سه‌شنبه 6 آذر 1403

جمهوری خود خوانده مهاباد؛ وابستگی و فراموشی

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع

اشتباهات محاسباتی تجزیه طلبان و نیز رهبران کونیستی شوروی در نشناختن روح مردمی در ایران و زمینه های هم گرایی اقوام ایرانی از جمله کردهای دلیر و ایران دوست، در نهایت این جنبش وابسته را به پایان خویش نزدیک کرد.

رضا شاه‌ملکی*

بروز انقلاب بلشویکی در روسیه و چیرگی مرام کمونیستی در این سرزمین، موقتا ایران را از هم‌گرایی ویران‌گر دو دولت متخاصم، یعنی روس و انگلیس رهایی بخشید. پس از انقلاب اکتبر‌، شوروی برای نیل به نیات خود گاه رویه‌ای مسالمت‌آمیز در پیش می‌گرفت و گاه دست به تحرکات زیان بار و خشنی می زد. تمامی این کنشها اما یک هدف را در پی داشت: گسترش نفوذ. حمایت از جنبش های جدایی طلبانه از جمله مهم ترین سیاست های شوروی در ایران بود. شوروی بر اساس اندیشه‌های مارکسیستی و البته عقید انترناسیونالیستی استالینی، تلاش بسیار داشت تا با ایجاد شبکه‌ای منسجم و کونیستی در ایران بازوی مهمی برای اجرای سیاست های خود داشته باشد. نگاهی به فهرست برخی از سیاست های معاصر شوروی در ایران تصویری روشن تر از آنچه این یادداشت به آن خواهد پرداخت به دست می دهد:

حمایت از نخستین کنگره حزب کمونیست در ایران (1920) ایجاد شبکه های جاسوسی، تشکیل حزب بدنام توده، اشغال ایران، پیگیری مصرانه امتیاز نفت شمال، عدم تخلیه ایران پس از جنگ جهانی، و حمایت از فرقه های تجزیه طلب. اما در این بین جنبش خود مختاری کردستان به ریاست "قاضی محمد حضیری" رییس اداره اوقاف مهاباد، نمونه ای دیگر از حمایت شوروی از تحرکات تجزیه طلبانه در ایران بود.

کردستان از آن رو که زمینه‌های اجتماعی مناسبی برای اهداف شوروی داشت مورد مناسبی ارزیابی میشد: کردها هم در ترکیه و هم عراق و البته در سوریه حضور داشتند و همین مسئله موجب می شد تا با افتادن در دام کمونیسم، کشوری هم راستا با اهداف مارکسیستی - کمونیستی تشکیل شود. از لحاظ زمینه های اجتماعی نیز روس ها روی این مسئله حساب کرده بودند که تعارض مذهبی کردستان با مذهب رسمی ایران باعث دورشدن کردها از سپهر سیاسی ایران گردد.

دکتر علی صوفی در کتاب "شوروی در ایران" نشان می‌دهد که رهبر حزب دموکرات کردستان قاضی محمد، مشخصا با نماینده اتحاد شوروی "بابایف" در مهاباد دیدار داشته و به دنبال ماجرای سقوط ژاندارمری ارومیه، محموله های سلاح برای کمک به جدایی طلبان به مهاباد وارد شده.

همچنین اسناد تاریخی نشان می دهد که ورود قاضی محمد و همراهان بدون گذرنامه به باکو که پس از این تحولات اتفاق افتاد، تنها یک دلیل داشت: ملاقات و مذاکره با نماینده شوروی در مورد حمایت های سیاسی و اقتصادی از این حرکت جدایی طلبانه. جمهوری کرد مهاباد با این پیش فرض ها شکل گرفت و خیالاتی بلند داشت: شناختن شوروی (بیگانه) به آقایی خود و جدایی از حاکمیت سرزمینی ایران. ارتش و سواره نظامی شکنننده نیز با کمک های مالی شوروی تشکیل شده بود و منابع معتبر مانند جان فوران (مقاومت شکننده) از توزیع حدود 6200 اسلحه ی سبک در میان کردها خبر می دهند. اسناد آرشیو مرکزی جمهوری آذربایجان نشان میدهند که ماموران عالی رتبه شوروی در ایران چگونه برتلاش بیشتر جهت خودمختاری کردها اهتمام و تاکید داشته اند. (برای مثال مقاله اصغر حیدری به نام در دامن بیگانه نمونه هایی را آورده).

قاضی محمد و جمهوری خودخوانده او، اگر چه حمایت هایی در بین طبقه متوسط شهری داشت اما آنچه در این بین مانند تمامی جریان های مشابه جدایی طلب در طول تاریخ معاصر از چشم تجزیه طلبان پنهان مانده بود، نبود بستر فکری و حمایتی مردمی در میان عام، عناصر روستایی، قبیله ای و ایلات به عنوان توده هایی ریشه دار بود. اعتراضات دولت محسن صدر به شوروی نشان دهنده آن بود که ایران از وابستگی این حرکت جدایی خواهانه به شوروی کاملا آگاه است. بعدها با بروز مشکلات، قاضی محمد به سوی تهران رفت تا با قوام دیدار و گفتگو کند. پیشنهاد قوام به رهبر جمهوری تجزیه طلب مهاباد نشانه دیگری از آگاهی رجال وقت ایران به وابستگی این غائله به شوروی بود. قوام با زیرکی به قاضی محمد وعده ایالت شدن کردستان و گماردن قاضی محمد را به فرمانداری داد. قوام می دانست این کار نشدنی است زیرا شوروی به عنوان حامی اصلی حرکت، هرگز از این روند حمایت نمی کرد. اشتباهات محاسباتی تجزیه طلبان و نیز رهبران کونیستی شوروی در نشناختن روح مردمی در ایران و زمینه های هم گرایی اقوام ایرانی از جمله کردهای دلیر و ایران دوست، در نهایت این جنبش وابسته را به پایان خویش نزدیک کرد. همکاری نافرجام چپ ایرانی با بیگانه چنین پایانی یافت: با ورود نیروهای دولت مرکزی قاضی محمد تسلیم شد. ملا مصطفی بارزانی و هم قبیله هایش که پیشتر برای اهداف تجزیه طلبانه وارد کردستان شده بودند نیز به شوروی گریختند؛ و رهبر جدایی خواهان پس از محاکمه در همان مهاباد که دل بر حمایت های مردمی آن بسته بود به دار آویخته شد. این جنبش منزوی، یک چند تهدیدی را متوجه تمامیت سرزمینی ایران کرده بود اما اتکا به قدرت بیگانه و نیز پایگاه شکننده مردمی در میان کردهای ایرانی، سرنوشتی محتوم را برایش رقم زد. آنچه از این حرکت در یادها و صفحات تاریخ مانده وابسته بودن رهبران به بیگانه است و آنچه فراموش شده، شعارها و وعده هایی بوده که بی توجه به ملت واحد ایران، خاستگاه قومیتی و منطقه ای داشتند.

----------------------------------

* تاریخ پژوه و دانش آموخته دکتری تاریخ

عصر ایران: توصیف جنبش‌هایی از این دست با عنوان تجزیه‌طلب به این معنی نیست که هیچ آرمان انسانی و مدنی را حمل نمی‌کردند. واقعیت این است که جدای طمع خارجی زمینه های داخلی مانند شدت تبعیض یا ضعف دولت مرکزی یا بی‌توجهی به تفاوت های فرهنگی و گاه مذهبی در پا گرفتن چنین جنبش هایی نقش داشته است. درباره قاضی محمد این نکته را هم نمی‌توان انکار کرد که ماندن او و قبول تمام مسؤولیت که بسیاری دیگر را نجات داد سبب شد تصویری که از او ثبت شده از این حیث و تنها از این جهت با موارد مشابه متفاوت باشد.

لینک کوتاه: asriran.com/003Qhi