جلال آل احمد؛ نماد روشنفکر ملی در بعد جهانی
تهران - ایرنا - مدیرعامل پیشین بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایران، نویسنده و خالق کتاب «جای پای جلال»، دو ویژگی دغدغهمندی نسبت به عموم مردم و تلاش برای هویتبخشی به جامه ادبی و فرهنگی را از مهمترین یادگارهای ماندگار سیر ادبی جلال آلاحمد دانست و تصریح کرد: آلاحمد به مصداق بارز کلام نماد و سمبل روشنفکر ملی بود و دوست و دشمن در برابر ادبیات او کلاه از سر برمیدارند.
بر هیچکس پوشیده نیست که هر اثری که ردی از نگاه ادبی را در بطن خود حمل میکند، نمیتواند در جهان خاص و دلربای ادبیات جاگیر شود؛ اما همان که آن روایت از دامنه ادبیت ادبیات برداشت و پنداشتی را به مخاطبان منتقل کند، بی هیچ تردید به بخشی از بوستان عظیم ادبیات تعلق خواهد داشت.
هر چند امروزه با تکثر دامنه شیوههای نگارش در عرصه ادبیات به ویژه شاخه داستانی آن کمتر با آثار غنی، پرمغز و تاثیرگذاری مواجه میشویم که قابلیت جریانسازی عظیم در کشور یا حتی جهان را داشته باشند اما در این نکته شکی وجود نداشته و ندارد که ذهن جستجوگر انسان در هر عصری نیازمند تغذیهای متفاوت بوده است.
اگر مخاطب جهان ادبیات، امروزه کمتر خوراکی عمیق و پر سود برای خود پیدا میکند ولی با مراجعه به آثار پیشینیان میتواند فارغ از وجهه سرگرمی و غرقهشدن در داستانها و روایتهای داستانی عصر جدید، در ساحل بیکران و پهنه گسترده ادبیت ادبیات گذشتگان میهمان شود و ذهن و روح و روان خود را به چنان ضیافت مجللی دعوت کند که حتی خود خواسته نیز توان دل کندن و بازگشت از این سفر خیالی و دوخته شدن به واقعیت حقیقی زندگی معاصرش را نداشته باشد.
البته واضح و مبرهن است که در هر عصر و نسلی، همای سعادت برای زیبنده و خوانده شدن به نام صاحب قلمی تاثیرگذار بر شانه هر فردی که در حوزه ادبیات قلم می زند نمینشیند، اما نشستن این همای سعادت نیز نیازمند پیشینه و داشتههایی است که در هر فرد یافت نمی شود و باید خصوصیاتی نمونهگون و نادر داشت تا به نامی خاص در تاریخ کشور یا جهان شهره آفاق شد.
در ادبیات ایران از دوران کهن تا امروز نیز نام افراد تاثیرگذار و ثبت شده بر تارک آفاق کم نبوده است. اما در دوران معاصر به دلیل خلط شدن دامنه دانش های ملی با فرهنگ نگارش و ترجمهای غرب، کمتر نامی برای همیشه تاریخ در عرصه ادبیات داستانی ماندگار شدنی است؛ ولی بی شک یکی از این نام های معدود، نام، یا رد، نشان و خاطره مرد همیشه آفتابی ادبیات کشورمان زندهیاد جلال آلاحمد است.
او که با «خسی در میقات»، «مدیر مدرسه»، «در خدمت و خیانت روشنفکران» و دیگر آثارش برگهای تاریخ ادبیات معاصر ایران را به ضمیر ناخودآگاه خوانندگان داخلی و بینالمللی چنان سنجاق کرد که دل کندن از آن حتی خواسته نیز میسر نخواهد بود.
ادبیات خاص جلال با زبانآفرینی و قدرت واژههای شگرف و تاثیرگذارش چنان تاریخ ادبیات ایران را در تمامی شاخهها متاثر خود کرده که هرچه بیشتر از آن میگذرد انگار نقاط کشف شده و ناشدهاش بیشتر به چشم می آید.
به بهانه قرار گرفتن در سالمرگ زندهیاد جلال آل احمد (18 شهریورماه) با مهدی قزلی نویسنده، پژوهشگر نام آشنای ادبیات،دبیر شش دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد، خالق کتابهای «جای پای جلال»، «قصه کربلا»، «پنجرههای تشنه» و «روزی روزگاری جنگی» و مدیر پیشین دفتر شعر و ادبیات داستانی ایران و مشاور فعلی معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به گفتوگو نشستیم. در این میان ملاک را تنها بر تعریف و تمجید از قلم همیشه جاویدان جلال بنا ننهادیم و از نقدهایی که البته گاه به گزاف و اغراق بر این نام همیشه ماندگار ادبیات ایران روا رفته و فراز و فرودهای دیگر زندگیاش سخن گفتیم و قزلی صریح، صادق و صبورانه پاسخ داد. حاصل این گپ و گفت در ادامه این مطلب قلمی شده است.
دغدغهمندی نسبت به مردم از ویژگیهای بارز آلاحمد است
مهدی قزلی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا با اشاره به این مسئله که در مواجهه با شخصیت جلال آلاحمد و تأثیرگذاریاش در ادبیات معاصر کشورمان باید به این نکته تاکید کرد که آلاحمد نویسندهای چندوجهی بود گفت: مهمترین ویژگی بارز او دغدغهای بود که نسبت به مردم داشت. در مواجهه با این جمله نباید اینگونه تعبیر شود که منظور از رویکرد و نگاه دغدغهمند آلاحمد به مردم بازتاب دهنده نگرشها و تعبیرهای سیاسی، چپگرایی است.
وی ادامه داد: با وجود آنکه میدانیم بخش کوتاهی از زندگی جلال آلاحمد به حضورش در جریانهای چپ اختصاص داشت اما بههیچوجه دغدغههای او در مواجهه با مردم، مبتنی بر دغدغههای جریانها و طیفهای سیاسی نبود. حتی یکی از مهمترین دلایلی که باعث جدایی او از جریان چپ شد به همین تفاوت نگاه در شکل دغدغهمندی او و جریان چپ بازمیگشت.
دغدغه نگاه مردمی جلالآل احمد به تفکر امام خمینی (ره) گرایش داشت
نویسنده کتاب «جای پای جلال» خاطرنشان کرد: به تعبیری سادهتر باید گفت که مسئله مردم برای جلال آلاحمد با مسئله مردم برای فعالان جریان چپ در دو نقطه مقابل یکدیگر قرار داشت. شاید بتوان اینگونه تعبیر کرد که جنس نگاه جلال و دغدغهمندی اش به مردم بیشتر به نگاه امام خمینی (ره) به مردم گرایش داشت. آنگونه که ما از رهبری بزرگ و جریانساز که در کنار مبارزه با رژیم ستمشاهی درنهایت جمهوری اسلامی ایران و جریان مبارزاتی آن را به انقلابی هدفمند منتج می کند درنهایت از زبان همان رهبر عظیمالشان میشنویم که «میزان رأی ملت است» و این مردم هستند که باید از خردترین و کلانترین جریانهای اجتماعی نقش اول را ایفا کنند.
قزلی با اشاره به آنکه تعلقات جلال آلاحمد طریقتی بود و نه شریعتی یادآور شد: آلاحمد، منش و سبک زندگی خود را داشت اما در مواجهه با امام و جریان بدنه روحانیت گویی چیزی را دیده بود که در دیگر نگاههای جریانهای سیاسی آن زمان رصد نکرده بود. در حقیقت ماجرای تغییر نگرش جلال آلاحمد و همراهیاش به بدنه نگاه روحانیت، ارتباط عمیق و اثرگذاریشان بر مردم به حضور حضرت امام خمینی (ره) در مراسم ختم پدر جلال آلاحمد بازمیگردد.
وی افزود: بسیاری که شاهد این مراسم بودند، اینگونه یاد میکنند که پس از دیدار جلال آلاحمد و حضرت امام خمینی در مراسم ختم پدر آلاحمد حال او دگرگون میشود. درحقیقت جلال بعد از دیدار با امام به جلال آلاحمد دیگری بدل می شود و اینجاست که ما شاهد اوج دغدغهمندی جلال آلاحمد به مردم در حوزه آثار نوشتاری، مقالهها و یادداشتهایی که برای نشریات مینوشت بودیم.
آلاحمد به مصداق بارز کلام نماد و سمبل روشنفکر ملی، میهنی و مردمی بود
به گفته این نویسنده و پژوهشگر ادبیات معاصر، درحقیقت ادبیات جلال آلاحمد، کلیت مردم را در برمیگرفت درحالیکه نویسندگان ما از گذشته تا به حال هیچگاه دغدغههایشان در مواجهه با مردم نگاه اکثریتی نداشته است و یا شاید بتوانیم بگوییم که اغلب نویسندگان ما در مواجهه با مردم اصلا نگاهی دغدغهمند نداشتند و اگر این نگاه را یدک میکشیدند بیشتر نگاهشان بر طیف نگاه غربی و روشنفکرمآبی استوار بود. جلال آلاحمد به مصداق بارز کلام نماد و سمبل روشنفکر ملی، میهنی و مردمی بود باوجود آنکه او در ساحتهای مختلف اعم از نقد، ترجمه، نگارش، مقاله، یادداشت، داستان و سفرنامهنویسی فعالیت میکرد اما هیچگاه از دغدغهمندیاش با چاشنی نگاه روشنفکری برای اثرگذاری بر فعالیتها و زندگی مردمی که با آنها نفس میکشید و زیست میکرد نکاست.
وی خاطرنشان کرد: این نگاه جلال آلاحمد را در مقام نویسنده متعهد و دغدغهمند به مردم و روشنفکری تام و تمام حتی در مقام معلمیاش نیز میتوان رصد کرد. برای اثبات این مدعا میتوان با تمامی افرادی که به شکل مستقیم و غیرمستقیم شاگردی آلاحمد را کردهاند گفتوگو کرد. همه آنها بر این نکته تاکید دارند که شاگردی کسی مانند جلال آلاحمد مزه و کامی متفاوت دارد. یکی از آنها غلامرضا امامی است. زمانی که تنها جوانی 19 ساله بود. وقتی آلاحمد فعالیت او و تلاشش را دید در تمامی ساحتها از حوزه ترجمه تا نگارش بهعنوان پشتیبان، یاور و معلم همراه غلامرضا امامی بود. این نگاه دغدغهمند جلال را حتی میان اعضای خانواده و فامیل نیز میتوان رصد کرد.
اتفاقی که در جریان طیف نویسندگان کشورمان اگر نگوییم نایاب، کمیاب است. همین نگاه متفاوت و کمیاب رفتار جلال آلاحمد در مقام نویسنده روشنفکر و معلمی پرورشدهنده باعث شدهاست که موافق و مخالف در مواجهه با او، آثارش و اثرگذاری در حوزه ادبیات اجتماعی کلاه از سر بردارند.
مهمترین مسئله آلاحمد در خلق آثار ادبی، هویت بود
قزلی در پاسخ به این پرسش که مهمترین وجه ممیز ادبیات جلال آلاحمد که باعث ماندگاری این ادبیات و جریان سازی در حوزه نویسندگان ادبیات داستانی کشورمان شده است چیست؟ به این نکته اشاره کرد که مهمترین مسئله جلال آلاحمد در آثار ادبی هویت بود. تردیدی وجود ندارد که تجلی هویتبخشی، اثرگذاری و هویتسازی از بیرون حاصل نمیشود درنمیآید. تحقق این مهم در سایه رفتاری جوششی، مبتنی بر تجربیات گرانبها و سیر آثار پژوهشی و مطالعاتی حاصل میشود. بههمین سبب است که ادبیات جلال ادبیاتی مختص اوست و بههیچوجه نمیتوان انگ ادبیات تقلیدی را به جلال آلاحمد چسباند.
دبیر جایزه ادبی جلال آلاحمد در تشریح مسئله هویت بهعنوان مهمترین ویژگی ادبیات جلال آلاحمد گفت: طی سفری که جلال آلاحمد به آبادان و حضورش در پالایشگاه نفت داشت، با کارگران به صحبت مینشیند و آنها را برای رسیدن به هدف خود که ضربه زدن به رژیم پهلوی و تلاش برای براندازی آن بود به شورش و اعتصاب دعوت می کند. او بعد از این سخنرانی به سرعت از آبادان خارج می شود تا گرفتار ماموران ساواک نشود. اما درمییابد که هیچیک از کارگران به گفتههای او برای پیوستن به فرآیند اعتصاب و اعتراض توجهی نکردند. همین مسئله آلاحمد را به فکر وامیدارد که برای تاثیرگذاری و هویتبخشی جمعی چگونه می توان با عموم مردم ارتباط برقرار کرد؟.
مدیر پیشین بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایران تصریح کرد: جلال آل احمد به این نکته توجه کرد که در ماه رمضان، ماه محرم و صفر که یکچهارم سال را به خود اختصاص می دهد، طیف فعالیت روحانیون در این ایام تنها به حضور در استانها و شهرستانها محدود نمیشود و آنها به دورترین و محرومترین مناطق کشور نیز سفر میکنند و همین باعث اثرگذاری جریان فکری روحانیت و تعلقات دینی بر مردم و تغییر، تحول و تاثیرگذاری افعال و سخنان مذهبی طلاب و روحانیون بر تمامی مردم از هر طیف و طبقه ای را با خود به ارمغان میآورد. آلاحمد با توجه به این نکته تلاش کرد تا فعالیت و تلاش برای تحقق هویتبخشی و اثرگذاری بر عموم مردم به عنوان مهمترین دغدغه او در حوزه ادبیات را با الگو قرار دادن جریان و دستگاه روحانیت به سمت تحقق اهدافش متمرکز کند.
جلال آلاحمد هیچگاه درگیر ژست روشنفکری غربی نشد
قزلی تاکید کرد: در این نکته تردیدی وجود ندارد که یکی از مهمترین اهداف آلاحمد تلاش برای تغییر و ضربه زدن به رژیم پهلوی بود. او مهمترین ابزار برای تحقق این مهم را مسئله هویت با نگاه ملی ایرانی و مبتنی بر فرهنگ عمومی مردم میدانست. بااینحال آلاحمد همان نویسندهای بود که در مسیر کار ادبیاتی خود در کنار کار ترجمه به امریکا، فرانسه و روسیه نیز سفر میکرد. با بسیاری از نویسندگان جریان روشنفکری غربی نیز نشست و برخواست داشت و هم کلام بود.
اما با این وجود هیچگاه تلاش نکرد تا ژست روشنفکر غربی به خود بگیرد و همواره دنبال هویتی فردی، مستقل و مبتنی بر فرهنگ ایرانی بود. این همان نکته مهمی است که باعث شد جلال آل احمد برخلاف بسیاری از نویسندگانی که دایره روشنفکری ملی و میهنی داشتند گرفتار تاثیر کورکورانه از ادبیات، فرهنگ و طیف تفکر روشنفکران غربی نشود.
دلیل انزوال آلاحمد، تهدید ساواک بود
قزلی در پاسخ به پرسش دیگر خبرنگار ایرنا مبنی بر آنکه عدهای که تعدادشان کم هم نیست معتقدند دلیل انزوای جلال آلاحمد در ماهها و سالهای پایانی عمرش از سوی دیگر نویسندگان و فعالان فرهنگی به سبب پیوستن، همراه شدن و به نوعی الگو قرار دادن شاکله ارتباط بدنه روحانیت با عموم مردم بود، با تاکید بر آنکه این گفتهها بههیچوجه صحیح نیست و انزواء جلال احمد در سالهای آخر عمر خود تنها به خاطر تهدید ساواک بوده است گفت: به دلیل اثرگذاری جلال آلاحمد چه در قالب سخنرانیها یا در ساحت نقد، گزارش، مقالات، داستانها و سفرنامههایی که مینوشت و بر عموم مردم تاثیر می گذاشت و همچنین بهعنوان یک معلم در پرورش شاگردان تلاش میکرد تا ذهنیت و الگوی هویتبخش مردمی خود را به آنها منتقل کند که با تهدید ساواک مواجه شد آنها صریح به صراحت و جلال احمد گفتند که خودمان تو را میکشیم، بر سر قبرت گل می آوریم و تمام تلاشمان را میکنیم تا تبدیل به قهرمان نشوی!
وی با اشاره به آنکه در ادامه همین رفتار و تهدیدها بود که باعث اخراج جلال آلاحمد از دانشسرا شد و به انزوای او انجامید خاطرنشان کرد: چراکه او فکر میکرد که در این مسیر مبارزه باید هر طور که شده خود را زنده نگه دارد تا بتواند در نهایت به مهمترین هدف خود یعنی تلاش برای ضربه زدن به رژیم پهلوی و کمک به براندازی آن دست یابد. اما رژیم در این هدف نیز موفق نبود! با تمام اختلافهایی که رژیم پهلوی با او داشت به او پیشنهاد وزارت داده شد تا بتوانند او را برای تحقق اهدافش به نوعی مهار کنند.
نامه آلاحمد به نویسندگان غربی برای تحریم جشنهای 2500 ساله
نویسنده کتاب «جای پای جلال» تصریح کرد: از سوی دیگر این نکته نشان میدهد که جایگاه جلال آلاحمد چه در حوزه تاثیرگذاری بر قشر روشنفکر و اهل مطالعه و چه در روی دیگر سکه بر عموم مردم چنان والا، ارزشمند و قابل احترام بود که خوب و بد؛ دوست و دشمن با تمام اختلافاتی که با او داشتند نمیتوانستند تاثیرگذاری آلاحمد را انکار کنند.
حتی میزان جریان سازی جلال احمد و ارتباطش با نویسندگان غربی تا جایی بود که او نامههای متعددی را به بزرگان ادبیات جهان درباره جشنهای 2500ساله مینویسد و به آنها تاکید میکند که محمدرضا پهلوی آنگونه که بهظاهر نشان می دهد انسان مردمدار و جامعه دوستی نیست و تمام تلاش خود را برای تضعیف بدنه مردم و تقویت جایگاه سلطنت خود انجام میدهد و از آنها خواست که در این مراسم حضور پیدا نکنند. همین رویکرد، ارتباط مؤثر و جریانساز جلال آلاحمد چه بر طیف نویسندگان و روشنفکران غربی و چه بر جریان عموم مردم بود که درنهایت کار را به تهدید ساواک و انزوای جلال در ماهها و سالهای آخر زندگی منتج کرد.
ریلگذاری آلاحمد جریان ادبیات داستانی ایران را مشخص کرد
قزلی در پاسخ به پرسش پایانی خبرنگار ایرنا مبنی بر آنکه اگر جلال آلاحمد در ادبیات معاصر کشورمان را حذف کنیم با چه خلائی مواجه میشویم تصریح کرد: چه بخواهیم و چه نه؛ چه دوست داشته باشیم و چه نه؛ ادبیات داستانی کشورمان و نویسندگان این حوزه طی نیم قرن اخیر دنبالهروی جلال آلاحمد و محمدعلی جمالزاده بود. درحقیقت آلاحمد و جمالزاده عنصر اصلی تجلی ساحت ادبیات داستانی با ماهیت و بن مایه ایرانی به شمار میروند و دراینمیان ادبیات آلاحمد به دلیل شیوه متفاوتش در گذر زمان توانسته بیشترین دنبالهرو و تأثیرگذاری را در حوزه نویسندگان کشورمان با خود بههمراه داشته باشد.
وی با طرح این پرسش که چرا نویسندگان موفق و نامدار ادبیات داستانی کشور که طی دهههای اخیر به توفیقی دست یافتهاند دنبالهروی صادق هدایت نشدهاند؟ یادآور شد: این مسئله متضمن این مفهوم نیست که آیا ما ادبیات صادق هدایت را میفهمیم یا خیر! برای درک بهتر جریان اثرگذاری آلاحمد در حوزه داستاننویسی می توانیم به جریانسازیهای نویسندهای مانند احمد دهقان در حوزه آثار ادبیات دفاع مقدس و کتاب گرانسنگی چون «سفر به گرای 270درجه» اشاره کنیم. درحقیقت احمد دهقان بعد از نگارش این کتاب و جریان سازی عمیقی که در حوزه ادبیات دفاع مقدس با خود به همراه داشت نویسندگان را به این سمت سوق داد. این اثرگذاری نه در جایگاه تقلید که درواقع دنبالهروی شیوه او در خلق اثر ادبی با محوریت دفاع مقدس به شمار میرود.
قزلی در پایان تاکید کرد: جلال آلاحمد نیز در حوزه ادبیات داستانی ما ریلگذاری را ایجاد کرد که نویسندگان بعد از او برای فتح قلههای ادبیات داستانی کشور نه در مقام تقلید که در مقام قرار گرفتن در مسیر صحیح خلق آثار ادبی، دنبالهروی او شدند. درحقیقت همین ریلگذاری است که به توفیق ادبیات داستانی ما و آن دو خواسته اصلی آلاحمد یعنی مفهوم هویتبخشی و دغدغهمندی به عموم مردم بیشترین وامداری را بخشیده است. شاید بهترین پاسخ برای طرح پرسش شما این باشد که اگر شاهد ریل گذاری جلال آلاحمد در حوزه ادبیات داستانی نبودیم امروز ادبیات داستانی کشورمان به چه سمتی حرکت کرده بود؟ و شاهد چه ادبیاتی بودیم؟...
گفتوگو از: امین خرمی
*س_برچسبها_س*