دوشنبه 5 آذر 1403

"جنگ روایت ها"؛ از سگ کشی بهرام بیضایی تا حوادث اخیر ایران / رسانه ها را آزاد بگذارید

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
"جنگ روایت ها"؛ از سگ کشی بهرام بیضایی تا حوادث اخیر ایران / رسانه ها را آزاد بگذارید

یا دیدید که خبرنگاران داخل کشور مجاز باشند برای تهیه گزارش بی طرفانه از آنچه در دانشگاه شریف و زاهدان، سنندج، اردبیل و شهرهای دیگر آزادانه به این مناطق بروند و با هر که خواستند گفت و گو کنند و نتیجه را حتی اگر خلاف روایت رسمی باشد بی سانسور برای مردم گزارش کنند؟ (حتی ممکن است در برخی موارد گزارش های واقعی، تایید کننده حرف های مسوولان باشد). نه که ندیده اید و تنها افرادی که "می توان"...

عصر ایران؛ جعفر محمدی - 1. فیلم سگ‌کشی، از فیلم های تاثیرگذار بهرام بیضایی است که در سال 1380 اکران شد. فیلم داستان زنی است که همسرش به جرم کلاهبرداری در زندان است و کل فیلم داستان دو روایت متفاوت است: در روایت نخست، مردی کلاهبردار قرار دارد که شاکیان او را به زندان انداخته‌اند و روایت دوم، روایت مردی است بی‌گناه که شریکش او را فریفته و به ناحق به زندان افتاده است. همسر این مرد، با هنرنمایی مژده شمسایی، روایت دوم را باور کرده و همسرش را به چشم یک قربانی می‌نگرد و تلاش می‌کند این روایت را به شاکی‌ها قبولانده و از آن‌ها رضایت بگیرد. زن چنان به همسرش "اعتماد" دارد، که حاضر نیست لحظه ای به این روایت شک کند و به لطایف الحیلی، چک‌ها را از شاکیان می‌گیرد، ولی در پایان متوجه می‌شود که روایت دروغ را باور کرده بود. 2. برای مخاطب سؤال پیش میاد که چطور چنین زن قدرتمندی، بدین سادگی فریفته می‌شود؟ جواب فقط یک کلمه است: اعتماد. هیچ داستانی در زندگی تماماً منطقی نیست و "حفره‌هایی" غیرمنطقی دارد. اگر به زندگی خود نیز نگاه کنید، شاهد خواهید بود که بسیاری از اتفاقات زندگی تان، نقاط غیرمنطقی فراوانی وجود دارد. وقتی این روایت‌ها را برای دیگری تعریف می‌کنید، شنونده تنها با "اعتماد" به شما این داستان رو باور می‌کند و اگر عنصر اعتماد از بین رود، او با شک به روایت شما نگاه می‌کند.

3. در مورد وقایعی که این روزها رخ می‌دهد هم شما حداقل با دو روایت روبرو هستید: روایت حکومتی و روایت غیرحکومتی. هر دو روایت هم حفره‌هایی دارد که داستان را غیرقابل باور می‌کند، ولی مساله این است که آیا شما به راوی "اعتماد" دارید تا با این اعتماد این حفره ها رو پر کنید و یا خیر؟ (نوشته ای از علی آردم)

"جنگ روایت ها" عنوان دقیقی است که نویسنده یادداشت - که بخشی از آن را خواندید - بر آن نهاده است و آنچه در عمل می بینیم این است که جمهوری اسلامی در این جنگ با چالش های بسیار جدی و حیاتی مواجه است. یک علت مهم اش نیز نوع نگاهی است که در سپهر قدرت، به رسانه وجود دارد. بسیاری از مسوولان جمهوری اسلامی، هنوز در فضای دهه 1360 و اوایل 1370 سیر می کنند؛ زمانی که نبض اصلی اطلاع رسانی در کشور در دست دو شبکه تلویزیونی، چند کانال معدود رادیویی و چند روزنامه انگشت شمار حکومتی بود: کیهان، اصلاعات، جمهوری اسلامی و رسالت. رادیو بی بی سی نیز به عنوان مهم ترین رسانه خارجی آن سال ها، برد چندانی در میان عامه مردم نداشت و مردم، با اعتماد نسبی که به رسانه های داخلی داشتند، نیازهای خبری و تحلیلی شان را از منابع داخلی تامین می کردند. اعتبار رسانه ای در داخل به حدی بود که اگر کسی می خواست آنچه می گوید را مستند کند و بباوراند، می گفت: خودم در روزنامه خواندم یا دیشب تلویزیون می گفت.

اینک اما خبری از آن مرجعیت رسانه ای داخلی نیست و اغلب مردم برای آن که بدانند در شهر و کشور خودشان چه خبر است به جای مراجعه به رسانه های شهر و کشور خودشان، به رسانه های "آن ور آبی" مراجعه می کنند، حال فرقی ندارد که یک شبکه معظم تلویزیونی باشد یا یک کانال شخصی که بدون محدودیت های داخلی در جایی جز ایران بروز می شود.

علت اش نیز از حیز انتفاع انداختن رسانه است. کارکرد اصلی "رسانه" (Medium و جمعش Media) با توجه به کلمه هایی که به دقت هم در انگلیسی و هم در فارسی برای آن انتخاب شده، واسطه گری و رساندن است و مهم ترین عرصه این رسانایی هم، رساندن پیام حکومت به مردم و پیام مردم به حکومت است. مادام که این رسانایی، دو سویه باشد، با "رسانه" به معنای واقعی کلمه مواجه هستیم. یعنی رسانه همان طور که حرف حاکمان را به مردم می رساند، بدون لکنت زبان قادر باشد حرف مردم را نیز به حاکمان منتقل کند.

وقتی چنین ارتباط دو سویه ای برقرار باشد و مردم صدا و پیام خود به حاکمان را در رسانه بشنوند و ببینند به آن اعتماد می کنند. اما آنگاه که رسانه از خیابان دو طرفه به اتوبان یکطرفه ای تبدیل شود که فقط صدا حاکمان در آن شنیده می شود دیگر نامش رسانه نیست و "تریبون" است و دو اتفاق می افتد:

الف - مردم برای شنیدن صدای خودشان به رسانه هایی که تحت کنترل یا اعمال فشار حاکمیت نیستند می روند. این رسانه ها در غیاب نقش آفرینی رسانه های داخلی، می کوشند بازتاب دهنده صدای مردم باشند تا اعتماد آنها را به دست آورند. چنین رسانه هایی ناگزیر در بیرون مرزها هستند و قاعدتاً پیگیر اهداف اسپانسرهایشان. با این حال، بسیاری از مردم، می کوشند حفره هایی غیر منطقی آنها را نادیده بگیرند و به همین که صدایشان را در آن می شنوند راضی باشند.

ب - از آنجا که پژواک صدای مردم در رسانه های خارجی، ناقص و همراه با انگ های سیاسی است و در داخل نیز رسانه ها یا نمی خواهند یا نمی توانند صدای واقعی مردم باشند و احزاب و نمایندگان در خوری هم ندارند و نیز حاکمان وقعی به صدای بازتاب داده شوده در رسانه های خارجی نمی نهند، خود مردم برای رساندن صدایشان به حاکمان در داخل کشور، می کوشند مستقیماً با حاکمان حرف بزنند و اینجاست که "خیابان" جای رسانه را می گیرد و مواجهه مردم و حاکمان، رو در رو می شود.

مثالی درباره نقش رسانه می زنند و می گویند رسانه مانند مفصل نرمی است میان دو استخوان سخت حاکمان و مردم و باعث می شود روابط شان منعطف شود و هر دو کارایی داشته باشند. وقتی عامل رسانه حذف شود و تقابل استخوان ها بی واسطه شود، درد و خشونت آغاز می شود و ای بسا به از کار افتادن آن اندام بینجامد.

وقتی کار به خیابان می رسد، دقیقا چنین اتفاقی رخ می دهد و گفت و گوی رسانه ای که حتی در عیان ترین و بی سانسورترین اش، چون در قالب واژه می آید، نرم است، جای خود را به سختی می دهد.

چه باید کرد؟

"احیای رسانه" در ایران یکی از فوری ترین کارهایی است که باید انجام شود. این کار نه تنها بودجه ای نیاز ندارد بلکه به صرفه جویی بودجه ای هم می انجامد چرا که یکی از عناصر مهم این "احیا"، نعطیلی تریبون های متعددی است که نهادهای مختلف حکومت درست کرده اند و برغم هزینه های نجومی که کرده اند، خروجی شان شده است تشدید جو بی اعتمادی مردم؛ نه تنها بی اعتمادی که بسیار دیده شده است این قبیل رسانه ها با درشت گویی های خود، مردم را بیش از پیش عصبی کرده و شورانده اند. اساساً یکی از چالش های جمهوری اسلامی در جنگ روایت ها این است که مسوولان فکر می کنند اگر مدام شبکه تلویزیونی و ماهواره ای و خبرگزاری و روزنامه و سایت راه اندازی کنند، دست بالا را خواهند داشت و این اشتباه مهلکی است که در دهه های اخیر مرتکب شده اند و هزاران میلیارد تومان بودجه کشور را رسماً به هدر داده اند.

معنای احیای واقعی رسانه به منظور داشتن دست بالا در جنگ روایت ها، این است که رسانه را به معنای واقعی کلمه در تهیه خبر و گزارش و انتشار آن و بازنشر بی سانسور صدای مردم آزاد بگذارند. به تظاهرات متعددی که در کشورهایی اروپایی و آمریکایی برگزار می شود نگاه کنید: خبرنگاران با جلیقه های مخصوص خودشان در چند قدمی پلیس و معترضان و گاه در میانه آشوب و اغتشاش، در حال تهیه فیلم و عکس و گزارش هستند و پلیس هم کاری به کارشان ندارد. حال بگویید دیدن چنین صحنه ای در ناآرامی های ایران میسر است و خبرنگار و دوربین اش سالم به دفتر نشریه بر می گردند؟! یا دیدید که خبرنگاران داخل کشور مجاز باشند برای تهیه گزارش بی طرفانه از آنچه در دانشگاه شریف و زاهدان، سنندج، اردبیل و شهرهای دیگر آزادانه به این مناطق بروند و با هر که خواستند گفت و گو کنند و نتیجه را حتی اگر خلاف روایت رسمی باشد بی سانسور برای مردم گزارش کنند؟ (حتی ممکن است در برخی موارد گزارش های واقعی، تایید کننده حرف های مسوولان باشد). نه که ندیده اید و تنها افرادی که "می توان" در این مناطق صدای آنها را بازتاب داد حداکثر استاندار و امام جمعه و رئیس شورای تامین استان و نظایر این ها هستند (همان یک سویه بودن جریان اطلاعات). این قصه البته سر دراز دارد؛ ماجرای قتل ستار بهشتی که یادتان است؟ چقدر کوشیدند لاپوشانی کنند و رسانه ها را منع کردند و نهایتا هم معلوم شد که ستار بهشتی به مرگ طبیعی از دنیا نرفته و دو سال بعد، برای مامور پرونده اش سه سال حبس و دو سال تبعید و 74 ضربه شلاق بریدند. چه می شد از همان اول رسانه ها اجازه ورود پیدا می کردند و بدون این که هزینه ای از صندوق "سرمایه اجتماعی پلیس" شود، همان اول واقعیت را توسط رسانه های داخلی بیان می کردند؟ حتماً باید قبل از محکومیت یک مامور خاطی، حیثییت پلیس کشور را هزینه می کردند و به بی اعتباری رسانه های داخلی می افزودند؟! مثال های مختلف دیگری می توان آورد که اگر پای رسانه های داخلی را از ورود به آن عرصه ها قطع نمی کردند، رسانه های خارجی نمی توانستند میدانداری کنند، از ماجرای زهرا کاظمی و ندا آقا سلطان و انتخابات پرحاشیه 88 بگیرید تا ناآرامی های 96 و سقوط هواپیمای اوکراینی و امروز هم حوادث خونبار یک ماه اخیر که دل هر ایرانی را به درد آورده است.

اگر جمهوری اسلامی می خواهد در "جنگ روایت ها" دست بالا را داشته باشد باید "استراتژی جلب مجدد اعتماد" را به طور جدی اجرا کند. اتفاقاً حوادث کنونی، زمینه خوبی برای احیای این اعتماد است که از رهگذر احیای رسانه حاصل می شود. اگر همین امروز به رسانه های داخلی بگویند آزاد هستید تصاویر ناآرامی ها و شعاردهی ها و دیوارنویسی ها را منتشر کنید، آیا دیگر نیازی می ماند که برای مطلع شدن از این ها، با انواع فیلتر شکن به سراغ رسانه های خارجی رفت؟ اگر همین امروز رسانه های داخلی مجاز شوند که حوادث زاهدان و سنندج و اردبیل و بقیه نقاط را از منظر غیر حکومتی بیان کنند و مثلاً با خانواده های قربانیان گفت و گو کنند و واقعیت را ولو آن که به ضرر مثلاً نیروی انتظامی فلان شهرستان باشد روایت کنند، آیا دکان رسانه های خارجی تخته نمی شود؟ ممکن است گفته شود اگر اینگونه باشد چه فرقی است میان رسانه های داخلی و خارجی؟ اتفاقا همین پرسش، تایید کننده پیشنهاد حاضر است. چون اعترافی است به این که برغم بستن فضای داخلی رسانه ها، مردم در جریان شعارها و شلوغی ها هستند و اصل مطلع بودن فرقی نکرده است. حال باید پرسید وقتی فضای داخلی را می بندید و مردم همچنان مطلع هستند، لااقل نبندید که مردم با نگاه دقیق تر و دلسوزانه داخلی مطلع شوند نه از منظر رسانه های بریتانیایی و سعودی و آمریکایی که حق دارند پیگیر منافع ممالک خودشان باشند. اصلاً می خواهد بعدش چه اتفاقی بیفتد؟ فکر می کنید اگر یک رسانه داخلی برود و تحقیق کند و به این نتیجه برسد که فلان دختر خودکشی نکرده بلکه به قتل رسیده، نظام سرنگون می شود؟ مگر همین الان آن ور آبی ها همین را نمی گویند؟ نظام هم سرنگون نشده است. اتفاقاً خوبی اش این است که اگر در تحقیقات رسانه ای مستقل، حرف مسوولان ثابت شد، تلاش خارجی ها خنثی می شود و اگر خطای مسوولان به اثبات رسید، با مجازات فوری مسوولان خاطی، اعتماد به نظام تقویت می شود. هر پرونده ای که این گونه و با حضور واقعاً آزادانه رسانه ها داخلی به سرانجام برسد، یک سکه اعتماد به قلک سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی انداخته می شود و بعد از مدتی، خواهید دید که در جنگ روایت ها، دیگر آن طرفی ها دست بالا را ندارند. اما اگر همچنان فضای بسته رسانه ای ادامه یابد، مدام از این قلک شکسته شد سکه کم خواهد شد و رفته رفته حتی حامیان نظام هم به روایت های نظام شک خواهند کرد و صادقانه بگویید مگر دستکم در یک و نیم دهه گذشته، چنین روندی طی نشده است؟! آقایان و خانم های مسؤول!

رسانه ها را آزاد بگذارید و کاری به کارشان نداشته باشد، حتی اگر اشتباه کنند و حتی اگر بین شان افرادی بخواهند سوء استفاده کنند. کمی صبور باشید و بدانید که در گذر زمان، سره از ناسره شناخته خواهد شد و مردم به رسانه های راستگو اعتماد خواهند کرد و حتی در پی خبرهایی که مسوولان از آنها خوششان نمی آید، سرمایه اعتماد شکل خواهد گرفت، چرا که وقتی مسوولان بدانند رسانه ها بدون ترس و عقوبت، بر آنها نظارت دارند، کمتر جرأت خطا خواهد داشت.

«زدن تیر خلاص به پیکر نیمه جان "اعتمادعمومی" با ادامه محدودیت های رسانه ای و به جان خریدن تبعات دردناک و غیر قابل جبران آن و باختن همیشگی در جنگ روایت ها» یا «احیای اعتماد عمومی با آزادی واقعی رسانه؟» انتخاب با شماست.

تماشاخانه

وقتی همه گره‌ها فقط با برآورده کردن یک آرزو باز نمی‌شود / نذر می‌کنید، فراموش نکنید (فیلم)

دندان‌هایی که برای لبخند هالیوودی از بین می‌روند / بازار داغ گردشگری دندانپزشکی در ترکیه با دندان اروپایی‌ها چه کرده‌است؟ (فیلم)

فیلم های دیگر کانال عصر ایران در تلگرام
"جنگ روایت ها"؛ از سگ کشی بهرام بیضایی تا حوادث اخیر ایران / رسانه ها را آزاد بگذارید 2
"جنگ روایت ها"؛ از سگ کشی بهرام بیضایی تا حوادث اخیر ایران / رسانه ها را آزاد بگذارید 3
"جنگ روایت ها"؛ از سگ کشی بهرام بیضایی تا حوادث اخیر ایران / رسانه ها را آزاد بگذارید 4
"جنگ روایت ها"؛ از سگ کشی بهرام بیضایی تا حوادث اخیر ایران / رسانه ها را آزاد بگذارید 5
"جنگ روایت ها"؛ از سگ کشی بهرام بیضایی تا حوادث اخیر ایران / رسانه ها را آزاد بگذارید 6
"جنگ روایت ها"؛ از سگ کشی بهرام بیضایی تا حوادث اخیر ایران / رسانه ها را آزاد بگذارید 7