمد مصدق با مشکلات فراوانی خصوصا تحریمهای بینالمللی مواجه است و به فروش اوراق قرضه برای اداره کشور مجبور شده، عدهای به سرکردگی سهراب صفا، مهدی بلیغ و شاهرخ به بانک ملی ایران دستبرد میزنند تا با درآمد حاصل از این سرقت، اوراق قرضه دولت را بخرند و به دولت مصدق کمک کنند. «خائنکشی» در عین این که سوژهای جذاب، تولیدی پرهزینه و تصاویری خوشرنگولعاب دارد اما در امر فیلم نامه با ضعفهای عجیبی روبهروست. شخصیتهای فیلم، کاملا بیشناسنامه و فاقد هرگونه پیشینه و شخصیتپردازیاند؛ گویی هیچ انگیزه و کار دیگری جز سرقت و مبارزه در کنار مصدق ندارند. به علاوه شخصیتها بسیار شبیه یکدیگرند و به نظر میرسد از یک کاراکتر رابینهودطور، چندین نسخه شبیهسازی شده تا در این سرقت و ماجرا شرکت کنند. فیلم نامه «خائنکشی» مملو از دیالوگهایی به سبک خاص کیمیایی است که قصه فیلم را جلو نمیبرند و تنها به ارائه شعارهای پرطمطراق در مدح «مردم» و «ملی شدن نفت» میپردازند. در کنار برخی ایرادات دیگر فیلم نامه که در برابر آن چه گفته شد، ناچیز است، در فیلم جدید کیمیایی، دست نویسنده در بسیاری اتفاقات دیده میشود و به نظر میرسد درام به شکل طبیعی رشد نکرده است.
دزدان یار مصدق بودند؟!
نکته مهم دیگر درباره «خائنکشی»، بحثهای تاریخی مرتبط با آن است. «مهدی بلیغ» با بازی امیر آقایی که کاراکتر اصلی فیلم است در حالی در این فیلم، حامی دولت ملی دکتر مصدق معرفی میشود که نه حمایت بلیغ از مصدق، بلکه هرگونه ارتباط میان این دو، هیچ سندیت تاریخی ندارد. مهدی بلیغ که به عنوان بزرگ ترین کلاهبردار تاریخ کشور شناخته میشود و میگویند کاخ دادگستری تهران را به دو خارجی فروخته است، در «خائنکشی» حامی مصدق است و یارانش برای دیدار خصوصی با مصدق، به دفتر کار او میروند! گویی از نظر مسعود کیمیایی، مصدق نه نخستوزیر کشور، بلکه سردسته دزدان است! این ایراد مهم فیلم نامه را میتوان توهینی به نهضت ملی شدن نفت ایران دانست؛ چراکه بنا بر آن چه در تاریخ آمده، در زمان فروش اوراق قرضه توسط دولت مصدق، مردم ایران برای خرید این اوراق هجوم بردند و رهبران سیاسی از جمله آیتا... کاشانی، نیز مردم را به این کار تشویق کردند. ماجرای کودکانی که قلکهای خود را میشکستند تا با خرید هرچند ناچیز اوراق قرضه، به دولت دکتر مصدق در قطع دست بیگانگان از ثروت ملی ایرانیان، کمک کنند، از جمله اتفاقات چشمگیر و محکم تاریخی است. حال اینگونه که «خائنکشی» روایت کرده، گویی سارقان به یاری مصدق رفتهاند تا اوراق قرضه را بخرند!
یک گاف عجیب
مضاف بر این که کل ماجرا، یک گاف بزرگ نیز دارد. دزدان در حالی از بانک ملی ایران سرقت میکنند و میخواهند پولهای دزدی را به دولت بدهند که بانک ملی متعلق به خود دولت است! بنابراین گروه مهدی بلیغ و سهراب صفا، از جیب دولت مصدق میدزدند تا به خود دولت کمک کنند! این در حالی است که در آن برهه تاریخی تا 9 سال بعد، ایران بانک مرکزی ندارد و وظیفه چاپ پول به عهده همان بانک ملی است، بنابراین به نوعی، بانک ملی همان بانک مرکزی کشور است. این امر بدیهی است که نمیتوان از بانک مرکزی کشوری، دزدی کرد تا به دولت صاحب همان بانک، کمک کرد! به نظر میرسد اگر مسعود کیمیایی برای ماجراهای تاریخی که در «خائنکشی» روایت کرده، اسناد تاریخی دارد چه بهتر است که رو کند تا همگان با چهره دیگری از بلیغ که این فیلم مدعی وطندوستی اوست، آشنا شوند.
همچنین بخوانید