توزیع درآمد پایه همگانی راه نجات است
پیمان مولوی - اقتصاددان
ارقام مختلفی که از خط فقر اعلام میشود، اهمیت زیادی ندارد. نکته قابلتامل این است که انسانها در هر جایی که زندگی میکنند حداقل نیازهایی دارند که باید به آنها پاسخ داده شود. این حداقل نیازها شامل مسکن، خوردوخوراک و حملونقل است؛ در واقع نکته مهمتر از اعلام ارقام مختلف از خط فقر این است که هر ایرانی به چه چیزی نیاز دارد؟ با این حال باید تاکید کرد بهطور معمول عدد تعیینشده برای خط فقر با نرخ تورم تغییر میکند. اغلب اقتصادهای پیشرفته جهان تلاش میکنند از طریق توانمندسازی و ایجاد رفاه برای اقشار مختلف، زمینه رشد را فراهم سازند، این در حالی است که تفسیری که از معیشت وجود دارد؛ پاسخگویی به حداقل نیازهای فرد برای زنده ماندن است. در واقع، تفاوت معیشت و رفاه تفاوتی است که میان زنده ماندن و زندگی کردن وجود دارد.
راهکار درست برای برونرفت از شرایط بد فعلی، پرداخت درآمد پایه همگانی «ubi» است که میتواند بهراحتی از طریق عدمالنفع صادرات نفت پرداخت شود. در حقیقت در کنار رشدی که صادرات نفت دارد باید مردم نیز در رفاه باشند. قرار نیست با پرداخت این درآمد، جابهجاییهای عظیم اجتماعی رخ دهد، اما رقم این پرداختی باید بهاندازهای باشد که فرد بتواند حداقل نیازهای خود را تامین کند. این حداقلها نیز باتوجه به ساختار اقتصادی هر کشور متفاوت است. بیش از 80 درصد ایرانیان نیازمند ubi هستند. درآمد پایه باید بهعنوان حقوق فرد در نظر گرفته شود؛ حقی که تمام شهروندان یک کشور از آن برخوردارند. جنسیت، تحصیلات، وضعیت شغلی، وضعیت درآمدی و هیچ چیز دیگری نباید در پرداخت درآمد پایه همگانی تاثیر داشته باشد. طبق محاسبات صورت گرفته هر فرد نیازمند دریافت ماهانه حداقل یکمیلیون و 500 تا 2 میلیون تومان درآمد پایه همگانی است تا بهواسطه آن نیازهای اولیهاش برطرف شود.
شاید برخی تصور کنند این یک ایده سوسیالیستی است اما در اقتصاد امروز ایران که رشد اقتصادی 10 سال گذشته آن صفر درصد بوده، درآمد سرانه یکسوم شده و قدرت خرید تقریبا به یکدهم سال 91 رسیده و مواری مانند تحریم فشاری سنگین بر آن میآورد، نمیتوان فشارها بر مردم را تشدید کرد. در کشورهای حاشیه خلیجفارس و برخی از کشورهای اروپایی نیز درآمد پایه همگانی پرداخت میشود، اما در کشور ما نهتنها این مبلغ پرداخت نمیشود بلکه اقتصاد نیز حرکت نمیکند؛ در نتیجه قشر متوسط و فقیر تحت فشار قرار
میگیرند. ایران در هر ثانیه، 1100 دلار عدمالنفع صادرات نفت دارد که با نرخ فعلی دلار که در کانال 40 هزار تومان قرار دارد، رقم بسیار بزرگی است. اگر نخواهیم شرکتی در ایران، خودرو تولید کند چه میشود؟ اکنون بخش اعظمی از درآمد حاصل از صادرات صرف تولید خودروهای داخلی میشود که در بیشتر موارد خودروهای بیکیفیتی هستند که با 3 برابر نرخ واقعی بهدست افراد میرسند. باوجود اشتغالزایی که صنعت خودرو دارد، بودجه در این واحدها در حال هدر رفتن است؛ در نتیجه چرخه فقر همین طور ادامه مییابد. بهتر است این هزینه صرف درآمد پایه همگانی شود.