توضیحات مهدی نصیری درباره توییت اخیرش پیرامون مهندس بازرگان
به گزارش مشرق، مهدی نصیری از فعالین رسانهای و تحلیلگر مسایل سیاسی در یادداشت با عنوان ایضاحی بر توییتم در باره مرحوم مهندس مهدی بازرگان نوشت:
1 به مناسبت سالروز درگذشت مرحوم مهندس بازرگان که به طور اتفاقی مصادف بود با ورودم به توییتر این متن را توییت کردم:
«"اکنون که مهندس بازرگان را در بافت و سیاق "عصر حیرت" بازخوانی و تحلیل می کنم، احساس می کنم در تمام این سالها در نقد نظری و معرفتی او جانب انصاف را رعایت نکرده ایم. / غفر الله لنا و له. به مناسبت سالروز درگذشتش»
این توییت موجب دلخوری برخی دوستان حزب اللهی و انقلابی ام شد و البته برخی نیز استقبال کردند. در توییت من دو نکته محوری وجود داشت: یکی اشاره به «عصر حیرت» و دیگری بعد نظری و معرفتی و دینی مرحوم بازرگان و نه گرایش ها و عملکرد سیاسی او.
2 در سیاهه اخیرم که در مرحله اخذ مجوز از ارشاد و آستانه انتشار است به موضوع «عصر حیرت» که عبارت دیگری از «عصر غیبت» است پرداخته و در آنجا مدلل کرده ام که در چنین عصری در فراتر از مسلمات دین و مذهب (مانند وجوب نماز و روزه و حج و... و حرمت دروغ و شراب و زنا و...) دسترسی به معرفت نفس الامری و صد در صد منطبق با واقع که تنها نزد خداوند و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام موجود است، امری صعب و دشوار بوده و از همین رو منتج به ظهور دیدگاهها و قرائت های مختلف در بین عالمان دین می شود و به همین دلیل کسی نمی تواند در این امور اختلافی به راحتی ادعای یقین کرده و دیگر قرائتها را انحرافی (به معنای بددینی) بداند.
3 البته این امر به هیچ وجه مانع آن نیست که هر عالم و محقق دینی در امور اختلافی از یافته و رای خود دفاع کند و نهایت تلاشش را برای مدلل کردن و اثبات و حتی اجرای آن در امور سیاسی صورت دهد و این یعنی همان اجتهاد مرسوم شیعی اما باید توجه داشته باشد که هر چه در باور خویش راسخ تر شود باز به سادگی نمی تواند ادعای دستیابی به اسلام ناب کرده و قرائت های رقیب و مخالف را قاطعانه تخطئه و رمی به انحراف کند.
4 همچنین باید متذکر شوم که در عصر غیبت و به دلیل عدم دسترسی به فصل الخطاب معصوم، به علل مختلف حتی امکان دچار شدن یک عالم به شبهه و بدفهمی در یک امر مسلم دینی و اعتقادی و فقهی وجود دارد که باید تلاش کرد او را متوجه خطایش کرد اما نمی توان به سادگی و بدون ادله روشن و یقینی او را رمی به کفر و بددینی و.. کرد.
5 خب با این مقدمه باید بدانیم که بسیاری از خطاها و قرائت های جنجال برانگیز بخشی از عالمان دینی که از سوی برخی روشنفکران و یا غیر روشنفکران و حتی خود حوزویان سر زده است تا اطمینان و ظن قوی به بطلان آنها و نیز علم به سوء نیت و باطل جویی و انحراف طلبی صاحب آن رای و قرائت وجود نداشته باشد، شرعا و اخلاقا مجاز به نسبت دادن عناوینی چون کفر و انحراف و بددینی به صاحبان آن اندیشه ها نیستیم و اگر کسی یا کسانی به خطا بودن این اندیشه ها اطمینان دارند باید مسیر گفتگو و استدلال آوری و روشنگری را دنبال کنند و نه تکفیر و تضلیل را. این امر هم می تواند به رشد اندیشه ها و افکار منجر شود و هم مانع از انداختن صاحب نظران به دنده لجبازی شود.
6 آنچه من در باره بی انصافی در برخورد با بازرگان در پس از انقلاب گفتم دقیقا ناظر به همین مطلب است و نه الزاما دفاع از برخی نگاه های مثلا ساینتیست زده آن مرحوم که خود منتقد آن هستم. عالمانی مانند بازرگان و شریعتی و بسیاری دیگر از متفکران دانشگاهی اگر بعضا صاحب آرایی جنجال برانگیز و مورد نقد عالمان حوزوی بوده اند، اغلب در زمره طالبان حقی بوده اند که بعضا به خطا رفته اند (در فرضی که خطای آنها محرز است) و نه کسانی که در پی باطل بوده اند. یکی از شواهد طالب حق بودن امثال بازرگان و شریعتی روابط دوستانه و قوی آنها حداقل با طیفی معتبر و قابل اعتنا از عالمان دینی و انقلابی در پیش از انقلاب است.
7 ضمنا باید بدانیم که آراء برخی از عالمان حوزوی نیز لا اقل از نظر بخشی دیگر از حوزویان همتراز آنان به شدت مورد نقد و ایراد است و حتی در مواردی رمی به کفر (قول و نه قائل) می شود مانند نزاع دیرینه ای که بین متکلمان با فیلسوفان و عرفای صوفی مسلک وجود دارد. در مورد بازرگان بسیاری از ما انقلابیون، ناخشنودی خود را از مواضع سیاسی آن مرحوم، به اصل دیانت و همه باورهای دینی آنان سرایت دادیم که من بر این باورم دچار خطا و بی انصافی شدیم و از این بابت باید از خداوند برای خود و آنان طلب عفو و مغفرت کنیم.
8 جمع بندی این که انقلابی گری و سنتی بودن و حتی نگاه ارتدوکسی و سخت گیرانه داشتن در امر دین و معارف دینی هیچ ملازمه ای با عدم تساهل و مدارا با صاحبان اندیشه های متفاوت و دگر اندیشان حقیقت طلب ندارد و بلکه بر اساس مبانی دینی فقدان چنین تساهل و مدارایی غیر قابل دفاع و به خصوص در شرایط فکری و اندیشه ای کنونی متکثر ایران و جهان بسیار زیانبار برای بسط دیانت و انقلابی گری عقلانی است.