خود جوانان در افزایش سن ازدواجشان چه نقشی دارند؟ / ازدواج به هنگام؛ زیر دست و پای نگرشهای اشتباه
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، فاطمه محودی - این روزها در مورد ازدواج جوانان چیزهایی میشنویم؛ مثلا اینکه سن ازدواج جوانان بالا رفته است یا آمار ازدواج پایین است و میدانیم که برای اینها باید کاری انجام شود. از فشار اقتصادی و بیکاری و مسائل ساختاری این چنینی گرفته تا آنچه درون خود جوانان میگذرد مانع ازدواج شده اند. از اهمیت و تاثیر مسائل اقتصادی و اجتماعی نمیتوان چشم پوشی کرد، اما در کنار آنها موانع دیگری هم هستند که بر تاخیر ازدواج جوانان موثرند. پرندهی آزاد ذهن به هر سویی به راحتی پرواز میکند و سر راهش به هزاران فکر و خیال بر میخورد که هر کدامشان ممکن است مانع جدی برای ازدواج به هنگام و با کیفیت باشد. خوب میشود اگر افراد به این پرندهی آزاد هر از گاهی نگاهی بیندازند و حتی وقتی دیدند که اشتباه میرود بالش را قیچی کنند. در دنیای روان شناسی این تفکرات اشتباه، موانع ذهنی نامیده میشوند. این موانع ذهنی گاهی جلوی یک ازدواج ساده، سالم، به هنگام و با کیفیت را میگیرند.
جواد خدادادی عضو هیئت علمی گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی (ره) در گفتگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو موانع ذهنی را عامل بسیار پررنگی در تاخیر ازدواج جوانان میداند و برخی از آنها را بر میشمارد: «نگرشها و عینک غیر واقع بینانه به ازدواج یکی از موانع ذهنی است که میتوان گفت عمدهترین عامل تاخیر در ازدواج است. وقتی حرف تاخیر ازدواج به میان میآید عمدتا ذهنها به سمت عوامل اقتصادی و مالی میرود که با این اوضاع تورم، مسکن، کار و... کسی نمیتواند به راحتی از پس ازدواج بر بیاید؛ در حالیکه واقعا نقش مسائل اقتصادی و اجتماعی در تاخیر ازدواج خیلی پررنگ نیست. حتی میبینیم که در قشرهای طبقه بالای اقتصادی و اجتماعی نرخ ازدواج زیاد بالا نیست. یعنی افرادی را میبینیم علیرغم اینکه اوضاع اقتصادی و اجتماعی خیلی خوبی دارند، ولی ازدواجشان را به تاخیر میاندازند؛ بر همین اساس مهمترین مانع ازدواج و عامل افزایش سن ازدواج، موانع فکری و ذهنی ست.»
*س_ سطح توقع حداکثری_س*خدادادی نگرش نادرست، انتظارات و توقعات نامناسب نسبت به ازدواج را آسیبزاتر از فشارهای اقتصادی و اجتماعی میداند و میگوید: «جوانان با عینک غیر واقع بینانهای به ازدواج نگاه میکنند. مثلا فکر میکنند لازم است برای تشکیل یک زندگی خوب موقعیت اقتصادی اجتماعی بالایی و مسکن و کار و ماشین داشته باشند. ما با این داشتنها مخالف نیستیم، ولی این فکر که "باید همه چیز کامل باشد تا زندگی را شروع کنیم" یک باور غلط است و برای سلامت فرد و جامعه آسیب زاست. برخی جوانان معتقدند یا نباید زندگی را شروع کنند یا اگر میخواهند شروع کنند باید یک سطح بالایی از امکانات در اختیارشان باشد؛ در صورتیکه در تعریف ازدواج، ازدواج را یک فرایند اشتراک گذاری مینامیم. اشتراک و مشارکت در یک مسیر و تجربه کردن بالا و پایینهای زندگی؛ یعنی افراد تصمیم میگیرند از زمان ازدواج به بعد، مسائل زندگیشان را با شریک زندگی حل و فصل کنند. اگر بحث بی مسکنی، مسائل اقتصادی، تورم، شغل و... است لازم است که زوجها با هم این مسیر را پیش بروند، با هم حل و فصل کنند و با هم بدست آورند. چرا ما فکر میکنیم همه دغدغههای مالی و اقتصادی و اجتماعی باید حل و فصل شوند بعد ازدواج کنیم؟ درحالیکه زندگی زوجی یعنی اشتراک گذاری برای حل و فصل موانعی که وجود دارد. رمز یک زندگی با کیفیت مشارکت، همراهی و همکاری زوجین است وگرنه برطرف کردن نگرانیهای اقتصادی و اجتماعی هیچ وقت نمیتواند به آنها کمک کند که مسیر خوشبختی را طی کنند. ما مخالف وضعیت خوب مالی نیستیم و مخالف این نیستیم که افراد باید حداقلهایی را برای شروع زندگی داشته باشند، اما نگاه امروز از حداقل فاصله گرفته و حداقلهای ازدواج شده است حداکثری و این نگاه حداکثری موجب تاخیر در ازدواج و آسیب در ازدواج شده است.»
*س_ کسب تجربه؛ اما با روش اشتباه_س*خدادادی به عنوان مشاور ازدواج و خانواده معتقد است افرادی که به امید کسب تجربه و شناخت جنس مخالف، وارد روابط عاطفی میشوند، ازدواج خود را عقب میاندازند درگیر یک باور غلط هستند و علیرغم تصورشان غالبا ازدواج پر چالش و بی کیفیتی خواهند داشت. او میگوید: «این باور در حال ترویج است که هر چه دوران مجردی را طولانیتر کنند و با جنس مخالف در ارتباط باشند شناخت بیشتری به دست میآورند، اما در حقیقت، اینطور نیست که با تجربه گرانبها وارد ازدواج شوند. متاسفانه این شکل روابط عاطفی چه بخواهیم چه نخواهیم روی کیفیت ازدواج اثر پررنگی خواهد گذاشت. این روابط که در آن دختر و پسر در نقش واقعی همسری نیستند به جای اینکه کمک کند افراد یک رابطه واقعبینانه و با کیفیت داشته باشند بالعکس باعث میشود با زنبیلی از تجارب منفی، نگاههای آسیب زا، انتظارات نابجا، مقایسههای ذهنی و استعداد بالاتر برای جدایی وارد زندگی مشترک شوند. این تجارب منفی اعتماد دختر یا پسر را به جنس مخالف کمتر میکند وحساسیت او را بالا خواهد برد. برای همین ورود به یک رابطه صمیمانهی نزدیک برایش فوق العاده خطرناک به نظر میرسد و میخواهد آن خطر را از خودش دور کند؛ در نتیجه ازدواجش را عقب میاندازد.»
*س_ چرخه معیوب رفتاری_س*وی یکی دیگر از عواملی که غالبا باعث تاخیر ازدواج میشود را در دسترس بودن جنس مخالف میداند و معتقد است خود جوانان با چرخه معیوبی از رفتارها موجب افزایش سن ازدواج میشوند. او فرایند این مسئله را چنین بیان میکند: «یکی از دلایلی که افراد با موقعیت بالای اقتصادی و اجتماعی ازدواج نمیکنند همین در دسترس بودن جنس مخالف است. امروزه در دسترس بودن بده بستان عاطفی، بالاخص در دسترس بودن دخترها برای آقایان راحت شده است. گاهی نگرانی دختران از ازدواج نکردن و دور ماندن از موج آسیب زای داشتن دوست از جنس مخالف، آنها را به این سمت هول میدهد که در فضاهای اجتماعی وارد روابط شوند و برای حفظ رابطه از قیدهای خود فاصله بگیرند. این وضعیت موجب میشود که به دلیل در دسترس بودن دختران، انگیزه و تمایل روانی پسران برای برای ازدواج کمتر شود؛ زمانیکه پسران به عنوان پیشگامان ازدواج از تشکیل زندگی مشترک دوری میکنند دوباره نگرانی دختران بیشتر میشود و بیشتر وارد روابط آسیب زا میشوند؛ بنابراین خود جوانان با چرخه معیوبی از رفتارها فرایند ازدواج را عقب میاندازند.»
*س_ سختگیری در انتخاب_س*جوانان در انتخاب همسر دنبال بهترین گزینه هستند و در گیرودار یافتن بهترین و ایدهآلترین گزینه ازدواجشان را به تاخیر میاندازند؛ در حالیکه انتخاب، به تنهایی باعث موفق بودن یک ازدواج نمیشود و نحوه رفتارها و مهارتهای ارتباطی در طول زندگی نقش مهم و زیادی در شکست یا توفیق ازدواج دارد. خدادادی در این باره میگوید: «یکی از نگرشهای غیر واقع بینانه جوانان که موجب سخت گیری در انتخاب همسر میشود این است که آنها فکر میکنند یک نفری باید پیدا شود که بتوان همه جوره روی او حساب کرد و به این فکر میکنند که آیا این فرد "دقیقا" همان کسی است که میتوان با او خوشبخت شد یا نه. برخی از جوانان فکر میکنند باید با کسی ازدواج کنند که خیلی متفاوت از دیگران باشد و، چون آدم یک بار بیشتر ازدواج نمیکند پس باید با یک فردی ازدواج کند که ویژگیهای خیلی خاصی داشته باشد. متاسفانه این معیارها و ایده آلها برگرفته از رمان ها، ترانه ها، فیلم ها، فضای مجازی و... است که مبتنی بر تخیلات اند نه یک زندگی واقع بینانه. آنها فکر میکنند که انتخاب سهم خیلی زیادی در ازدواج موفق یا ناموفق دارد و برای همین روی اینکه با چه کسی ازدواج کنند یا نکنند خیلی حساب میکنند و دنبال کسی هستند که مسیر خوشبختی را برایشان فراهم کند. اینها باعث سختگیری برای ازدواج میشود و این باعث میشود که افزایش سن داشته باشیم و خود افزایش سن دوباره باعث سختگیری بیشتر میشود و این دوباره شد یک چرخه معیوب. ناگفته نماند متاسفانه امروزه بیش از اینکه افراد دنبال این باشند که یک گزینه مناسب برای ازدواج باشند و قابلیتها و ویژگیهای خیلی خوبی در خودشان شکل دهند، به دنبال یک گزینه مناسب هستند؛ که این خیلی غلط است. هر فردی باید به خودش پاسخ بدهد که چقدر خودش برای یک ازدواج موفق آماده است و پختگی لازم را دارد.»
*س_ نگاه نقادانه به خود؛ مهمتر از خودآگاهی_س*خود آگاهی و اینکه جوانان خودشان و معیار و ملاک هایشان را بشناسند مهم است. ممکن است فرد گاهی به این دلیل که نسبت به خودش شناخت کافی ندارد یا از ملاک و معیارهای خود بی خبر است نتواند در مورد ازدواجش تصمیم بگیرد و همسرش را انتخاب کنند. خدادادی با بیان اینکه شناخت از خود در هرکاری واجب است به مرحلهی مهم تری هم اشاره میکند: «سوا از خود آگاهی این مهم است که فرد معیار و ملاکهای خود و عواملی را که در فرایند رشد و زندگی در او شکل گرفته است یا از طریق دوستان، کتاب، رسانه و... یاد گرفته است، بازنگری کند و از خود بپرسد که آیا این ملاکها و تفکرات درست است یا نه. توانایی بازنگری و یک نگاه نقادانه که موجب شود فرد ملاک و معیارهای خود را به نقد بکشد، درست و غلطش و کارآمدی اش را بفهمد، بیشتر از خود آگاهی مهم است.
مثلا یک نفر به این خودشناسی رسیده است که من آدم مسئولیت پذیری نیستم؛ ولی اینکه بگوید من به این شناخت نسبت به خودم رسیدم پس ازدواج نمیکنم، خود این محتوا غلط است. ممکن است بعضی افراد بگویند من، چون خودم را میشناسم ازدواج نمیکنم در حالیکه آن فرد خودش را غلط میشناسد یا به شیوهی غلطی میشناسد و معیار و ملاکهای شناختش غلط است. پس صرف خودآگاهی هیچ وقت نمیتواند کمک کننده باشد، چون ممکن است جوانی خودش را بشناسد، ولی این خودی که وجود دارد نیازمند یک تغییرات و بازنگری و اصلاحاتی است. فرد باید ببیند جایی که ایستاده است ستونهای محکمی دارد یا نه.»
*س_ مهندسی فکری و فرهنگی، راهی برای کنار زدن موانع ذهنی جوانان_س*این استاد دانشگاه در رابطه با حل مسائل گفته شده به وظایف دولت و مراکز آموزشی اشاره میکند: «دولت باید بر مهندسی فرهنگی و فکری افرادی که میخواهند ازدواج کنند، متمرکز شود و افراد را به سمت یک نگاه سالم به ازدواج، نگرشهای واقع بینانه و رها کردن انتظارات غیر واقع بینانه سوق دهد. مسائل فرهنگی را از مسیر فرهنگی میتوان حل کرد نه مسیر اقتصادی. تغذیه فرهنگی و فکری و دادن افکار مناسب به جوانان باید از جانب متخصصین انجام شود و عمدتا رسانهها میتوانند این پیامها را منتقل کنند. علاوه براین میتوان از بستر دانشگاه استفاده کرد؛ در حال حاضر یک دانشجو برای گرفتن مدرک کارشناسی باید میانگین 132 واحد پاس کند؛ در این تعداد متاسفانه یک درس دو واحدی جهت آماده سازی جوانان برای ازدواج نیست. یا در فضای مدارس یک درس در طول یکی دو ترم میتواند کمک کننده باشد که افرد بتوانند نگرشهای واقع بینانه و مهارتهایی که برای ازدواج لازم است را یاد بگیرند یا در مورد نگرشهایی که باید در خودشان تغییر دهند آموزش ببینند. متاسفانه بخشی از مشکلات زن و شوهرها به این برمیگردد که یک نگاه سالم و سلامت محور به زندگی زناشویی ندارند، ضمن اینکه یک جای فرهنگی و کانالی اطمینان بخش برای آموزش در این رابطه وجود ندارد.»
ازدواج اتفاق مهمی در زندگی هر فرد است که باید به موقع و با نگاه درست شکل بگیرد. تفکرات غلط و نگرشهای غیر واقع بینانه به ازدواج از جمله انتظارات بالا و رفاه طلبی در اول زندگی، ورود به روابط بدون چارچوب در دوران مجردی به امید کسب تجربه و شناخت جنس مخالف، ایدهآلگرایی مبتنی بر تخیلات همه و همه میتوانند فرصت یک پیوند به موقع و زندگی مشترک باکیفیت را از جوانان بگیرند. لازم است افراد در برخی از تفکرات غیرمنطقی خود تجدید نظر کنند و قطعا برای این امر آموزش ها، برنامه ریزیهای دولت و بخشهای فرهنگی نیز میتوانند محرک خوبی باشند.