جنگ مَجاز و کتاب
نگاه بر صفحه کتاب و چشمها بر واژه ها. کلمات همچون دریچه ای که مینوی خرد را بر هزار پرسش جهان اندیشه می گشاید. کسی نمیداند در کدام موج پیشرفت بشری بود که ذهن خلاق و دستهای پر تلاش انسان اندیشگر را بر آن داشت تا رها از پستوی تنگ و تاریک غارهایی که قرنها سینه ستبر شان نگاهبان اندیشه، احساس و آفرینش های خیال او بودند، گام به روشنای مکتوباتی نهد که خاموش اما گویا نهفته های درون را چون میراثی گرانقدر بر کتیبه ها بیادگار می نهاد. جهان صنعت به همان اندازه که تجربه دنیای نوین را به ارمغان آورد اما بیگانگی هایی را نیز بر ما تحمیل کرد. مدیریت زمان را از ما ربود و در تماشاخانه قدرت آهنین خود، اندیشه، احساس و حتی رویاهایمان را تسخیر کرد. در این از خویش بیگانگی تلخ، حلاوت ژستهای روشنفکری آنچنان به مذاقمان خوش آمد که فراموش کردیم وارث چه میراث گرانسنگی هستیم. گویی جلوه های رنگ و نور فضای مجازی بیش از آن بود تا سری به کوچه های معماری زیبای اندیشه ایرانی بزنیم. پای حوض خیال سعدی بنشینیم و جامی از صهبای حافظ به کام ریزیم و زیر تاق بلند گنبد هنر ایران، دفترهای زندگی را با قلم صفای اخوان الصفا پر از مشق های حکمت سینایی و اندیشه فاخر صدرایی کنیم. تالیف برایمان کم کم سرگرمی شد. به ناگاه دیدیم که موج شاعرانی به راه افتاده تا واژه ها را به بازی گیرند و در سراب فرهنگ سطحی نگر، ناسره ها را با لعاب روشنفکری بیارایند و در بازار توهم نو اندیشی به قیمت گزاف بفروشند و چه ساده لوحانه خریدار شدیم. باغ سبز خیالمان با گز تاق های کویر برخی تالیفات سطحی از جمال خرد خالی شد و اندک تالیفات علمی و ژرف که حاصل خون دل خوردن ها بود و رنج دوران کشیدن ها هرگز مجالی برای حضور در میان زندگی مان نیافت مگر به مدد واحدهای دانشگاهی و پژوهش های دانشجویی و اینگونه بود که هر چه آمار فارغ التحصیلان فزونی یافت از تعداد کتابخوان های واقعی کم شد. اما همچنان شمارگان تالیفات رو به فزونی و جهان ممیزی وزارتخانه فرهنگمان، فارغ از التفات و تفحص در کیفیت تالیفات تنها شاخصهای محدود را معیار مهر قبول کرد و چرخ ناشران به قوت مجوزها چرخید بی آنکه کسی از محتوای پوشالی بپرسد. تاسف بار آنکه کفه ترازوی فروش به نفع همان لعابها سنگینی می کرد و خرد را چه گویی که دیرگاهی است بازارش کساد شده و صاحبان قلم و اندیشه کرکره ها را تا نیمه پایین کشیده اند و همان اندک خریدارانشان بی اعتنا به حق تالیف مولف، موتور جستجوی اینترنتی را فعال کردند. پیکره فرهنگ و هنر زخمی از سایتهای فروش تولیدات فرهنگوران بود که تیغ سعایت پلمپ نیز نشتر نابودی بر پیکرش کشید و شعله های قانون گریزی خرمنش را بسوخت. افسوس که چرخ افسونگر را بازیچه بسیار بود و فرجام های حق خواهی فرهنگوران، آماج صاعقه هایی که به ناگاه چنار کهن سال را به شعله ها کشید و کسی نپرسید چه شد آن باغ پر از سرو سهی؟ *مدیر کانون فرهنگی هنری صبا