تماشای بازی بزرگ هفته انگلیس در اولدترافورد / آیا عصر تازه منچستر با عبور از رونالدو آغاز شد؟
این مطلب، گزارشی است از آنچه شاهد آن بودم، جاییکه سرت را بهجای دوربین تلویزیون به هر سوی که میخواهی می چرخانی و با چشمانت آنچه را که مایلی میبینی! و آنچه را که باید می شنوی!
به گزارش ورزش سه، داستان قبل از هر بازی حکایتی جدا از خود مسابقه دارد. زمانیکه دشمنان دیرین به مصاف هم می روند، به طور حتم نفس کشیدن در فضا و حال و هوای آن چیز دیگری است. التهاب، هیجان و شوری که کم کم بالا می گیرد و با آغاز بازی تا پایان آن به اوج می رسد. دقیقا مانند فیلمی دلهره آور. حتی نوشیدنی ها و ساندویچ های بی پایان مزخرف در کافه های اطراف استادیوم طعم دیگری دارند. خلاصه آنکه وقایع بی اهمیت و زودگذر نیز در روز مسابقه نظرها را جلب می کند. اینبار دلایل زیادتری وجود داشت تا توجه آدمی را بیش از پیش جلب کند.
*منوی بازی شب دوشنبه حرف نداشت. دنبال کردن تظاهرات تماشاگران علیه مالکان آمریکایی نیز در منوی روز بود. چنانچه اتمسفر "فوتبال هتل" گری نویل بیزینس من در کناره اولدترافورد، در خیابان سر مت بازبی چیز دیگری بود. مکانی جدید برای یونایتدی ها و توریست ها که به پاتوق تبدیل شده است. *رسیدن اتوبوس های دو تیم، حمله معمول وهمیشگی یونایتدی ها حتی با حضور پلیس. به یک وَن با پنجره های تیره، درست یا غلط، با لعنت و نفرین به گلیزرها حمله شد. *ورود تماشاگران کم لیورپولی به استادیوم با اسکورت پلیس. بالا رفتن از پله ها و اولین تصویر همیشه تکان دهنده چمن سبز. تمامی عمر، موی بدنم را بلند کرده است. دنیای دیگری است. گرم کردن دو تیم پیش از بازی مایه و بهانه مناسبی برای صحبت از ترکیب دو تیم و البته نشانه گرفتن هر یک از بازیکنان از سوی تماشاگران، با کف زدن یا هو و اعتراض است. *نشستن در میان هوادارانی که دائما اشعار هماهنگ خود را فریاد می کشند؛ از «جول گلیزر خواهد مرد» تا «بدذاتهای اسکاز» که اشاره به لیورپول و هواداران آنها دارد و صدها ترانه ای که برای تیم محبوب و بازیکنان می خوانند...
آنچه می خوانید گزارشی از این مسابقه است که طی تماشای بازی با چشمان تشنه خویش بعد از دوران طولانی کووید برای اولین بار در ان هیاهو به طور ایستاده نظاره گر آن بودم. نشستن در طول بازی موقوف است، حتی برای پیرمردانی که به زحمت خود را از سر بالایی سنگین پله های استادیوم و سکوها بالا می کشند. مردان پیری با تکیه ای به عصا. نمونه تحسین برانگیز یک عمر هواداری. چه ها که طی سالیان سال ندیده اند. خوب و بد، تلخ و شیرین.
*مجازات تن هاخ؛ دویدم و دویدم آنچه با تماشای منچستر یونایتد در دیدار اخیر مقابل لیورپول چشمانم را گرفت، زحمت و دویدن بی امان همه تیم بعد از نمایش های ضعیف پی در پی در فصل گذشته و سپس در دو دیدار اول فصل و دو شکست پیاپی بود. زمانیکه اریک تن هاخ در دوی 8.6 مایلی که به عنوان تنبیه تمامی تیم انجام داده بود، همراهی کرد، ظاهرا الگویی شد برای بازیکنان که طی چند سال گذشته عملکرد بسیار ضعیفی داشته اند. سرمربی هلندی به بازیکنانش دستور داد تا یک روز پس از شکست شرم آور 0-4 مقابل برنتفورد در 13 آگوست و در گرمای شدید تمرین اضافه ای انجام دهند؛ فقط بدوند، بدوند و بدوند. در آن روز بازیکنان یونایتد خیلی خوشحال نبودند، اما اقدام غیرمعمولی تن هاخ و همراهی و دویدن با بازیکنان تاکیدی بر پیام او بود، از کادر مربیگری تا بقیه، همه مسئول هستند. تن هاخ تاکید کرده بود صحبت های زیادی در باره وظیفه بازیکنان یونایتد شده است، حالا زمان آن رسیده با تلاش و تعهد، سخت و محکم عمل کنیم و...."بجنگیم، همه با هم" این روش او بود، مسئولیت مشترک، قبول و پذیرش آن. مردی که خود را بخشی از تیم می داند و معتقد است، مجازات برای یکایک مساوی است؛ حتی من! اگرچه برایش بسیار سخت بود تا به خط پایان برسد.
این تلنگر تحریک کننده، یونایتد متفاوتی ساخت، از راشفورد و سانچز، از همه تیم. دیگر کسی نگران مک گوایر یا رونالدوی بزرگ تک افتاده نبود. کسی که بی محابا به محفل Skysport در کناره زمین وارد شد تا با روی کین و گری نویل خوش و بش کند و "اسکاز" معروف، جیمی کرگر لیورپولی را نادیده بگیرد. این تنها چیزی که از او دیدیم و شوتی به آسمان در ثانیه های آخر. رونالدو برای اولین بار در بد مخصمه ای گیر افتاده است. خصوصا جاییکه مسی آرژانتینی هنوز شانس های زیادی با پاری سن ژرمن در تمامی جبهه ها دارد. باید اعتراف کنم، معرفی کاسمیرو درآغاز بازی شور بیشتری از ورود رونالدو در پایان بازی ایجاد کرد. منچستری ها همچنان به او احترام می گذارند اما می دانند دوران یونایتد با رونالدو به آخر خط رسیده است. شک نکنید.
این 90 دقیقه را باید شروع "عصر تازه" برای یونایتد و تن هاخ به شمار آورد. 90 دقیقه ای که می تواند باشگاه را تغییر دهد. چنانچه لیورپول و کلوپ را. لیورپول با وجود مصدومین، سخت به چند بازیکن درجه یک نیاز دارد. از مهلکه (لیگ برتر و اروپا) جانِ سالم به در بردن با مینلر و کاپیتان هندرسون که مشخصا مردان 90 دقیقه ای نیستند، دشوار خواهد بود. باید گفت هر دو تیم راه دراز و سختی در پیش دارند، و هر دو مربی بهخوبی به این امر واقف هستند.
*کینه یک شهر از گلیزرها با شروع خوب و کوبنده یونایتد، هواداران همچنان از شورش و شعارعلیه مالکان آمریکایی دست برنمی داشتند، واین در حالی بود که بعد از مدت ها شاهد هماهنگی و نظم، و عزم و جزم تیم خود بودند. یونایتد در جبهه های مختلف برابر لیورپول بهتر عمل می کرد، چیزی که باعث شد لیورپول بعد از سه بازی همچنان در جستجوی اولین پیروزی خود در لیگ بماند. یونایتد نه تنها از نظر تاکتیکی و فنی بهتر بود بلکه با دویدن مضاعف اجازه بازی به لیورپول را نمی داد. این همان نیاز نهایی است که پیش از این در باره آن صحبت کرده بودم. حالا می فهمیم چرا تن هاخ پس از شکست برابر برنتفورد، آنچه را که باید، محور اصلی تیم خود قرار داد. دویدن، تلاش بی شائبه و آماده برای تکل های بی حد و اندازه در همه جای زمین. البته در پایان نیمه اول و در 9 دقیقه باقی مانده وقتی لیورپول به گل رسید، قلب های یونایتدی ها در دهان میزد. اشاره افراد کناری و تکرار جمله "از اینها همه چی برمیاد" نشان آن بود. با این حال یونایتد با 3 امتیاز بازی را پایان داد و یاران تن هاخ بالاخره آنچه که او میخواست به نمایش گذاردند، با خشم، جدیت و پرس و واکنش به هر نقطه ای که توپ حرکت می کرد هجوم می بردند، آنها لیورپول را حسابی تکان دادند و تصویر و نقشه ای را برای بقیه فصل ترسیم کردند. این تنها راه رهایی یونایتد بود و هست تا از منجلاب خارج شود و چه چیز شیرین تر از پیروزی در برابر دشمن همیشگی. همه بازیکنان از لیساندرو مارتینز در عقب تا راشفورد در جلو بهتر از همیشه بودند. نمایش خط دفاعی یونایتد با جان و دل همراه بود. به ویژه خرید جدید لیساندرو مارتینز. در عین جثه کوچک، بزرگ بازی کرد، نمایشنامه را به خوبی خواند و چند دفاع خوب برابر حملات لیورپول ساخت و راشفورد بارقه ای از پتانسیلی را به رخ کشید که همیشه داشته است.
*اتحاد تیمی عامل سرمستی اولدترافورد در طول این بازی بوی باروت به مشام می رسید و حال و هوای انقلابی در داخل و خارج از اولدترافورد موج می زد. فراتر از دیوارهای استادیوم هزاران نفر علیه رژیم خانواده گلیزر راهپیمایی کردند، و این در حالی بود که تن هاخ یازده نفر را در داخل استادیوم به زمین فرستاد تا حس و حال تماشاگران یونایتد را منعکس کند. همه این وقایع بدون حضور کریستیانو رونالدو، کاپیتان هری مگوایر، لوک شاو و فرد در جلوی چشمان همه به وقوع پیوست. این واکنشی به شروع بسیار وحشتناک و بد فصل بود. در این روز اولدترافورد در اوج سرمستی بود. بدون هیچ تعارفی شب یونایتد بود. متحد در تمامی سطوح. بازیکنان و تماشاگران. در این اوضاع در جناح غربی پایین استادیوم صدای لیورپولی ها با نمایشی بد خاموش شده بود، و طرفداران یونایتد از هر فرصتی لطف و مهمان نوازی خود را بدون هیچ پروایی نسبت به آنها ابراز می کردند. آوازهایی که ترجمه اش در اینجا غیر ممکن است.
از لحظه شروع این مسابقه، تغییر کاراکتر قابل مشاهده و احساس بود. هواداران همچنان علیه گلیزرها آواز میخواندند، اما برایشان سخت بود تا روی نفرت خود متمرکز بمانند، چرا که بعد از مدت ها ناگهان تیمی در زمین داشتند که ارزش تشویق دوباره را داشت. سال گذشته، یونایتد در هر دو دیدار مقابل لیورپول با دو نمایش ضعیف حقیقتا نابود شده بود. 9-0 در مجموع.
*دیگر به رونالدو برنمیگردند؟ بالاخره تن هاخ آهنگ و ریتم و ملودی مناسبی از بازیکنانش دریافت کرد. این بهترین بازی آنها بود، نه فقط در این فصل، بلکه برای ماه های زیادی از پایان فصل گذشته. در این مدت یونایتد طوری حرکت کرد گویی مقصد و منظوری ندارد. کمترین چیزی که تماشاگران و هواداران از یونایتد انتظار داشتند همین بود تا در دیدار برابر لیورپول برخیزند، ایستاده مبارزه کنند و این کار را هم کردند. آنها به تیم یورگن کلوپ فرصتی برای کنترل توپ و دیکته بازی ندادند. لیورپول متلاطم شده بود، خط میانی قافیه را باخته بود و مهاجمان به سختی می توانستند توپ را لمس کنند. در این دیدار، یونایتد الکساندر ارنولد را نشانه گرفته بود، محدودیت های دفاعی او را که در نیمه اول بسیار مشهود بود. سرعت مهاجمان یونایتد، به ویژه آنتونی الانگا ضعف او را آشکار می کرد. تماشای دفاع راست فوق العاده و محبوبم اصلا لذتبخش نبود. گاهی باید پذیرفت، چنانچه طرفداران متعصب و بی منطق رونالدو باید بپذیرند، یونایتد بدون رونالدو و مک گوایر بهتر بود، اگرچه شرم آور است نام این دو بازیکن را در کنار هم قرار داد. تن هاخ ممکن است از روی اجبار تن به این تغییرات داده باشد، اما پس از اجرای آن، باید شجاعت حفظ آن را داشته باشد و به عقب باز نگردد. این حقیقتا می تواند آغاز او باشد، شانس او. و بازگشت یونایتد طی سال های نه چندان دور آینده. چنانچه برای کلوپ؛ استفاده بازیکنان جوان تیم باید ادامه پیدا کند، پیرمردان برای دقایق پایانی به کار می آیند نه برابر یونایتد زخمی و گرسنه. خشم و جر و بحث نادر و کمیاب میلنر با فن دایک پس از گل اول یونایتد، خلاصه شب تلخ و هشداردهنده ای برای لیورپول بود.
*پارتی خالص به جای نفرت پراکنی!
در پایان پیروزی انقدر شیرین بود تا جشن و پارتی خالص، جایگزین شعارهای ضد گلیزرها و ضد لیورپول در قبل و طول بازی شود.
هواداران یونایتد ممکن است از مالکان متنفر باشند، اما در آن شب باردیگر از نزدیک شاهد بودم تا چه حد از لیورپول و اِسکازها متنفرند، و بعد از گذشت چهار سال این فرصتی نادر برای نشان دادن این موضوع بود، بدون ترس, بدون واهمه، از ته دل. تحمل آن شعارها ساده نبود. برخلاف آنچه به آن باور دارم، تنهاتر از همیشه بودم، شاید دلخوشی من تنها شادی دختر سینه چاک یونایتدیام بود!
در حال حاضر فشار زیاد چند هفته گذشته تا حدی کاهش یافته، و ابرهای اولدترافورد تا حدی کنار رفته است. با دویدن و تلاش و جنگندگی بی آنکه فوق العاده باشند، ماموریت خود را بهخوبی خاتمه دادند.
اینک به شکلی ناباوارنه توجه همه به لیورپول، نایب قهرمان لیگ برتر و لیگ قهرمانان معطوف شده است. اگر یونایتد به این ترتیب ادامه دهد ابرها کاملا از اولدترافورد خواهند رفت و بازبی و فرگوسن لبخند دو باره ای خواهند زد. اینبار نوبت کلوپ است و لیورپول، پیش از انکه دیر شود، باید بار دیگر غرور و تعصب شنکلی و پیسلی را به سرعت جان دهند تا اوای "هرگز تنها گام نخواهی زد" تمامی شمال را در برگیرد، تمامی انگلستان را، تمامی بریتانیا را، تمامی اروپا را. ... البته امشب ترجیح دادم تنها قدم بزنم، انقدر طولانی که پاهایم تاول زده بود...
امیرحسین صدر 23 اگوست 2022 منچستر